اندوهِ خانواده قربانیان هواپیمای اوکراینی یک ساله شد
تهران (پانا) - وسایل قطعهقطعهشده؛ کفشهای نصفهونیمه؛ لباسهای پاره و بدنهای خاکستر شده؛ درست یکسال از این صحنه و سکانسهای تلخ گذشت. ثانیههای وحشتناکی که در جهنم صباشهر به ثبت رسید. آن صبح تلخی که ۱۷۶ بدن خاکستر شد و آرزوهایی که در همان خاکسترها چال شد. خانوادههایی که درست دقایقی قبل عزیزانشان را بدرقه کردند. بدرقهای که ابدی شد. حالا آنها ماندهاند با غم آخرین تصویر، آخرین خداحافظی و آخرین گفتوگو. حسرت دیدار ابدی شد. خانوادههایی که با عزیزترینهایشان خداحافظی کردند به امید روزی که دوباره آنها را ببینند. سالها و ماهها جدایی آغاز شده بود. ولی هنگام آخرین بوسه هیچکدام تصور نمیکردند که دیدار به قیامت برسد.
بهگزارش شهروند، صبح روز هجدهم دی ماه بود که زمین و هوا در زمینی در صباشهر بوی مرگ گرفت. در مهلکه مرگ و آتش نه کسی زنده ماند و نه حتی جسدی سالم بود. بویینگ ۷۳۷، ١٦٧ مسافر و ٩ خدمه را با خود به اوکراین میبرد. اما درست پنج دقیقه بعد از بلندشدن از روی باند فرودگاه امامخمینی منفجر شد و سقوط کرد.
پایان زندگی ۱۷۶ نفر
گدازههای آتش از هوا به زمین ریخت و تمام مسافران جان دادند. مسافرانی که ١٤٧ نفرشان ایرانی بودند. دانشجویان نخبه و تحصیلکرده، پسران و دختران جوان، نوزاد و کودک، خانواده، عروس و داماد و پیر و جوان همگی جان باختند. ساعت ۶ و ۱۹ دقیقه صبح روز هجدهم دی ماه همان لحظه مرگبار بود. همان لحظهای که دیگر کسی از مسافران پرواز ۷۵۲ اوکراین نفس نکشید. امدادگران و مأموران خود را برای جمعآوری اجساد و امدادرسانی به محل تلخترین حادثه سال رساندند و ۱۷۶ زندگی را از روی زمین جمعآوری کردند.
حالا خانوادهها ماندهاند با داغی عظیم و دردی فراموشنشدنی. مادری که از افسردگی جان باخته و پدری که هنوز هم نتوانسته بار غم را از روی دوش خود بردارد. صدای تکتک این خانوادهها هنوز هم بوی غم میدهد. بوی حسرتی ابدی. توان مبارزه ندارند. توان پیگیری هم همینطور. آنهایی که با شنیدن یا دیدن هواپیما حالشان دگرگون میشود.
پدری داغدیده
دکتر عباس دانشمند یکی از همین داغدیدههاست. پدری که تاب شنیدن نام هواپیما را هم ندارد. دیگر سفر نمیکند. پدری که دختر و دو نوه و دامادش را در این هواپیما از دست داد. دلش پر است. نه پول میخواهد و نه حتی خواستار مجازات مسببان این فاجعه است. میگوید هیچ چیز نمیتواند دخترش را به او برگرداند. هیچ اتفاقی دوباره خندهها و شیطنتهای نوههایش را برنمیگرداند: «یکسال گذشته، ولی هنوز حتی ذرهای از درد ما کم نشده است. هنوز هم در حسرت دیدار دخترم هستم. دلم برای شنیدن صدایش تنگ شده است. چه چیزی میتواند او را به من برگرداند. سنگینترین مجازات هم نمیتواند دل مرا آرام کند. بیشترین پول هم نمیتواند ذرهای از غم من کم کند. من فرزندانم را دادم. دیگر چه چیزی میتواند از آنها در این دنیا برایم باارزشتر باشد.»
زندگی موفق مژگان و پدرام
مژگان دانشمند و پدرام موسوی با دو فرزندشان راهی کانادا بودند. آنها سالها پیش از این برای ادامه تحصیل به آنجا رفتند، بعد هم همانجا ماندگار شدند. پدرام دانشجوی برق و مخابرات بود و مژگان هم مهندسی برق میخواند. بعد از مدتی هم هر دو برای ادامه تحصیل راهی کانادا شدند. مژگان تحصیلاتش را ادامه داد و درنهایت هم پس از اخذ مدرک دکتری در دانشگاه آلبرتا مشغول تدریس شد. پدرام هم در یک شرکت مخابراتی مشغول کار بود. حاصل زندگی آنها دو دختر به نامهای دریا و درینا بود.
همه اعضای این خانواده چهار نفره در آن پرواز به آغوش مرگ رفتند: «من یک دختر و یک پسر دیگر دارم. آنها نیز خارج از کشور زندگی میکنند. دخترم در تورنتو و پسرم نیز در استرالیا زندگی میکند. من و همسرم تنهاییم. هنوز هم از درون بسیار ناراحتیم. هنوز هم نمیتوانیم به زندگی عادی برگردیم. هنوز این مسأله برایمان باورکردنی نیست. درد ما درمان ندارد و با هیچ اتفاقی آرام نمیگیرد.»
هیچ خواستهای نداریم
دکتر دانشمند بیشتر پولی را که دولت کانادا بهعنوان غرامت به آنها پرداخت کرد، صرف امور خیریه کرد. حتی وسایل خانه دخترش را هم به خیریه بخشید. او هیچ پولی از مرگ دردناک خانوادهاش نمیخواهد: «هنوز هیچ پول دیهای به ما پرداخت نشده است. ولی من پول دیه را میخواهم چه کار کنم. عزیزانم رفتند. دیگر برنمیگردند. هنوز پرونده ما در دادسرای ارتش در حال بررسی است. هنوز به دادگاه نرفته؛ به هرحال پیگیر هستیم. ولی من خواستهای ندارم. ما یکسال است که عزاداریم و هیچ چیز نمیتواند آراممان کند. همان روزهای اول از طرف دولت کانادا مبلغ ۲۵هزار دلار به قربانیان مقیم کانادا پرداخت شد. من با این پول به خانه دخترم در کانادا رفتم. وسایل و اموال دخترم را به خیریه بخشیدم. کارهای فروش خانه را انجام دادم. بیشتر پول را هم به خیریه بخشیدم و برگشتم. حتی یک دلار آن را هم برای خودم خرج نکردم.»
حسرت دیدار
عباس متخصص بیهوشی اتاق عمل است. این پدر رنج کشیده از دلتنگی زیاد برای خانوادهاش میگوید: «یک ماه پیش تولد پانزده سالگی نوهام بود. او نوه بزرگتر بود. روز تولدش دلم برایش پرکشید. ما هنوز در همان شرایط بحرانی روزهای اول هستیم. من هر روز با عکسشان صحبت میکنم، ولی دلم آرام نمیگیرد. حسرت دیدن روی آنها را دارم. من اصلا حس خوبی به آمدن آنها نداشتم. حتی چندبار تلفنی به آنها گفتیم که برنامه سفرشان را به تابستان موکولکنند. اما انگار باید آن اتفاق میافتاد.»
مادری که تاب نیاورد
مرگ سارا برایش قابل تحمل نبود. نتوانست تاب بیاورد. چهار ماه پیش بود که سکته کرد و جان باخت. مادر سارا ممانی تنها هشت ماه توانست نفس بکشد. بعد از دخترش زندگی برای او تیرهوتاره شد. یکی از بستگان سارا میگوید: «پدر سارا سالها پیش فوت کرده بود. مادرش مانده بود با سارا و خواهرش. بعد از این فاجعه، مادر سارا نتوانست تاب بیاورد. او آنقدر غصه خورد، اشک ریخت و حالش بد شد که درنهایت سکته کرد. او شهریور ماه بود که جان خود را از دست داد. حالا فقط خواهر سارا مانده با کولهباری از غم و دلتنگی. او در ایران زندگی میکند. اما اصلا حالوروز خوبی ندارد. پیگیر این پرونده هستیم، ولی فعلا شرایط آنقدر مساعد نیست که بخواهیم خواستهای داشته باشیم. چندین زندگی تمام شده. چندین خانواده داغدار شدهاند. چندین نفر هنوز هم عذاب میکشند و این خودش یک تراژدی بزرگ است. مسألهای نیست که به راحتی بتوان آن را فراموش کرد. هیچ مسکنی برای این درد وجود ندارد.»
ماه عسل ناتمام
سارا ممانی و سیاوش غفوری آذر، هر دو فارغالتحصیل دوره کارشناسی ارشد مکانیک از دانشگاه کنکوردیا بودند. سیاوش در شرکت هوافضایی پراتاند ویتنی کار میکرد. سارا هم در بمباردیه مشغول به کار بود. این دو جوان موفق از زمان دانشگاه با هم آشنا شده بودند. قبل از تعطیلات سال نوی میلادی به ایران سفر کردند تا با هم ازدواج کنند. آنها زمان وقوع حادثه از سفر عروسی به مونترال بازمیگشتند. اما ارابه مرگ اوکراینی، ماه عسل آنها را به هم ریخت.
