گفت‌وگو با بهروز افخمی به بهانه ۳۰ سالگی فیلم عروس

داستان مهم‌ترین دستاورد زندگی بشر است

تهران (پانا) - تاریخ سینمای ایران را که ورق بزنیم در بعضی صفحات آن با نام فیلم‌هایی مواجه می‌شویم که در روند شکل‌گیری دوران پرفراز و نشیب آن تاثیر بسزایی داشته‌اند و تاریخچه سینمای ایران را ساخته‌اند، از فیلم «آبی و رابی» ساخته آوانس اوهانیانس - که اولین فیلم تاریخ سینمای ایران است -گرفته تا فیلم‌های «خشت و آینه» (ابراهیم گلستان)، «گاو» (داریوش مهرجویی) و «قیصر» (مسعود کیمیایی) که یادآور دوران موج نوی سینمای ایران هستند تا «زیرپوست شهر» و« نرگس» (رخشان بنی‌اعتماد) که از مهم‌ترین فیلم‌های زمانه خود هستند و... هر کدام از این فیلم‌ها مقاطعی از تاریخ سینمای ایران را می‌سازند. در کنار این فیلم‌ها، فیلم‌هایی هم هستند که طیف وسیعی از مخاطبان (عام و خاص) را به خود جلب کرده‌اند از جمله« عروس» به کارگردانی بهروز افخمی.

کد مطلب: ۱۰۷۷۰۲۲
لینک کوتاه کپی شد
داستان مهم‌ترین دستاورد زندگی بشر است

به‌گزارش اعتماد، بسیاری از منتقدان بر این باورند که «عروس» از بعضی جهات سینمای بعد از انقلاب ایران را به دو بخش تقسیم کرده؛ اما جالب است که خود افخمی چنین عقیده‌ای ندارد. او می‌گوید اولین فیلمی که توانست تصویر درخور توجهی از زن در سینمای ایران نشان دهد، «هامون»
داریوش مهرجویی است.

به بهانه ۳۰ سالگی فیلم عروس گفت‌وگویی با بهروز افخمی انجام دادیم که پیش روی شماست.

سال ۶۹ فیلمی را برای سینمای ایران ساختید که به اذعان بسیاری از منتقدان تغییر رویکرد در نوع فیلمسازی آن مقطع به شمار می‌رود. در ابتدا بفرمایید یادتان می‌آید ۳۰ سال پیش انگیزه و مشوق اصلی ساخت این فیلم برای شما چه بود؟

بله، بعد از ساخت سریال کوچک جنگلی متوجه شدم که در فیلمسازی مُهر به پیشانی‌ام خورده است.

چه مُهری؟

اینکه افخمی فیلمسازی است که با بودجه بسیار سنگین و گروه بزرگ، فیلم‌های تاریخی سفارشی و حکومتی می‌سازد. پرواضح بود که ما نمی‌توانستیم برای ساخت چنین پروژه‌هایی سراغ تهیه‌کننده‌های بخش خصوصی برویم چون ساخت چنین سریال‌هایی پرهزینه است. اما از یک نظر صحبت‌های آنان درست بود چون سریال کوچک جنگلی بسیار پرخرج بود. اگر با قیمت‌های الان این سریال ساخته شود فکر می‌کنم بالای ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلیارد تومان هزینه ساخت آن باشد. البته دقیقا برآوردی از پول آن موقع و الان ندارم اما می‌دانم آن زمان سریال «کوچک جنگلی» را با ۷۵ میلیون تومان تمام کردیم. حرف آنها درست بود که افخمی فیلمساز پرخرجی است.

این بحث‌ها را مستقیما با شما مطرح می‌کردند؟

مستقیم به من نمی‌گفتند؛ خودم احساس می‌کردم چنین تصوری درباره من به وجود آمده است. به لحاظ حساب و کتاب مالی این صحبت‌ها بیراه هم نبود. وقتی از منظر دیگر به این قضیه نگاه کنیم، متوجه می‌شویم تهیه‌کننده‌ها هم دوست دارند تکلیف هر کسی را سریع مشخص کنند و کارگردانان را در فایلی قرار دهند و او را در قفسه خاصی بگذارند. سخت بود بتوانم این مهر را از خودم بردارم. به همین جهت با خودم فکر می‌کردم اگر فیلم کوچک و جمع و جوری بسازم این پیشداوری را باطل کرده‌ام.

