گفت‌وگو با ابراهیم اسماعیلی اراضی

شاعر، تنهاست...

به بهانه‌ نمایشگاه مجازی کتاب و وضعیت نشر تخصصی شعر

تهران (پانا) -  یکی از مواهب کرونا، ضرورت تغییر و تحول در برخی فرآیندهای محتوم بوده است که پیشترها هر گونه طرحی برای تغییر را ناشدنی می‌دانستند.

کد مطلب: ۱۱۵۷۷۳۶
لینک کوتاه کپی شد
شاعر، تنهاست...

به‌گزارش ایران، از این جمله می‌توان به نمایشگاه کتاب تهران اشاره کرد که به زعم منتقدان نه یک نمایشگاه که فروشگاهی بزرگ برای ناشران بوده است. امسال کرونا بی‌هیچ جار و جنجالی نمایشگاه را به فروشگاه بدل کرد. «شعر» یکی از پررنگ‌ترین حوزه‌هایی است که همواره در نمایشگاه از مخاطبان قابل توجهی برخوردار بوده است. حوزه‌ای تخصصی در نشر که البته همواره رنج‌ها و ریاضت‌هایی داشته است. در این گفت‌و‌گو با ابراهیم اسماعیلی اراضی که در دو دهه اخیر در تربیت هنرجویان شعر و کارشناسی نشست‌های ادبی و نقد شعر و بالاخره تولید کتاب، کوشا بوده است، به خدمات و خطرات نشر شعر پرداخته‌ایم. قطعاً این گفت‌و‌گو در کنار گفت‌و‌گوهای دیگری که با برخی ناشران شعر داشته‌ایم، خواندنی خواهد بود.

انتشار کتاب برای شاعر، با دغدغه‌هایی همچون حرفه‌ای‌بودن نشر، تناسب شکل و قطع و طرح و بالاخره توزیع، همراه است. چقدر در انتشار آثار خود به تحقق این دغدغه‌ها دسترسی داشته‌اید؟
هنگامی که کسی می‌خواهد اثر فرهنگی خودش را منتشر کند (در هرجای دنیا) قطعاً یک برآورد فرهنگی - تجاری- تبلیغاتی از اثرش دارد؛ اگرچه نانوشته؛ درست مثل هر فرد یا مجموعه دیگری که تصمیم به عرضه یک محصول می‌گیرد. این برآورد، از سویی به کیفیت و جذابیت محصول، مربوط است و از سوی دیگر، به تقاضای جامعه هدف و نظام توزیع. اگر فرد صاحب ایده، شخصاً امکانات و شرایط لازم برای تولید و توزیع محصولش را نداشته باشد، مجبور است از ظرفیت‌ها و امکانات دیگران استفاده کند؛ دیگرانی که هم سرمایه لازم برای تولید را داشته باشند و هم سازوکار تولید و پخش محصول را بشناسند. اگر تولید چنین محصولی، با هدف‌گذاری‌های بالادستی، ارزیابی‌های سودمحورانه دست‌اندرکاران تولید و توزیع و نیز اقبال مخاطب، همسو باشد، مشکل چندانی وجود نخواهد داشت اما اگر محصول مورد نظر، به‌هر دلیل، با بخشی یا تمامی این خواسته‌ها منافات داشته باشد، مشکلات آغاز خواهد شد؛ خصوصاً در سرزمین ما که پسندها، به طیف‌های مشخص و اندک، محدود است. بیشتر نشرهای حرفه‌ای نیز به رعایت این قواعد، مقید هستند. قاعدتاً مؤلف تازه‌جو، اگر واقع‌بین باشد، انتظارات خود را بر همین مبنا تعریف خواهد کرد و بر مبنای همان تعریف، به نتیجه خواهد رسید که باید چه کند. من به‌عنوان یک مؤلف واقع‌بین تجربه‌گرا که آثارش همسویی خاصی با هیچ کدام از عوامل مؤثری که به آنها اشاره کردم نداشته و ندارد، در انتشار اولین اثرم، انتظار خاصی از ناشران حرفه‌ای نداشتم و به همین دلیل، تلاشی هم نکردم؛ چون نه می‌خواستم و نه بلد بودم و نه واسطه‌ای داشتم. درباره کتاب‌های بعدی، بعضی چیزها فرق کرد؛ چون من ساکن مرکز شدم و در عین حال، تجربه و سابقه بیشتری هم حاصل شده بود؛ بنابراین، هم دیگران من را بیشتر شناختند و هم نگاه من معتدل‌تر شد. قاعدتاً در چنین شرایطی، بخش بیشتری از انتظارات من برآورده شد؛ اما باز هم مراحل مهمی همچون معرفی و پخش کتاب، خوب پیش نرفت.

