گفتوگو با اصغر نعیمی، نویسنده و کارگردان فیلم «هایلایت» که پس از دو سال در سینمای آنلاین اکران شده است
داستان تناقضهای یک مرد متفاوت
تهران (پانا) - «هایلایت» با گذشت بیش از دو سال از اکران در بخش سودای سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، سرانجام بهصورت آنلاین و در شرایطی که کرونا همه جنبههای زندگی را تحت تأثیر قرار داده است به اکران عمومی رسید.
بهگزارش ایران، از آنجاییکه سوژه فیلم، خیانت یک مرد و زن به همسرانشان است، همان زمان و پساز اکرانش در کاخ رسانه، حساسیت برانگیز شد و شب جنجالی را برای شرکت کنندگان در نشست خبری فیلم رقم زد. برخی معتقد بودند که فیلم غیرت مرد ایرانی را زیر سؤال برده است اما سازندگان فیلم آن را قبول نداشتند و از نگاهی به دور از خشونت و مداراگرانه فیلم به مسأله خیانت دفاع کردند. اصغر نعیمی، کارگردان فیلم همین حالا هم میگوید«مسأله این فیلم به چالش کشیدن غیرت نبوده و نیست بلکه مواجهه متفاوت با موقعیتی ملتهب در زندگی، واکنش مسالمتآمیز و مفاهمه موقعیت، مدنظر ما بوده است.» او نویسنده، منتقد و فیلمسازی است که تجربه سریالسازی و کار کردن با تلویزیون بویژه در ژانر طنز اجتماعی را در کارنامه خود دارد، از اواسط دهه ۸۰ فیلمهایی چون «سایههای موازی»، «سلام بر عشق»، «استوا»، «بی وفا» و «هایلایت» را ساخته و فیلمنامههای «آپاچی»، «هایلایت»، «آس و پاس»، «مستانه» و «زندگی خصوصی» را هم نوشته است.
زنی که خیانت کرده و مردی که بهجای قضاوت و برخوردهای خشن، رویه دیگری در پیش میگیرد... قصه هایلایت اینطور پیش میرود اگرچه وقتی ما وارد جامعه و قصههای واقعی میشویم کمتر به این داستانها برمی خوریم و من فکر میکنم شما در فیلمتان بهجای ترسیم واقعیت جامعه امروز، بهدنبال ترسیم فضا یا واکنشهای آرمانی بودهاید.
همان زمانی هم که در حال نوشتن فیلمنامه بودم در صحبت با دوستان این بحث پیش میآمد؛ اینکه داستان، ظرفیت دراماتیک قوی دارد و با روایتش از منظر اجتماعی و رئالیستی برخاسته از حال و هوای فعلی و واکنشهای معمول افراد جامعه نسبت به چنین مقولهای، تبدیل به فیلم پر تب و تاب و ملتهبی خواهد شد ولی من کاملاً عامدانه بر نوشتن داستان بر این مبنا پافشاری کردم و مایل بودم تاحدودی از منظر ایدهآلیستی بهموقعیت نگاه کنم. شاید واکنشها در این فیلم، واکنش قابل انتظار آدمهای عادی در این جامعه نباشد اما من علاقهمند بودم که فیلم نوعی پیشنهاد باشد به افراد جامعه، به این معنا که میتوان اینگونه هم به مسائل نگاه کرد. برای من گفته شخصیت لیلی با این مضمون که «ما نباید مثل آنها بشویم» بسیار اهمیت داشت. حتی میتوانم بگویم اصلیترین دلیل و انگیزهام برای نوشتن داستان، صحبت درباره موضوع به این نحو بود؛ اینکه ما میتوانیم در برابر بدیهایی که به ما میشود یا واکنشهای بدی که مشاهده میکنیم شکل دیگری رفتار کرده و شبیه آدم روبهرو نباشیم. این انتخاب، انتخابی عامدانه و آگاهانه بود که رفتارهای واکنشی را بر پایه تعقل و مدارا به نمایش بکشم.
تلاش شما در این زمینه قابل تقدیر است. البته در جامعه ما همیشه این توقع از زنان وجود دارد که در برابر خیانتهای همسر خود، منطق و صبوری خرج دهند و ببخشند اما در طرف مقابل، وقتی زنی در چنین موقعیتی قرار میگیرد و اشتباه میکند دیگر مسأله گذشت و بخشش همسر مطرح نیست و این نگاه را حتی زنان هم نسبت به زنان ندارند و نمیپذیرند. هنوز هم برخی، مردی را که با این مسأله انسانیتر و منطقیتر برخورد کرده است بیغیرت خطاب میکنند و انتظار خشونت و تنبیه بیشتری دارند.
بله. من این واکنش را حتی از مخاطبهای خانم هم دیدهام که انتظار برخورد خشن مرد را داشتهاند. بسیاری هم البته درباره این فیلم و مسأله غیرت، دچار سوءتفاهم هستند در صورتی که مسأله و موضوع اصلی در «هایلایت» موضوع غیرت مردانه نبوده است و هیچوقت نخواستهام بین غیرت مرد و موقعیتی که در آن گرفتار شده است چالش ایجاد کنم، بلکه موضوع اصلی مدنظر من در این فیلم، پرداختن به مقوله تفاهم و گفتوگو بوده. ما در دورانی زندگی میکنیم که نیازمندیم بیش از اینکه واکنش هایمان به غریزهها و بر اساس چیزی که تا به حال به آن عادت کردهایم متکی باشد بر پایه تعامل، گفتوگو و تلاش برای فهمیدن موقعیت شکل بگیرد. معتقدم در هر شرایطی میتوان واکنشی عاری از خشونت نشان داد و هر مرد میتواند بر اساس غیرت تصمیم بگیرد اما این تصمیم بهرفتار خشونتآمیز منجر نشود. بنابراین مسأله این فیلم به چالش کشیدن غیرت نبود بلکه مواجهه متفاوت با یک موقعیت ملتهب در زندگی، واکنش مسالمتآمیز نسبت به آن و مفاهمه موقعیت بود. تلاش کردم بگویم میتوان صاحب غیرت، تعهد و وابستگی بود و در زمان هجمه از واکنش خشونتآمیز جلوگیری کرد. ما میتوانیم رنج بکشیم اما این رنج
را به عصبانیت تبدیل نکنیم، کاری که سعید، شخصیت اصلی مرد فیلم انجام میدهد. او عمیقاً رنج میکشد و رنجی که میکشد ناشی از آسیب و حمله به غیرت و مردانگی او است اما با تمام مشکلات سعی میکند به شکلی متفاوت واکنش نشان دهد.
نگران برداشتها یا قضاوتهای احتمالی درباره این سوژه نبودید؟
فکر میکردم این رویکرد چالش ایجاد کند اما راستش خیلی نگران نبودم و حتی به استقبال این چالش رفتم. شاید اگر بر اساس عادت و انتظارات تماشاچی حرکت کرده بودم، فیلم و گستره مخاطبین آن به نتایج متفاوتی ختم میشد اما فکر میکردم فیلم را باید بههمین شکل بسازم که امروز هست. ساختن آن به شکل دیگری برایم جذابیتی نداشت و دلیلی برای ساختنش نمیدیدم. نمیخواستم آن را صرفاً تبدیل به داستانی قابل پیشبینی درباره خیانت و پیامدهای آن کنم بلکه میخواستم به بهانه این داستان بخشی از دیدگاههای خودم را درباره مقوله مدارا - که گمشده جامعه امروز ما است - هم مطرح کنم. فکر میکنم جامعه ما، بخصوص این روزها، به پیشنهادی از جنس واکنش شخصیتهای هایلایت خیلی نیاز دارد هرچند حتی انگار هنوز آمادگی شنیدن آن را هم ندارد، یعنی به قدری آدمها درگیر خشونتهای ذهنی و رفتارهای واکنشی هستند که شاید گوش شنوایی برای شنیدن پیشنهادهای این چنینی و مدارا با هم نداشته باشند.
گفتوگو در ارتباطات انسانی برای رسیدن به درک متقابل و اثرات نبود آن مسأله بسیار مهمی است و اتفاقاً فارغ از کیفیت، در آثار شما هم این موضوع ملموس است. در سایههای موازی تأکید بر رقم خوردن فاجعه و رسیدن به یک بنبست عاطفی بهدنبال نبود گفتوگوی شفاف بود و در فیلم هایلایت به تأثیر گفتوگو و درک میان طرفین پرداخته شد. از طرفی روابط عاطفی همیشه برای شما اهمیت داشته است بهعنوان مثال در هایلایت مردی متوجه اشتباه همسرش شده است اما همچنان به او عشق میورزد و در نهایت، منطق و عشق را با هم جلو میبرد. انگیزه پرداخت به چنین مضامینی از کجا شکل میگیرد؟
اینطور نیست که در فیلمسازی بخواهم خود را در یک چارچوب خاص محدود کنم، کما اینکه فیلم خط استوا که پس از هایلایت ساختم یک طنز اجتماعی است که آن هم در موقعیتی متفاوت به روابط آدمها میپردازد. دوست دارم قصههایی را بگویم که در آن اتفاقات و روابطی شکل میگیرد و در طول مسیر آن کاراکترها دچار دگرگونی شوند. برایم مهم است شخصیتهای فیلمم از ابتدا تا پایان داستان رشد و درک جدیدی از زندگی پیدا کنند. بخشی از جذابیت نوشتن و ساختن فیلم برای من کنکاش در روابط آدمها و نشان دادن سویههایی است که در بدو امر دیده نشود و خود ما نیز با آن برخورد نکرده و به آن توجه نکرده باشیم. مهم است که مخاطب متوجه شود، بخشهای نادیدهای هم در روابط آدمها وجود دارد و میتواند به آن توجه کند.