یعنی محرک اصلی شما برای ساخت عروس این موضوع بود؟

این یکی از انگیزه‌های من برای ساخت عروس بود. انگیزه دیگرم به واقعیتی برمی‌گشت که زمان ساخت کوچک جنگلی با آن مواجه شدم. اینکه گروه بزرگ با عوامل ۱۲۰ یا ۱۵۰ نفره به جای اینکه کمک‌کننده و راهگشای فیلمساز باشند در موارد زیادی مشکل ایجاد می‌کنند. به عنوان مثال در صحنه‌ای که باید کار اکشنی توسط بدلکار صورت می‌گرفت به سراغ بدلکارانی می‌رفتیم که ماه‌ها با ما زندگی کرده بودند و قرار بوده تمرین داشته باشند ولی متاسفانه درست در همان روز فیلمبرداری صحنه مربوطه، وقتی ۳۰ -۱۲۰ نفر حاضر بودند تا صحنه را بگیریم متوجه می‌شدیم بدلکار ما مدت‌ها است نه تنها تمرین نکرده که جرات بازی کردن این صحنه را هم ندارد، ضمنا پایش را گچ گرفته و می‌گوید من تصادف کردم. واقعا متوجه شدم بعضی مواقع این گروه ۱۲۰ نفره به اندازه ۱۰ نفر هم کارایی ندارند و نباید از آنان انتظار خاصی داشت. نکته دیگر این بود که در سریال «کوچک جنگلی» عادت کرده بودم از هر دو سکانسی که فیلمبرداری می‌کنم همان موقع که فیلمبرداری تمام شد یکی از سکانس‌ها را دور بیندازم چرا که از نظرم قابل تدوین نبودند، یعنی خیلی بد از کار درآمده بود. یا اینکه خیلی از نماها را تکرار می‌کردیم و بارها می‌گرفتیم. یکی از عوامل دخیل هم این بود. البته انگیزه‌های دیگری هم برای ساخت فیلم عروس داشتم؛ فکر می‌کردم برخلاف روال معمول که می‌گفتند فقط می‌توانم گروه بزرگ را اداره کنم و فیلم‌های پرجمعیت بسازم، می‌توانم گروه کوچک را هم اداره کنم. با ساخت فیلم عروس می‌خواستم بگویم اتفاقا با گروه کوچک و داستان جمع و جور جورترم به شرط اینکه زمان کافی برای ساخت فیلم داشته باشم تا بتوانم بازیگران را تمرین دهم و آنها را آماده کنم که بتوانند کارهای سخت انجام دهند. در این فیلم بازیگرانی بازی کردند که یا قبلا بازی نداشتند یا در فیلم بدی بازی کرده بودند ولی در «عروس» جوری مقابل دوربین بازی کردند که انگار ستاره‌های باسابقه و باتجربه‌ای هستند. صحنه تصادف در فیلم «عروس» طوری فیلمبرداری شده که با بهترین فیلم‌های اکشن امریکایی و اروپایی قابل مقایسه است. می‌خواهم بگویم همه این دلایلی که برشمردم در فیلم «عروس» جمع است.

به نظر می‌آید تجربه سریال «کوچک جنگلی» هم کمک‌تان کرده بود...

آن زمان برای کسانی که مرا نمی‌شناختند ممکن بود آدم کم تجربه‌ای به نظر بیایم اما کسانی که مرا می‌شناختند به این مساله واقف بودند که می‌توانم.

گویا در سن ۱۸ سالگی فیلم اول داستانی خود را ساختید؛ درست است؟

بله و «عروس» در ۳۳ سالگی من مقابل دوربین رفت. یعنی من در این بین ۱۵ سال فیلم داستانی می‌ساختم. یک فیلم نیم‌ساعته داستانی ساختم در کانون پرورش فکری کودکان قبل از انقلاب در جشنواره«‌ای بی ‌یو» اتحادیه فیلمسازان آسیا و اقیانوسیه شرکت کرد و بسیار هم مورد توجه واقع شد. پایان‌نامه تحصیل من که در سال ۵۶ ساخته شد یک فیلم سینمایی بود ولی به خاطر شلوغی‌های انقلاب هیچ ‌وقت تدوین و دوبله نشد و هیچ ‌وقت هم به نمایش عمومی درنیامد اما به هر جهت پایان‌نامه تحصیلی من در دانشکده صدا و سیما بود. سال ۶۶ فیلمبرداری «کوچک جنگلی» را انجام می‌دادیم. بعضی افرادی که فکر می‌کردند بی‌تجربه‌ام انگار سریال «کوچک جنگلی» را ندیده بودند. در حالی که سریال «کوچک جنگلی» به اندازه ۱۰ فیلم سینمایی بود. سه، چهار سال قبل از «عروس» من تمرین کرده بودم، فیلمسازی سنگین کرده بودم. خیلی از صحنه‌ها را خرابکاری کرده بودم تا یاد بگیرم که نباید خرابکاری کنم. یعنی چیزی که به من نمی‌خورد این بود که فیلم اولی باشم.

