سمیه توحیدلو*
انبوه خسته
عصر به عصر که میشود رسانهها را بالا و پایین میکنیم برای دیدن تعداد کشتهشدگان از کرونا و مبتلایان آن روز. انگار که حواسمان جمعتر باشد که ببینیم بالاخره کدام واکسن، کی و چگونه قرار است برایمان ایمنی بیاورد.
به وضعیت واکسیناسیون در دنیا هم حساس شدهایم و مهمتر اینکه وضعیت کشورهای حوالی ما و مثل ما چگونه است. گاهی حسرت، گاهی نگرانی و در بسیاری از موارد هم بیخیالی. اصلاً مگر قرار است چه اتفاقی بیفتد. دو روز کمتر یا بیشتر چه فرقی میکند برای روز و روزگاری که افق آینده آنقدر کوتاه شده که حتی نمیشود دو قدمی را دید و روی آن حساب کرد؛ البته برای بعضی وضع همیشه خوب است. اما این بعضی دیگر که به گواهی آمار طبقات فرودست به حساب میآیند و جمعیتشان بیش از نیمی از جامعه را تشکیل میدهد، موضوع فرق میکند. یک سال است هرچه توانستهاند کردهاند. یک عید را در خانه حتی خودشان نان پختهاند. ماهها بیرون نرفتن جز به ضرورت و یک سال ندیدن عزیزان را تجربه کردهاند؛ اما برخی مجبور شدهاند سر کار باشند. فاصله اجتماعی؟ پروتکل؟ شوخی میکنید؟ مگر میشود در اتوبوس و مترو فاصله را رعایت کرد؟ دورکاری؟ مگر تمام سال میشود دورکار بود؟ با کدام اجازه؟ بستن مغازهها و کسب و کارها؟ چرخ زندگی چگونه بگردد؟ مگر همین کوتاه شدن ساعتهای شبانه خودش لطمه نمیزند؟ بیشتر؟ چگونه؟ تا کی اینگونه است و قرار است تا چه زمانی تمام شود؟ اصلاً تمام میشود؟ با کدام واکسن؟
چقدر این حرفها برایمان تکراری شده است، اما چه میتوانیم بکنیم که داغ سوزان است و سر شدهایم به اعداد و پرکشیدنهای زنجیرهای دوستان و همراهانی که هیچ وقت باور نمیکردیم به این زودی از دست بروند. مرگ واضحترین تصویر مقابل رویمان شده است. مرگ آگاهی که بد نیست، اما باید بنشینیم و انتظارش را بکشیم؟ کرونا مدام طعمه برمیگزیند و به شکل ناعادلانهای طعمه را از میان طبقات کم برخوردار بیشتر گلچین میکند. مشاغل با ریسک بالا، حمل و نقل عمومی، قیمت بالای خدمات پزشکی و داروهای نایاب و گران کرونا. وقتی چیزی ته کیسه نیست که بشود از روزی احتمالی همان روز گذشت، کدام پروتکل جواب میدهد. همه هست، همه اینها هست. حاکمیت آزمون بزرگی در پیش دارد. واکسن و معیشت. اما ما چه کنیم که در امان بمانیم. ما مردمی که هر روز آمارها و اسم عزیزانمان را در صفحه تسلیتها میبینیم. ما باید چه کنیم؛ شاید کمی صبوری. آنکه نیازش به حضور در خیابان نیست نیاید تا آنکه نان و قوت خانواده اش بسته به حضور است ایمنتر باشد. سفر همیشه هست اما سلامتی و عمر معلوم نیست.
غول کرونا کنار ماست و در خانه همسایه رخنه نکرده است. چارهای نداریم جز شنیدن توصیه پزشکان به استفاده از همین ملزومات حداقلی. ماسک و ماسک و ماسک. جدی بگیریم و خوردن و آشامیدن را به زمانهای تنهایی موکول کنیم. ما نیاز به همدلی جمعی داریم. اصلاً چرا این حرفها را من باید بزنم؟ نه همه باید مدام به هم بگوییم. با همدلی. ما نیاز به توصیه همدیگر به رعایت موارد بهداشتی داریم. فرزندان ما، پدران و مادران ما، دوستان و آشنایان ما قرار نیست در این اندوه جمعی ما را هم در لیست نداشتههایشان یادداشت کنند. همبستگی و همدلی بین اقشار اجتماعی و مطالبه عمومی از حاکمیت و پرداختن به اولویتهای مشخص در بین مسئولان وظیفه تاریخی این روزهای ماست. باهم از این گردنه عبور میکنیم. بسیاری تا به امروز در این مسیر سخت جاماندهاند. کاش بر تعداد جاماندگان افزوده نشود.
*جامعهشناس
منبع: ایران
ارسال دیدگاه