از تجربیات نشر آثار خود بگویید؛ خاصه اگر کتابی به هزینه خود منتشر کرده‌اید. یا اگر دعوتی از ناشری برای انتشار کتاب‌هایتان داشته‌اید، چقدر به تعامل منجر شده است؟
من نخست به این موضوع مهم اشاره کنم که در اصفهان ما باوری وجود داشت مبنی بر این که «شاعر نباید خودش کتابش را چاپ کند؛ باید کتابش را چاپ کنند»؛ قاعدتاً با این توجه و زنهار که اگر شعر کسی به حد چاپ شدن رسیده باشد، کسانی سراغش خواهند آمد. اما من و یکی دو نفر از دوستانم که سعی می‌کردیم فضاهای تازه‌ای را تجربه کنیم، نمی‌توانستیم منتظر چنین اتفاقی باشیم؛ چون قاعدتاً ناشران دولتی یا ناشران خصوصی حاضر به پذیرش این ریسک نبودند و مخاطب عام هم که با این فضاها آشنایی نداشت. واقعاً هم اصراری به چاپ کتاب نداشتم؛ تا این که در یکی از سفرهایم به زنجان، استاد زنده‌یادم حسین منزوی حکم کرد که دست به کار چاپ کتاب شوم؛ با این استدلال که «هم خوانده می‌شوی و هم دستت از شعر منتشرنشده خالی می‌شود و مجبور می‌شوی شعر تازه بنویسی». بر همین مبنا و با توجه به سکونت در اصفهان، تصمیم گرفتم با یکی از دوستان ناشرم در اصفهان کار کنم تا بتوانم تقریباً در همه مراحل، در روند آماده‌سازی کتاب، مشارکت داشته باشم. به این ترتیب، چاپ نخست مجموعه اولم (غزل مزل) با هزینه خودم و از سوی انتشارات گفتمان اندیشه معاصر منتشر شد و البته به‌دلیل دوستی من و ناشر و انجام بسیاری از کارها توسط خودم و دوستان دیگرم (طراح جلد و...) خیلی از هزینه‌ها حذف شد یا به حداقل رسید.