فیلم عروس در حالی ساخته شد که کشور تحت تاثیر جنگ هشت ساله بود همچنین ابتدای شروع فعالیت دولت سازندگی هم بود. اساسا با این هدف و دغدغه که باید ساختار سینما تغییر کند این فیلم را ساختید؟

نه به این چیزها اصلا کار نداشتیم. در واقع آن سال‌هایی که خیلی از جنگ فاصله نگرفته بودیم فکر می‌کردیم فضای فیلمسازی باید کمی بازتر شود. برای اینکه فضای حساسیت‌های دوران جنگ آن زمان توضیح و توجیهی نداشت. اما صحبت‌هایی مبنی بر اینکه فیلم «عروس» خط‌شکن بوده از آن حرف‌هایی است که همان موقع یک عده می‌گفتند ولی هر چه از آن مقطع دور شدیم، مشخص شد بیشتر در این حرف‌ها مبالغه کردند چون فکر می‌کردند که دیگر مردم آن زمان را به یاد نمی‌آورند. کافی است به شما یادآوری کنم فیلم «هامون» مهرجویی یک سال قبل از فیلم «عروس» با تمام جذابیت‌ها و به اصطلاح نکات ممنوعه فیلم ما ساخته شده است، اتفاقا در جشنواره هم نمایش داده شده بود و جایزه هم گرفته بود. نمایش عمومی هم داشت. در آن فیلم بیتا فرهی بازی می‌کرد و همه‌ چیز در «هامون» از دیالوگ تا نمای نزدیک تا آرایش غلیظ بازیگر زن و هر چیز دیگر که قرار بود در فیلم «عروس» برای اولین ‌بار دیده شود یک سال قبلش دیده شده بود. تازه داریوش مهرجویی که آن فیلم را ساخته بود، فیلمساز صاحب کارت سبز و آزادی یا صاحب اختیار در مقابل سانسور نبود و به پشتیبانی و حمایت حکومت پشتش گرم نبود. وقتی هامون را ببینید متوجه می‌شوید وزارت ارشاد آن زمان - در دوران آقای بهشتی - نه به خاطر اینکه رفاقت با کسی یا حمایت حکومتی از دیگری بلکه به طور کلی موافق باز کردن فضا بود. منظورم این است که آن زمان سانسوری وجود نداشت. این حرف‌هایی را که بعد درباره «عروس» می‌گفتند بیشتر محصول کار ژورنالیست‌ها می‌دانم؛ کسانی که می‌خواهند الکی فضا درست کنند یا روایت جعلی جا بیندازند.

یعنی شما عقیده دارید عروس یکی از فیلم‌های جریان‌ساز تاریخ سینمای ایران نیست؟

از نظر من تفاوتی که «عروس» ایجاد کرد به ساخت و پرداخت آن مربوط می‌شد و اهمیت عروس به این نبود که خطوط قرمز را زیر پا گذاشته بود. معتقدم «عروس» یک فیلم خوب پرداخت شده را به یاد آورد. بیشتر مخاطبان خیلی از کارهایی که تماشا می‌کردند خام و ابتدایی و پرداخت نشده بود اما از آنجا که فیلمسازها یا بسیاری از منتقدان این نکته را نمی‌توانند بپذیرند یا به آن اعتراف کنند، شروع می‌کنند به گفتن حرف‌هایی از این قبیل که فلانی به خاطر سابقه مدیریتی فیلمساز شده یا مورد تایید حکومت بوده یا خطوط قرمز را زیر پا گذاشته و برای همین موفق شده است. از نظر من این حرف‌ها افسانه‌بافی آدم‌هایی است که جرات ندارند صریحا با حکومت مخالفت کنند و می‌خواهند یک‌جور پیچیده بگویند که ما فرق می‌کنیم و اگر این آدم در کارش موفق بوده به خاطر این است که کارت سبز داشته است.

اتفاقا عروس نظر برخی از منتقدان را هم تامین کرده بود به ‌طوری که آقای آوینی در نقدش آورده بود عروس نمونه‌ای از سینمای مطلوب می‌تواند باشد.