بله موضوع که خیلی جذاب است اما چرا قصه چندان شناختی از سعید، مردی که خیانت دیده به ما نمیدهد؟ اینکه مثلاً از چه خانوادهای است یا پیش از این چه رابطهای با همسرش داشته است؛ موضوعی که کمی باورپذیری حرکت آخر را کمتر میکند.
ویژگیهای این شخصیت در رفتار و لباس پوشیدن وجود دارد و البته با شغلی که دور از مردم و اجتماع خشمگین نمایش داده شده. حتی بهلحاظ تصویری از سیاهی تونل وارد روشنایی میشود اما عملاً چیزی که در شهر و اجتماع بر این آدم حادث میشود، تلختر از تجربهاش در انزوا و سیاهی تونل است. اینها نشانههایی است که به شکلهای مختلف در فیلم گنجاندم تا شخصیت و جایگاه او را توضیح دهم اما خیلی مایل نبودم که به فیلم ابعاد اجتماعی مشخص یا به این آدم طبقه یا شناسنامه مشخصی دهم. عامدانه این کار را نکردم چون میخواستم قصه را به شکل مختصر و مینیمال روی کاراکترهای اصلی پیش ببرم. اگر درام را گسترش میدادم و شخصیت را صاحب یک تیپ اجتماعی شاخص میکردم آن وقت دیگر تعمیم پذیر نمیشد. من مایل نبودم خیلی آدرس دقیق دهم که این آدم از کدام طبقه است، مادر یا پدرش چگونه آدمهایی هستند تا مثلاً بگویم چنین واکنشی باید از این طبقه دیده شود. البته کاملاً مشخص است که نقش اول مرد از طبقه متوسط جامعه است و درباره رفتار پیرامون خود آگاهی دارد ولی دلم میخواست گروهی گسترده از مخاطبین بتوانند با چنین شخصیتی همذات پنداری کنند. ورود به جنبههای جزئیتر هم
تمرکز ما را از احساسات این شخصیتها میگرفت و هم ممکن بود جلوی تعمیمپذیری این شخصیتها را بگیرد و در یک تیپ مشخص اجتماعی خلاصه شوند.
از طرفی واکنش همین کاراکتر بهعنوان مردی که خیانت دیده دچار تناقض است. مردی که کفه ترازویش میان منطق و هیجان، به سمت منطق متمایل است و از لیلی، همسر کوروش میخواهد با کسی در این زمینه حرف نزند اما با برادر کوروش گلاویز میشود. در جای دیگر و در نسبت با پدر همسرش، رفتار ملایمی دارد و پدر نسرین که خیانت کرده، از این ماجرا بیشتر ناراحت و عصبانی است تا همسر.
خیلی خوشحالم این تناقضها دیده شده است چون خیلی سعی کردم با دقت موقعیتهای متناقض اینچنینی را در شخصیت طراحی کنم برای اینکه وقتی شما در دنیای واقعی هم دچار چنین مشکلی میشوید اگر برونریزی نکنید طبعاً حالات متناقض و مختلفی دارید. این طور نیست که روی یک مدار مشخص بتوانید خود را تنظیم کنید، لحظهای فشار این موقعیت شما را عصبانیتر میکند و لحظهای دیگر سعی میکنید خود را مدیریت کنید و شاید آرامتر شوید. شخص ممکن است در مواقع شکست عاطفی، همان لحظه دچار خشم شود، غروب دچار افسردگی شود و فردا صبح به خودش امید دهد و بعد دچار سرخوشی شود اگر کسی بخواهد این موقعیتهای ملتهب را بدون برونریزی کنترل کند، طبعاً تناقضها در وجودش شکل میگیرد. اتفاقاً در فیلمنامه و فیلم هم این جزئیات رفتاری خیلی کنترل شده است، مثلاً کاراکتر سعید با برادر نسرین بهدلیل رابطه زمخت مردانهای که دارند خشنتر برخورد میکند و آنجاست که کنترل خود را از دست میدهد و عصبیت نشان میدهد ولی با لیلی بهخاطر احساس همدردی مشترکی که دارند تلاش میکند مدارا کند، نقشه بکشد و افکار خود را با او جلو ببرد. در مورد پدر همسرش هم بهدلیل حفظ احترام پیرمرد و
هم صدمه ندیدن غرورش سعی در پنهانکاری دارد و بهعنوان یک مرد اصلاً نمیخواهد نشان دهد که همسرش به او خیانت کرده. شخصیتی که تعریف کردم تمام رفتارهایش، متفاوت است و بعضی مواقع تناقض هم دارد، این تناقض طبیعی است و به خاطر شرایطی است که در آن گیر کرده.
بازیگران هایلایت را بر چه اساسی انتخاب کردید؟
از سالها پیش میخواستم با پژمان بازغی کار کنم بویژه اینکه جزو دوستان خوب من هم هست. چند بار قرار بود کار کنیم بهخاطر مشغلههایی که داشت پیش نمیآمد، اما زمانی که خواستیم این فیلم را بسازیم فرصتی بود و میتوانست بازی کند بنابراین من هم از همکاری با او استقبال کردم. بسیار بازیگر باهوشی است و خیلی ایدههای خوبی دارد و کار کردن با او بشدت لذتبخش است. اجرای بسیار درست و دقیقی هم از این شخصیت ارائه دادند. در واقع بازی پژمان در هایلایت یک بازی دشوار و کنترل شده است. اینگونه بازیها برخلاف بسیاری از نقشها که جلوه بیرونی دارند، بیشتر متکی بر کنترل است و انتقال حس صرفاً از طریق نگاه و زبان بدن کار بازیگر را دشوار میکند. پژمان انرژی زیادی گذاشت و من هم از نتیجه کار راضی هستم.
بازیگران دیگر چطور؟
بازیگران دیگر هم به دلیل تناسبی که با نقش داشتند، انتخاب شدند. البته تلاش کردیم بتوانیم در هایلایت از بازیگران توانا که چهرههای جدیدتری هستند هم استفاده کنیم بنابراین به ترکیب فعلی رسیدیم. این ترکیب جواب هم داده و مخاطب با آن ارتباط برقرار کرده. اشکالی که در سینمای ما وجود دارد این است که سال به سال امکان فرصت دادن به هنرپیشههای مستعد و چهرههای تازه و بکر کمتر میشود. هنرپیشههایی که میتوانند نقشهای دشواری را بازی و جایگاه خود را پیدا کنند ناخوادآگاه بهدلیل ساختار صنعتی سینمای ایران، متأسفانه، جا میمانند در حالی که قبلاً این فرصت و موقعیت خیلی راحتتر برایشان پیش میآمد. امیدوارم شرایطی ایجاد شود که نسل جدیدی از بازیگران مستعد به سینما وارد شوند و بتوانند سینمای ایران را دچار تغییر و تحول کنند.
لزوم حضور برادر و همسر برادر کوروش در فیلم چه بود؟ فکر میکنم واقعاً با نبود آنها هیچ اتفاق خاصی در روند فیلم نمیافتاد و خیلی راحت حتی میشد این دو را حذف کرد.
درام با نبود اینها خیلی عریان میشد. ما نیازمند شخصیتهایی بودیم که بخشهایی از داستان را از منظر آنها ببینیم و پیش ببریم. در واقع کارکرد این شخصیتها در درام ما این بود که بهجای مخاطب واکنش نشان دهند، بنابراین حذف آنها ممکن نبود و وجودشان در قصه، ضروری است. البته که از همان ابتدا مایل بودم قصه مینیمال باشد و آدمهای اضافی را حذف کنم اما نمیتوانستم اینطور فکر کنم که در جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم زنی، شوهرش روی تخت بیمارستان باشد اما از خانواده شوهرش کسی همراه او وجود نداشته باشد، یا مثلاً مردی که همسرش تصادف کرده است در بیمارستان تنها باشد و خانواده زنش در این ماجرا حضور نداشته باشند. بنابراین تمام اینها برای رنگ آمیزی درام و ساختن یک موقعیت طبیعی به کار ما میآمد.
نسخهای که حالا از فیلم هایلایت بهصورت آنلاین نمایش داده شده، با نسخهای که در فجر بود چقدر تفاوت دارد، فکر میکنم قبلاً هم گفته بودید که اگر نیاز باشد اصلاحاتی انجام خواهد شد؟
نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر و بازخوردهایی که گرفتیم باعث شد بعد از جشنواره روی مونتاژ و ریتم فیلم کار کنم. تغییراتی انجام دادم که مثبت هم بود و در حال حاضر نسخهای که وجود دارد با نسخه اول مقداری تفاوت دارد و بخصوص از نظر ریتم قدری سریعتر و بهتر شده است.
ارسال دیدگاه