گفتوگو با مبدع گرههای جدید قالی ایرانی؛
هنر قالیبافان نافذ و صدایشان کوتاه است
تهران (پانا) - حالا که چینیها به مدد دلالان سودجو، نقشهها و قالی ایرانی را کپی کردهاند، خلاقیت نجات دهنده این صنعت منحصر بفرد ایرانیان خواهد بود؛ جایی که هیچ دسترسی به ذهنهای خلاق و نقشههایی که همچون شعر در فکر بافندگان هنرمند، جاری و رج به رج بافته میشود، وجود ندارد.
بهگزارش ایسنا، روزهای بسیاری پیش، قبل از آنکه کرونا و ظالمان تحریمگر دست به دست هم دهند و مسیر را بر شکوفایی هر صنعت و حرفهای ببندند، به سمن بخس دادن نقشههای ماندگار قالی ایرانی، بسیاری را در دیگر کشورها، از هند گرفته تا چین، کمک کرد تا جامهی رقیب به تن کنند؛ اگرچه لباس رقابت با فرش منحصربفرد ایرانی، برازنده هیچ قامتی جز خاستگاه این هنر ماندگار نیست.
امروز خلاقیت و ایدههای خلاقانه در کنار پنجههای هنرمند، فرشهایی را بافتهاند که هر رج آن تار و پودی از ابتکار و نوآوری دارد و راه را بر دلالان این تجارت اغواگر، خواهد بست؛ خلاقیتی که در ذهن بافند شکل میگیرد و بینیاز از قلمی شدن کاغذ، با دستانی خلاق، بر تار و پود، رج میشود و بار دیگر جایگاه ایران را در صنعت هنرمندانه قالی بافی، تثبیت خواهد کرد.
در گوشهای از سرزمین ایران، آنجا که زمانی پایگاه ساسانیان بود و همچنان یادگار آن دوران و پادشاهیشان همان بناها و یادبودهای ثبت شده در میراث جهانی، بر دشت و کوه چشمنوازی میکند؛ زنی از تبار عشایر، نقش و نگار هنر و هنرمندی ایرانیان را در رجهای فرشهایش به تار و پودی همیشگی گره میزند. گرههایی زیبا و ماندگار که عمق و وسعت تفاوت هنر فرش دستباف و بافندگان هنرمند فرش دستباف را نشان میدهد.
روستای جایدشت شهرستان فیروزآباد استان فارس، کارگاه بانویی هنرمند است که هنر اصیلش از اصالت او پا گرفته و دستهای خلاقش با قوت گرفتن از ذهن پویای او با پشم و کرک و نخ و ریسمان، کیمیاگری میکند؛ بانویی که هر رج فرشهایی که میبافد، سطری است از صنعت هنرمندانه ایران.
دستبافتهای او، خلاقانه و بینظیر است؛ هر فرش کتابی مصور که با بیننده سخن میگوید؛ نقاشی است، شعر و داستانی بافته شده بر تار و پود؛ این بانوی هنرمند، در آموزش هم بیدریغ آنچه را که دارد، هنرمندانه به دیگران میآموزد؛ هنری که حالا متکی به نقشههای نقاشی شده بر کاغذ نیست، بلکه از ذهن و دل هنرمند عاشق و ایدهپرداز بر میآید و با سرانگشتان صنعتگران هنرمند، بر تن تار و پود گره میشود و یک داستان میسازد.
عشرت بهمننژاد، کارآفرین برتر کشور در سال ۹۹، از طایفه عمله ایل قشقایی است که با بیش از ۱۵ مدرک داخلی و با دستان خالی، کارگاهی در روستای جایدشت فیروزآباد راهاندازی کرد و امروز ثمره آن تولید بیش از ۱۱ اثر هنری بینظیر و دریافت ۲۷ لوح قدردانی و سپاس و کسب عناوین برتر کارآفرینی و بافنده برگزیده از نمایشگاههای داخلی و خارجی است.
بهمننژاد، که با لبخند و مهربانی میزبان گفت و گوست، میگوید: سال ۷۹ در مقطع کاردانی فارغ التحصیل شدم و درست یکسال بعد اولین فرش را به نام سواران بافتم. بعد از آن روی تابلو فرشی به نام روزگار کار کردم.
او با اشاره با اینکه اول بار، کارخانهای در شهرستان زرقان، اولین محل کارش بوده، آنجا را محل خلق نخستین اثر هنریاش به نام "بهشت گمشده" میداند و میافزاید: همان اثر به عنوان برگزیده نمایشگاهی انتخاب شد تا راهی آلمان و ژاپن شوم.
بهمننژاد که از یک کارگر بافنده به کارفرما بدل شده و بستری را برای تعلیم و پرورش هنرمندانی دیگر، ایجاد کرده است، با این اعتقاد که بافندگی علاوه بر آنکه عزت و سربلندی به دنبال دارد، یک معمای عجیب را درون خود جای دادهاست، میگوید: از سال ۸۶ همزمان با تحصیل در رشته کارشناسی، به یک قالی باف ماهر، آموزشی به نام گردآفرین دادم و او یک قالی به نام سیمرغ بافت.
این بافنده چیره دست فرش، که نام فرشها را براساس طرح آن انتخاب کرده و بر هر اثر خلق شده هنری، اسمی با مسما، میگذارد، میگوید که بارها زمین خوردن را تجربه کردهام، فرودهایی که به مستحکم شدن پایههای تلاشم برای رسیدن به فراز، کمک و عشقم را به هنر قالی بافی، بیشتر و عمیقتر کرد.