ناشر در پخش این مجموعه، نمی‌توانست نقش چندانی داشته باشد اما برای آن، نشست رونمایی شایانی برگزار کرد. نهادهای دولتی و عمومی هم حتی نسخه‌ای از این کتاب نخریدند؛ در حالی که مثلاً ادارات کل ارشاد، از کتاب‌های شعری که به داوری آگاهان، چندان قوی هم نبود، حداقل ۳۰۰-۲۰۰ نسخه خریداری می‌کردند. شاید مشکل اصلی این بود که بر کتاب من، دو استادم حسین منزوی و محمد مستقیمی (راهی) با نهایت کرامت، مقدمه نوشته و آن را تأیید کرده بودند. دومین کتاب من که به‌صورت گزیده شعر و ترانه و با نام «نمی‌دانم‌ها» سر و شکل گرفت، حاصل دعوت انتشارات تکا به نمایندگی از معاونت فرهنگی وزارت ارشاد بود. این مجموعه کنار حدود ۱۲۰عنوان دیگر از مجموعه‌های شاعران برگزیده، با پرداخت حق‌التألیف متعارف از سوی ناشر، انتشار یافت و در دو چاپ و ۱۲هزار مجلد، به دست مخاطبان رسید. توزیع این کتاب‌ها بیشتر در کتابخانه‌ها و ادارات کل استان‌ها صورت گرفت. کتاب سوم من «از عشق تا عشق» که یک گفت‌وگوی بلند با حسین منزوی و ۴۰ عکس مرتبط گرفته شده با دوربین مؤلف را شامل می‌شود، به پیشنهاد نشر فصل پنجم با شمارگان ۱۱۰۰نسخه و با کیفیت مطلوب به چاپ رسید که با‌وجود معرفی نسبتاً ضعیف، با استقبال خوبی مواجه شد و الان بیش از دو سال است که نایاب شده اما ناشر برای تجدید چاپ آن اقدامی نکرده است. البته ناشر، همزمان چاپ دوم مجموعه «غزل مزل» را هم با طراحی جدید منتشر کرد. درباره «از عشق تا عشق» این توضیح ضروریست که من با توجه به برخی ملاحظات، حدود ۱۰سال صبر کردم تا شرایط نسبتاً دلخواه، فراهم شود و بتوانم امانتی که در اختیارم بود را به تمامی به دست مردم برسانم. این دو کتاب هم علاوه بر تعهد ناشر به تأمین نظر من در جزئیات فنی و فیزیکی، با پرداخت حق‌التألیف متعارف منتشر شد اما به‌نظر خودم معرفی و پخش حرفه‌ای و دلخواهی نداشت.

به‌نظر شما مهم‌ترین مشکل نشر کتاب در حوزه شعر، چیست؟
این که متأسفانه فراگرد پذیرش و نشر کتاب، بیش از حد، منفعت‌جویانه و غیرفرهنگی شده است؛ چه منفعت مدیریتی و چه منفعت تجاری. به‌همین دلیل، اکثر قریب به اتفاق ناشران، دیگر نقش چندانی در یافتن و معرفی چهره‌های جدید ایفا نمی‌کنند و حتی اگر سراغ شاعران جوان کمترشناخته‌شده بروند، با همان برآورد سودجویانه است. البته گاهی هم به‌نظر می‌رسد انتخاب و انتشار یک مجموعه شعر، هیچ درآمدی برای ناشر نداشته باشد و حتی منجر به ضرر شود؛ اما به احتمال بسیار زیاد، در آن حالت هم ناشر پی منافع دیگری بوده است. در گذشته احترامی که ناشران برای لوگو و پیشینه خود قائل بودند، از خیلی انتخاب‌های اشتباه، پیشگیری می‌کرد اما الان می‌بینیم که یک ناشر بسیار معتبر، خیلی راحت مشق‌های بسیار ضعیف یک بازیگر را به‌نام شعر و با کیفیت بسیار عالی فنی و فیزیکی منتشر می‌کند. خلاصه بگویم که ناشر، مرعوب مخاطبی شده است که حاضر است پول خرج کند.

