دیاکو حسینی*
انتقام از دیپلماسی
رژیــــم صهیونیســــــتی سالهاســـت کهخـودرا متعهد به عقبراندن برنامههای هســــــــتهای ایــــــرانمیداندو بارها با ترور دانشمندان هستهای و خرابکاریهای متعدد در تأسیسات هستهای کوشیده است که این تعهد را در عمل نیز نشان دهد.
حمله اخیر به زیرساختهای برقرسانی سایت نطنز نه کسی را متعجب کرد و نه نسبت به نقش رژیم صهیونیستی در این حملات کسی را به تردید انداخت؛ بویژه آنکه این حمله در جریان نشستهای کمیسیون مشترک برجام و تقویت احتمال احیای کامل توافق انجام گرفته است. در پشت پرده این حمله سه سناریو را میتوان در نظر گرفت. اول اینکه رژیم صهیونیستی در ناامیدی از منصرف کردن امریکای بایدن از بازگشت به توافق هستهای تصمیم گرفته به آنچه بهطور مجعول خطر اتمی ایران مینامد، رسیدگی کند. از آنجایی که تمامی برنامههای اتمی ایران زیر نظر سختگیرانهترین بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای قرار داشته و مطابق گزارشهای بازرسان، ماهیت صلحآمیز آنها مورد تأکید قرار گرفته، بعید است که رژیم صهیونیستی نگرانی واقعی از انحراف این فعالیتها داشته باشد. در سناریوی دوم، رژیمصهیونیستی در هماهنگی با ایالات متحده به منظور تضعیف اهرم مذاکراتی ایران دست به این خرابکاری زده است.
امریکا میتواند دلایلی برای این حمایت ضمنی داشته باشد؛ از جمله برای اطمینان دادن به رژیم صهیونیستی مبنی بر اینکه به رغم احیای برجام آماده است دستان رژیم صهیونیستی را در مواقع ضروری برای عملیاتهای خرابکارانه باز بگذارد یا زمان طولانیتری برای مذاکرات بازگشت به برجام بخرد. هرچند این سناریو به هیچ وجه نامحتمل نیست اما دولت امریکا باید میدانسته که این قبیل اقدامات ریسک بدبینی مضاعف ایران به امریکا را به همراه دارد و براحتی میتواند فضای ابتدایی مثبت در مذاکرات را مسموم کند. بعلاوه، امریکا بخوبی آگاهی دارد که دلیل واقعی محدود بودن فرصت دیپلماسی نه تنها مربوط به سطح غنیسازی ایران که تحت تأثیر بلندمدت از چنین حملهای قرار نمیگیرد بلکه عمدتاً بهخاطر دامنه بازرسیهای آژانس از فعالیتهای هستهای است که در صورت تصمیم ایران به کاهش بیشتر تعهدات خود در معرض آسیب جدی قرار دارد. تا وقتی ایران از این اهرم فشار برخوردار باشد، فواید حمله اخیر کمتر از زیانهای آن است. در سناریوی سوم، رژیم صهیونیستی روی پیشبینیپذیری فضای سیاسی در ایران حساب کرده و شاید میدانسته که چنین حملهای میتواند با تحریک ایران، امید به پس کشیدن تهران از ادامه گفتوگوها را افزایش دهد. شاید رژیم صهیونیستی تلاش کرده که ناامیدی از هدایت دولت امریکا در مسیر مطلوب خود را با به چالش گرفتن شکیبایی ایران جبران کند. قبل از این نیز نشانههایی از خرابکاری رژیم صهیونیستی در مسیر کشتیهای ایرانی و رفتارهای تحریکآمیزی نسبت به آنچه اهداف منسوب به ایران در سوریه نامیده شده، وجود داشته است. مسأله تنها این نیست که برجام یا بازگشت همه طرفها به تعهدات در این توافق، ضربه هولناکی به ابر روایت رژیم صهیونیستی در جعل «تهدید فوری» ایران است بلکه رژیم صهیونیستی بابت تأثیرات احیای برجام بر تقویت تعامل و دیپلماسی نیز نگرانیهایی دارد.
اعتقاد به دیپلماسی و گفتوگو از جانب دولتهای ایران، روایت کلان رژیم صهیونیستی از ایران را مخدوش میکند و تبلیغات ایران هراسانه را کمتر باورپذیر نشان میدهد. همین روایت راه را برای ایجاد اجماع بینالمللی دشوار کرده و با کاهش اشتیاق دیگر کشورها به مراودات سیاسی و اقتصادی با ایران، به انزوای بیشتر ایران و تقویت جایگاه رژیم صهیونیستی کمک میکند. اگر رهبران رژیم اسرائیل به چنین نتایجی رسیده باشند، میتوان فهمید که چرا تا این حد از احیای برجام در آیندهای نزدیک و مهمتر از آن بهکار افتادن دوباره دیپلماسی میان ایران و امریکا واهمه دارند. هرچند تلافی در زمان بموقع و مکانی متناسب میتواند هزینههای این قبیل اقدامات را برای رژیم صهیونیستی افزایش دهد، اما در کوتاه مدت هر نوع واکنش سیاسی که روند گفتوگوها را در چارچوب برجام مختل کند تنها به رژیم صهیونیستی کمک میکند که به هدف از پیش تعیینشدهاش دست پیدا کند. در حال حاضر، تلاش چندجانبه برای احیای برجام و مستلزم آن رفع تحریمها در صورتی که مقدور باشد، آخرین امیدهای رژیم صهیونیستی را به برجای ماندن تنشهای منطقهای حول برنامههای هستهای ایران بر باد میدهد. اگر رژیم صهیونیستی در متقاعد کردن واشنگتن به پرهیز از احیای برجام شکست خورده، شکست دادن آن در تهران باید به مراتب آسانتر باشد.
*کارشناس مسائل امریکا
منبع: ایران
ارسال دیدگاه