بهمننژاد که قالیهایش، تابلوهایی هنری است و بیننده از تماشای آن سیر و خسته نمیشود، همراهی نکردن بانک برای پرداخت تسهیلاتی که کارشناسان تائید کرده بودند را عامل اصلی پشیمانیاش از راهاندازی کارگاه در گچساران میداند و این نامرادی را هم ایجاد کننده مسیری جدید برای رسیدن به هدفش توصیف میکند.
او که ۸ گره قالی را به نام خود ثبت کرده و فرشهایش را با سبکی جدید میبافد، میافزاید: در این سالها نمایشگاههای زیادی از داخل و خارج دعوت شدم.۶ ماه در آلمان و یک سال در مسکو به درخواست طرفهای خارجی ساکن شدم؛ استقبال از طرحها و فرشهایم، بسیار بسیار زیاد بود.
بهمننژاد، با لبخندی که شیرین هم نیست، میگوید: آنها، کیلومترها دورتر از اینجا، از کاری که انجام شده بود، خبر داشتند و مهمتر اینکه به آن اهمیت دادند، بر خلاف اغلب کسانی که نزدیک من بودند و شاید درست نمیدیدند؛ همان سفرها بود که به درخواست میزبان تصویر یک چهره را بافتم؛ کاری که به دلشان چسبید.
او میگوید: امروز ایران و قالی ایرانی، رقبای زیادی دارد، همه جای جهان، اما طرحهای ما، به خوبی در هر نقطه از دنیا به فروش میرود؛ به حتم بافندگان خارج از ایران، بیش از داخل حمایت میشوند و زمینه هم برای کار و فعالیت آنها، وجود دارد؛ اگرچه دشواریهایی هم هست.
این زن هنرمند ایلاتی، با بیان اینکه سبکهای جدید بافندگی موجب رونق خوبی در بازار میشود و با تمرکز بر آن میتوانیم جایگاه ایران را ارتقاء دهیم، میافزاید: خلاقیت در هر هنری، تسهیل کننده مسیر رشد و تضمین کننده موفقیت است.
این بانوی کارآفرین با بیان اینکه ۱۵ هزار و ۷۰۰ رای واقعی و سالم، او را در جایگاه کارآفرین برتر قرار داده؛ از وعدههای به سامان نرسیده مدیران و مسئولان، گلایهمند است؛ میگوید: انتظار اینست، مسئولان کار جدید و خلاقیت در بافندگی و هر هنر دیگری را باید باورکنند، آن را دست کم نگیرند و با حمایت از هنرمندان، رشد ایران را تضمین کنند.
بهمننژاد میافزاید: گرههایی را ابداع کردهام که برای ثبت هر کدامشان، بارها و بارها، پلههای ادارات را از پایین به بالا و از بالا به پائین شمردم، رنج بردم و دشواریهای فراوانی را تمحل کردم؛ حالا آنچه میخواهم، ثبت جهانی آن به نام ایران است؛ نه یک ایرانی. ثبتی که مانع از کپی کردن و .... خواهد شد.
او ادامه میدهد: برخی میگویند این کار را قبلا بافندگان ما هم بلد بودند و کار من تکرار آنهاست، سئوال میکنم که چرا الآن، تنها ۴ هنرجوی من، کس دیگری قادر به انجام آن نیست، اگر دیگرانی هم این را بلدند، چرا یکی از کارها و بافتههایشان در معرض دید و دسترس نیست؛ اصلا به چه دلیل مرا به عنوان کارآفرین برتر، انتخاب کردند؟
بهمننژاد میگوید: وقتی فکر میکنم که در دیگر استانها، داورانی تنها از روی طرح و فیلمهای موجود، به من رای دادهاند اما در شهر خودم مسئولان، بیخبرند! تلخ میشوم. بارها حتی به تازگی از بازارهای جهانی پیشنهاد تولید داشتم اما بافنده ندارم و برای تعلیم بافنده نیازمند حمایت هستم.
این کارآفرین برتر که هنوز حتی از داشتن مجوز یک آموزشگاه محروم است، ادامه میدهد: اکنون ۴۰ ساله هستم و همچنان پر انرژی، اما به ۱۰ سال دیگر میاندیشم که انرژی امروز نیست، بخل ندارم، قصدم در سینه نگه داشتن هنرم نیست؛ میدانم آدمهای با استعداد زیادی اطرافمان هستند و تنها نیازشان برای شکوفایی، آموزش است.
بهمننژاد، پویایی هر هنری را در آموزش میداند و میافزاید که کارآفرینی یک عنوان نیست، معنا دارد، کارآفرینی یعنی بتوان در سختترین شرایط، ناامید کننده ترین وضعیت و با کمترین امکانات، به بهترین شکل ممکن کار کرد؛ یکی از راههای درمان درد اقتصاد کشور، صادرات غیرنفتی است و هر کارآفرین، اگرچه کوچک بهلحاظ توان مالی، میتواند سهمی در نجات اقتصاد کشورش داشته باشد.
مهمترین خواسته این هنرمند کارآفرین، هموار شدن مسیر و تسهیل روند برای ایجاد کارگاهی آموزشی و تعلیم و پرورش شاگرد و امکان رسیدن به تولید انبوه است.
ارسال دیدگاه