اگر قبول کنیم در روزگار ما چند ناشر خاص به‌هر دلیل به‌عنوان ناشران برند شعر معرفی شده‌اند و بازار کتاب و توزیع آن، بیشتر در چنبره آنهاست، چگونه می‌توان دیگر نشرها خاصه نشرهای شهرستانی را به بهبود وضعیت خود و ارتقای سطح کیفی تولیدات تشویق کرد؟
قطعاً در این زمینه هم مثل بسیاری از زمینه‌های دیگر، باید انگشت اتهام را به‌طرف مدیران ظاهراً فرهنگی‌ای بگیریم که غیرحرفه‌ای و ریاکارانه رفتار می‌کنند. تا وقتی که بیت‌المال اختصاص‌یافته به حوزه فرهنگ، با رویکرد حرفه‌ای و واقع‌بینانه صرف ارتقای فرهنگ عمومی نشود، روزبه‌روز پسند مخاطب، بیشتر افت خواهد کرد و به تناسب آن چهره‌ها و متن‌های غیراصیل‌تری جای صاحبان حق را خواهند گرفت. اگر مدیریت فرهنگی، ارزیابی تخصصی دقیقی در بررسی عملکرد کیفی ناشران داشته باشد و بر همان مبنا برای آنها امتیازاتی قائل شود، قطعاً هم ناشران فرهنگی‌تر تقویت خواهند شد و هم مخاطب، به محصولات مرغوب‌تری دست خواهد یافت.

به‌نظر شما آیا در حوزه نشر و پخش کتاب‌های شعر، مافیا وجود دارد؟
هر‌کسی که چند سالی مخاطب جدی شعر بوده باشد هم می‌داند که بازار کتاب‌های شعر، دسته‌بندی‌های خاص خودش را دارد. ناشران دولتی، ناشران سنتی متمایل به برخی چهره‌های دانشگاهی، ناشران متمایل به شبه‌روشنفکری و.... جالب این که به‌نظر می‌رسد این گروه‌ها به تعامل با هم رسیده‌اند و هر کدام کار خود را به صورتی دلخواه پیش می‌برند. بسیاری از چهره‌تراشی‌ها هم در همین مافیاها برنامه‌ریزی و پیگیری می‌شود. این رویه همیشه وجود داشته اما با توجه به فراگیرترشدن رسانه‌های غیرتخصصی و تأثیرات گسترده آنها بر ذهن مخاطب، روزبه‌روز، پررنگ‌تر می‌شود.

گروه دیگری از ناشرهای شعر هم هستند که اساساً بیشتر پیمانکار محسوب می‌شوند؛ چه خودشان برای انتشار یک کتاب سرمایه‌گذاری کنند و آن را با ارتباطاتی که دارند بفروشند و چه از مؤلف، دستمزد تولید بگیرند و کتابش را پس از انتشار، به خودش تحویل بدهند و در پخش آن، قدمی هم برندارند. برای این گروه، انگیزه‌های غیراقتصادی متصور نیست و نه‌تنها کمکی به مؤلف نمی‌کنند بلکه بسیاری اوقات، فرصت‌های او را هم اشغال می‌کنند. مثلاً مؤلف، سرمایه‌گذار کتاب بوده اما ناشر با ارتباطات و روش‌هایی که می‌شناسد، سهم خودش از چاپ را به ادارات و نهادها می‌فروشد و از دو سو منتفع می‌شود.

پیشنهاد شما برای بهبود اوضاع نشر کتاب‌های شاعران جوان چیست؟
تا وقتی که سازوکارهای حمایتی مربوط به کتاب، اصلاح نشده، بهترین کار این است که خود شاعران جوان به یکدیگر کمک کنند. سازوکاری که به ذهن من می‌رسد این است که حتی اگر قرار است خودشان سرمایه‌گذار باشند، آثارشان را در شمارگان کمتر و نوبت‌های بیشتر (به تناسب پخش) چاپ کنند و در گروه‌های چندنفره، برای معاوضه کتاب‌هایشان برنامه‌ریزی داشته باشند؛ یعنی مثلاً در یک گروه بیست‌نفره، هر عضو، یک‌بیستم از کتاب‌هایش را برای هر عضو دیگر بفرستد. به این ترتیب هر کدام از آنها برای معرفی و پخش بیست عنوان کتاب با تنوع بیشتر و تعداد کمتر تلاش خواهد کرد و دیگر قرار نیست یک نفر به‌ تنهایی با تعداد زیادی از یک عنوان کتاب مواجه باشد.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار