جبار رحمانی*
کرونا و بیتوجهی به پروتکلها
شیوع کرونا و امواج جدید آن منجر به وضعیتی شده که نه تنها بخش اعظمی از کشور در وضعیت قرمز قرار دارد، بلکه نظام درمان و کادر بهداشت نیز اعلام کردهاند که بیش از این توانایی تحمل فشار ناشی از شیوع کرونا را ندارند.
در این میان یکی از عوامل اصلی وضعیت بغرنج فعلی، بی توجهی مردم به پروتکلها و شرایط خاص و حاد فعلی است و حداقل ضرورت رعایت پروتکلها، یعنی پوشیدن ماسک هم مراعات نمیشود. پرسش اینجاست که چرا مردم به این قاعده حداقلی پایبند نیستند و چه باید کرد؟ مواجهه جامعه ایرانی با کرونا، در یک فضای ملتهب و هیجان زده شروع شد، قرنطینههای گسترده خانگی، فشار روحی زیادی را به مردم وارد کرد.
وقتی این فشارها با تورم افسارگیسخته و... نیز همراه شد، عملاً زندگی را به تلخکامی فزایندهای دچار کرد. در این میان، عدهای مراقبت و مراعات را عملاً به کنار گذاشتند و منطق بیماری نیز توانست حلقههای انسانی انتقال ویروس را بیشتر و بیشتر داشته باشد. گزارشهای اخیر نیز دقیقاً بیانگر نقش بی مبالاتیها و بیتوجهیهای مردم در شیوع بیماری است. به نظر میرسد تأکید نظام درمان بر مراقبت از خویشتن و دستورالعملهای لازمه منجر به وضعیتی شده که بخشی از ریشههای فرهنگی و روحی بیمبالاتی امروز را ایجاد کرده است. تأکید بر اینکه پوشیدن ماسک مهمترین شیوه مراقبت از سلامت خودتان است، عملاً این شیوه مراقبتی را به امری شخصی و فردی تبدیل کرده است. به همین دلیل کسی که ماسک را نمیزند، آن را نوعی بیمبالاتی یا حق انتخاب شخصی خودش و معطوف به خودش میداند.
برای مواجهه با این وضع، راحتترین راه حل، تعیین مجازات برای کسانی است که رعایت نمیکنند. اینکه نهادهای قانونی یا نهادهای انتظامی باید ورود و مسأله را حل کنند. اما با توجه به شرایط کشور و حجم بالای بیتوجهی به پروتکلها، بعید است این راه حل نیز کافی باشد. در شرایطی اینچنینی باید از راههای چندگانه و با سیاستگذاریهای مختلف به حل مسأله پرداخت. در این راستا در نظر گرفتن موارد زیر، بسیار مهم است: اصولاً در هر جامعهای ما شاهد عدهای هستیم که تحت هر شرایطی، از قواعد و هنجارها، تخلف خواهند کرد. این گروه اندک، کسانی هستند که با میل خودشان و آگاهانه حاضرند از قواعد تخلف کنند و حتی هزینه آن را هم بپردازند. این عده اقلیت اصولاً از طریق مکانیسمهای تنبیهی و دستگاههای نظارتی قابل مهار هستند. اما باید دقت کرد این گروه، اقلیت و بسیار اندک هستند.
بخش زیادی از کسانی که بی مبالاتی کردهاند، مردم عادی هستند که یا امکانات مادی لازم را ندارند یا اینکه از نظر روحی و فرهنگی، به اندازه کافی اقناع نشدهاند. مسأله اصلی در شرایط فعلی دقیقاً این دسته دوم هستند که ناخواسته قربانی کرونا میشوند.
این دسته دوم، که اکثریت افرادی هستند که این قواعد اولیه بهداشتی را رعایت نمیکنند، عامل اصلی بحران هستند، آنها بیشترین دسترسی به سایرین را دارند و در همه عرصههای زندگی حضور دارند، خودشان و اطرافیانشان معمولاً بیشترین قربانیان را در بحرانها داشتهاند. این گروه وسیع، همان طور که گفته شد به دو دلیل پروتکلها را رعایت نمیکنند؛ یا فقدان امکانات مادی است یا فقدان اقناع فرهنگی. به همین دلیل نابرابریهای اجتماعی (وضعیت اقتصادی و دسترسی به مواد لازم بهداشتی به شیوه ارزانقیمت) در این میان مؤثر خواهند بود. از سوی دیگر بخشی از مردم هم اقناع نشدهاند، قواعد را رعایت نمیکنند. از اینرو باید برای کنترل بیماری در جامعه ایرانی سه دسته سیاست را به طور همزمان پیش برد:سیاست حمایت اقتصادی از مردم:حداقل به این معنا که مواد اولیه لازم مانند ماسک با قیمت و کیفیت مناسب در خدمت مصرف کنندگان قرار گیرد.
(وقتی در بازار گاهی ماسک تا قیمت سه هزار تومان میرسد این برای اقشار پایین جامعه مبلغ معناداری خواهد بود، به عنوان مثال وقتی یک خانواده پنج نفره قرار باشد روزی یک ماسک استفاده کنند در ماه هزینه قابل توجهی برای آنها خواهد شد.) سیاست فرهنگی توجیه و اقناعسازی مردم: که توضیح درستی در باب بحران به مردم داده شود. اینکه ماسک تنها مراقبت از خویشتن نیست، بلکه مراقبت از دیگران هم هست، یعنی ماسک یک انتخاب شخصی نیست، بلکه یک مسئولیت اجتماعی و اخلاقی در قبال دیگران هم هست. در نهایت سیاست مراقبت قانونی و نهادهای نظارتی و مجازات برای متخلفان. که این شامل عده قلیلی از جامعه خواهد بود، کسانی که تحت هر شرایطی تخلف خواهند کرد. بدون اعمال سیاستهای دسته اول و دوم، نمیتوان ناگهان به سراغ سیاستهای دسته سوم رفت. زیرا وقتی قانونی وضع شود که اکثریت مردم مصداق تخلف آن باشند، عملاً قانون نامعتبر خواهد بود.
*انسانشناس مؤسسه انسانشناسی و فرهنگ
منبع: ایران
ارسال دیدگاه