تمام پزشکان شهر را میشناسم
تهران (پانا) - بهترین پزشکان شهر را میشناسد. کافی است از او بپرسید چیرهدستترین متخصص ارتوپدی کیست، آن وقت است که یک لیست به ترتیب اولویت برایتان ردیف میکند که اگر اولویت یک نبود و وقت نداد و این حرفها، انتخابهای دیگری هم داشته باشید.
بهگزارش ایران، یک طبقه کمدش را هم اختصاص داده به مدارک پزشکی و نتیجه آزمایشها و تصویربرداریهای مختلف که از سونوگرافی کلیه تا ام آر آی قوزک پای چپ داخلش پیدا میشود. یک کیف دارو هم هست که هرجا میرود، دنبال خودش میبرد و اصلاً بدون آن احساس امنیت ندارد. حالا اگر بپرسید مشکلش چیست، خودش هم نمیتواند توضیح درستی بدهد چون هرچند وقت یک بار به خیال خودش دچار یک جور مرض میشود و میافتد توی پروسه دکتر رفتن و آزمایش دادن و این کارها. آخرش هم که معلوم میشود چیزی نبوده، میگردد دنبال یک درد دیگر. خلاصه که همیشه حالش نزار است و آدمهای دور و برش او را فردی مریض احوال میدانند.
به آدمهای شبیه خانم اکبری «خودبیمارانگار» میگویند؛ کسانی که با وجود سالم بودن، مدام فکر میکنند بیمارند. آقای شریفی هم مشکل مشابهی دارد. پرونده پزشکی او هم حسابی قطور است؛ پروندهای که چیز قابل عرضی در آن پیدا نمیشود: «من خودم نمیدانستم دچار چنین مشکلی هستم. وسواس درباره بیماری را همیشه داشتم که بیشتر به خاطر سابقه خانوادگیام بود. چون پدر و مادرم فشار خون و بیماری قلبی داشتند، فکر میکردم حتماً من هم مشکلی دارم که دیر یا زود خودش را نشان میدهد. از سن ۲۲ سالگی شروع کردم دکتر قلب رفتن و چکاپ شدن و تا همین حالا که ۴۵ سالهام، این کار را انجام میدهم. البته که چکاپ شدن خوب و لازم است اما برای من حالت افراطی داشت. دکتر میگفت سال بعد برای چکاپ بعدی بیا و من یک ماه بعدش میرفتم.
همیشه از درد مبهم در قفسه سینه یا چیزی شبیه آن شکایت داشتم. دکتر میگفت طوری نیست و من عصبانی میشدم. حتی یک بار آنقدر به قلبم فشار آمد که روی زمین افتادم اما باز هم در مراجعه معلوم شد نوار قلبم هیچ مشکلی ندارد. در این سالها به پزشکان زیادی مراجعه کردم و همه هم میگفتند مشکلی ندارم. عاقبت یکی از همان پزشکها توصیه کرد پیش روانپزشک بروم. آنجا بود که با اصطلاح خودبیمارانگاری آشنا شدم و تحت درمان دارویی قرار گرفتم تا اضطرابم کم شود.»برای مهسای جوان اما تصور بیماری مربوط به دوره کرونا میشود. هرشب تمام علائم را در خودش میبیند و فردا حالش خوب میشود: «آنقدر علائمم شدید میشود که دیگر مطمئن میشوم کرونا گرفتهام. تنگی نفس پیدا میکنم و فکر میکنم بدنم داغ است. بیحال میشوم و با این فکر که فردا باید بروم تست بدم با قرص مسکن میخوابم اما فردا صبح خوب میشوم و هیچ علائمی ندارم.»
شاید برای شما هم که با خودبیمارانگاری آشنایی ندارید، جالب باشد بدانید چه فرد چه زمانی دچار این اختلال میشود و آیا کسانی که در دوره پاندمی کرونا احساس بیماری دارند، جزو این گروه بیماران محسوب میشوند یا نه.
دکتر احسان طوسی، روانپزشک در اینباره میگوید: «کسی که دچار خودبیمارانگاری است، خودش فکر نمیکند که مشکلی دارد. اینها کسانی هستند که باور محکمی دارند مبنی بر اینکه یک بیماری دارند و روی حساب همان مدام به دکتر مراجعه میکنند و تلاش دارند درمانهای مختلف بگیرند. معمولاً برای این افراد آزمایشهای تشخیصی زیادی انجام میشود. حتی وقتی بر اساس تشخیص پزشک به آنها گفته میشود که آن بیماری را ندارند، ممکن است در ابتدا حرف پزشک را بپذیرند ولی ممکن است بعد از آن، تشخیص پزشک معالج به اصطلاح به دلشان ننشیند و ته دلشان هنوز این باور را داشته باشند که بیماری هست اما پزشک آن را تشخیص نداده است. یا اینکه ممکن است حرف پزشک را در مورد آن بیماری بپذیرد اما بعد از مدتی نسبت به ابتلا به بیماری دیگری وسواس پیدا کند. مثلاً طرف فکر میکند سرطان معده دارد و وقتی مطمئن میشود که به این بیماری مبتلا نیست، میگوید پس من تیروئیدم کمکار است. وقتی این بیماران به پزشکان مختلف مراجعه میکنند و در نهایت یک پزشک متوجه میشود که تمام اقدامات تشخیصی انجام شده و فرد بیماری جسمی ندارد، او را به روانپزشک و روانشناس ارجاع میدهد، البته اگر بتوانند بیمار را راضی کنند پیش روانپزشک برود وگرنه که او خودش فکر نمیکند خودبیمارانگاری دارد.»
طوسی توجه را به نکته مهمی جلب میکند: «مرزهای تشخیص در مورد بیماریها خیلی وقتها مبهم است. مثلاً فردی با علائمی مراجعه میکند و از دردهایی شکایت دارد. پزشک هم میبیند به هرحال باید کاری برای بیمار انجام دهد. به عنوان مثال ممکن است بیمار از درد آپاندیس شکایت داشته باشد و آپاندیسش را خارج کند و ببیند مشکلی نداشته است. بعد از آن بگوید پس مشکل کیسه صفراست و همین طور بیمار تحت عملهای جراحی مختلف قرار بگیرد. پس اینجا میبینید کسانی که خودبیمارانگاری دارند حتی ممکن است تحت جراحیهای مختلف قرار بگیرد چون حتی علائمی را از خودشان نشان میدهند که پزشکان را به اشتباه میاندازد و این مختص هیچ محدوده جغرافیایی و دوره زمانی خاصی هم نیست و همه جا وجود دارد.
باید به این نکته توجه داشته باشید که خودبیمارانگاری وسواس نیست اما میشود آن را با وسواس مقایسه کرد. فردی را درنظر بگیرید که ظرفی را خودش شسته بنابراین میداند که چطور آن را شسته. فرد بعد از شستن ظرف آن را میگذارد تا آبش برود. بعد از آن پیش خودش میگوید نه تمیز نشده و دوباره باید بشویم. در واقع دلش راضی نمیشود و باوجود اینکه خودش ظرف را شسته و قاعدتاً باید به تمیزی آن اطمینان داشته باشد، باز آن را میشوید. خودبیمارانگاری هم همین است و طرف دائم به خودش میگوید من فلان بیماری را دارم، مثلاً باور دارد که به سرطان مبتلاست و با این فکر وقتی از او آزمایش هم میگیرند، باور نمیکند بیمار نیست. غیرقطعی بودن طب هم به این مسأله دامن میزند. مثلاً آزمایش و نمونهبرداری میکنند و سلول سرطانی نمیبینند، جواب این است که ما سلول سرطانی ندیدیم نه اینکه سرطان نداری چون هیچ وقت جواب قطعی نیست. پس بیمار در ذهنش میگوید شما ندیدید اما من دارم.»
اما پاندمی کرونا چه تأثیری روی خودبیمارانگاری داشته است؟ وی میگوید: «در این دوره زمانی که در آن هستیم، یعنی دوره کرونا موارد خودبیمارانگاری چندانی ندیدم که بگویم بیشتر شده است گرچه زمینه تا حدودی برای آن مهیاست چون غالب جامعه این افزایش اضطراب عمومی را تجربه میکند و آدمهای سالم هم نگران بیمارشدنشان هستند اما در کسی که زمینه دارد این مسأله بیشتر نمود پیدا میکند. اما نکتهای که در تشخیصهای روانپزشکی مدنظر ماست این است که همیشه جامعه را مدنظر قرار میدهیم. اگر در یک جامعه یک باور و رفتار و واکنشی، معمول و رایج است آن را بیماری در نظر نمیگیریم. ممکن است بعضی از رسوماتی که کسی در کشوری دیگر انجام دهد، به نظر شما غیرعادی برسد و بگویید این فرد سایکوتیک است اما نیست. چون مثلاً در روستای محل سکونت او همه همین طورند. الان هم که به خاطر کرونا کمی اضطراب بالا رفته، باید حواسمان باشد که به اضطراب موجود در اثر پاندمی برچسب بیماری نزنیم.»
با این حساب لزوماً کسانی را که دچار وسواس ابتلا به کرونا شدهاند، نمیتوان خودبیمارانگار نامید. به هرحال شرایط عادی نیست و در وضعیت موجود همهمان تا حدی نگران سلامتی خود و عزیزانمان هستیم. کرونا حتی شاید باعث شده باشد خودبیمارانگاران کمتر دنبال دیگر دردهای خیالی خود بگردند.
ارسال دیدگاه