زندگی مشترکی که هرگز آغاز نشد
در این هواپیما ۱۳ شهروند افغانستانی بودند که قربانی شدند، ۶ نفر آنان تابعیت دوگانه افغانستان و سوئد را داشتند، سه نفر شهروند افغانستان و آلمان بودند، چهار نفر دیگر نیز شهروند افغانستان بودند. دیدن خانواده و برگزاری مراسم نامزدی از دلایل این افراد برای آمدن به ایران بود. رحیمه یکی از همین قربانیان افغانستانی بود. او از ولایت میدان وردک بود. شوهرش حسین نیز از ولایت هلمند بود. رحیمه سال ۲۰۱۵ به سویدن رفت و سهسال بعد او و حسین در مراسم جشن تولد یکی از دوستهای مشترکشان با هم آشنا شدند. خانواده حسین در تهران و نزدیکان رحیمه در کابل و تهران زندگی میکردند. رحیمه و حسین در جشن کریسمس به ایران آمدند تا بتوانند جشن پیوندشان را با خانوادهها و بستگانشان برگزار کنند. شش روز پس از جشن عروسی آنها برای شروع یک زندگی تازه از ایران خارج شدند، اما هرگز نتوانستند به آرزویشان برسند.
خاطره تلخ ماندگار
یکی از بستگان رحیمه نیز میگوید: «خانواده رحیمه از همان روز اول وقتی این فاجعه را شنیدند، گفتند که نمیتوانند طاقت بیاورند. هنوز هم مثل روزهای اول هستند. غمگین و افسرده. انگار که زندگی برایشان تمام شده است. هیچ چیز نمیتواند آنها را خوشحال کنند. چند روز پیش اعلام کردند که بهزودی پول دیه پرداخت خواهد شد، ولی چه چیز میتواند جای رحیمه را برای خانوادهاش پر کند. دختری که تازه میخواست زندگی مشترک با عشقش را آغاز کند. اما در میان زمین و آسمان جان باخت. خانواده حتی توان پیگیری پرونده را هم ندارند. هنوز نتوانستهاند حتی کمی آرام شوند. یکی از خواهرهای رحیمه در سوئد زندگی میکند، یکی هم در ایران، اما هیچکدام دیگر دلشان نمیخواهد سوار هواپیما شوند. این خاطره تلخ هیچوقت از ذهنشان پاک نخواهد شد.»
پرونده بهزودی به دادگاه ارسال میشود
این در حالی است که غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضائیه از رسیدگی سریع قضائی در این خصوص خبر میدهد و میگوید: «یک بار دیگر به خانوادههای داغدیده حادثه هواپیمای اوکراینی تسلیت میگویم. در این پرونده، در دو بخش اقدامات بسیار خوبی انجام شده است. یک بخش پرداخت غرامت و خسارت به خانوادههای جانباختگان این حادثه است. این بخش از ناحیه مجاری ذیربط خارج از قوه قضائیه تأمین اعتبار شده است. اقدامات اولیه برای پرداخت این خسارات انجام شده و اگر تاکنون پرداخت نشده باشد، بهزودی پرداخت خواهد شد. بلافاصله در اینخصوص پرونده تشکیل شده است. تحقیقات بسیار مفصل با تشکیل کارگروههای متعدد انجام شد و نهایتا هم چون نیازمند این بودیم که جعبه سیاه هواپیما بازخوانی شود، با هماهنگیهای انجام شده و با حضور تیم ایرانی و تیم کشورهای دیگر، این جعبه سیاه در خارج از ایران با حضور نمایندگان جمهوری اسلامی ایران بازخوانی شد. اطلاعات جعبه سیاه نیز در اختیار بازپرس پرونده قرار گرفت. تحقیقات این پرونده تکمیل شده است. بهزودی شاید تا قبل از پایان ماه جاری، پرونده برای رسیدگی از دادسرای نظامی تهران به دادگاه ارسال خواهد شد. همچنین رسیدگی برابر ضوابط و مقررات قانونی انجام میشود.»
سخنگوی قوه قضائیه در ادامه صحبتهایش میگوید: «البته در کنار آن، دستگاه قضائی جلسات متعددی را با خانوادههای جانباختگان این حادثه داشته است. توضیحات کافی برای خانوادههای جانباختگان که اکثر آنها در جلسه حاضر بودند، در آن جلسه داده شده است. حتی گزارشهای کارشناسی و شبیهسازی سانحه و مستندات بسیاری از این حادثه در اختیار خانوادههای جانباختگان قرار داده شده است.»
ارسال دیدگاه