بله؛ مطلوب خیلی‌ها هم بود. به این نکته اشاره کنم که افسانه دیگری که درباره فیلم «عروس» درست کرده بودند این بود که کیهان مخالف فیلم بوده و این کاملا دروغ بود. واقعیت این است که کیهان و سردبیر آن زمانش آقای مهدی نصیری فیلم را خیلی پسندیدند و نقد موافق درباره این فیلم نوشتند و این باعث شد «عروس» هنگام نمایش عمومی مورد حمله سراسری منتقدان آن زمان قرار بگیرد. یعنی در زمان جشنواره که هنوز کیهان اظهارنظر نکرده بود ما یک نقد منفی هم نداشتیم، درست همان طور که در زمان نمایش عمومی یک نقد مثبت نداشتیم، به این دلیل که کیهان از فیلم تعریف کرده بود. اگر نقدهای دوران جشنواره فیلم فجر سال ۶۹ را که درباره فیلم «عروس» نوشته شده بخوانید، برایتان جالب خواهد بود. آن نقدها را یک طرف بگذارید و نقدهایی که در تابستان ۷۰ هنگام نمایش فیلم منتشر شد یک طرف دیگر. بعد آنها را ورق بزنید. انگار با دو فیلم مختلف مواجه هستیم. در نقدهای اولیه هنگام جشنواره یک نظر مخالف درباره فیلم موجود نیست و همه دارند ازش تعریف می‌کنند اما چهار ماه بعد فقط به این دلیل که کیهان از فیلم «عروس» تعریف کرده لابه‌لای نوشته‌ها یک نقد موافق هم پیدا نمی‌شود و همه دارند به فیلم بد وبیراه می‌گفتند. با یک مورد بالینی مواجه هستیم که برای بررسی وضعیت روشنفکران در سینمای ایران یا منتقدان در سینمای ایران بسیار خوب است. یعنی اینکه اصلا بلد نیستند فیلم تماشا کنند. آنها فقط موضع سیاسی خود را اعلام می‌کنند. نکته جالب اینکه بعد از سال‌ها وارونه هم حرف می‌زنند و می‌گویند کیهان به فیلم «عروس» حمله کرد و خواستار سانسور آن بود.

درباره شکل‌گیری قصه عروس هم صحبت کنیم. از ابتدا آیا ایده این فیلم به علیرضا داوودنژاد مربوط می‌شد یا شما؟

فیلمنامه متعلق به علیرضا داوودنژاد است که من آن را بازنویسی کردم و تغییرات زیادی در فیلمنامه دادم ولی سناریو مال علیرضا داوودنژاد است. فیلمنامه آقای داوودنژاد در بهار سال ۶۸ نوشته شده بود. در پاییز ۶۸ تمرین‌های جدی را شروع کردیم. در سال ۶۹ فیملبرداری کردیم و در جشنواره نمایش داده شده بود.

آیا نیکی کریمی از همان اول گزینه نقش اصلی فیلم (مهین) بود؟

بله به خاطر اینکه ما بازیگر هجده نوزده ساله‌ای که بتواند نقشش را پخته ودرست بازی کند نداشتیم. همین الان هم نداریم . یعنی اگر بخواهیم الان فیلم متکی به بازیگران جوان بسازیم نمی‌توانیم چون بازیگر مطمئن جوانی که بتواند فیلم دو ساعته را پر کند - چه در زنان و چه در مردان زیر بیست سال - نداریم. البته وضعیت در تمام دنیا همینطور است. در فرانسه و آلمان هم بازیگران جوان ندارند. فقط در امریکا است که برای بچه‌ها کلاس بازیگری می‌گذارند و در نمایش تلویزیونی آنها را شرکت می‌دهند و بازیگر چهارده پانزده ساله سابقه بازی دارد و تصویرش در ذهن مردم هست و خیلی هم پخته و حرفه‌ای بازی می‌کند، مثل اسکارلت جوهانسون و جودی فاستر که از پنج سالگی شروع به بازی کردند اما درایران این وضعیت رانداریم. در اروپا هم اینطور نیست که بچه‌ها و آنهایی که استعداد بازیگری دارند از بچگی شناخته شده باشند. نظرم این است که هر بازیگر جوانی را برای نقش اول و جوان فیلم بخواهیم انتخاب کنیم باید با او شش ماه برای ایفای نقش مطلوب تمرین و کار کنیم.

فیلم «عروس» با سینمای روشنفکری که آن زمان مد بود تفاوت دارد. منظورم جریان‌سازی «عروس» این است...

من همه جور فیلمی را دوست دارم بسازم و از نظر من فیلم روشنفکرانه و متفکرانه معنایی ندارد. شاید فیلمی مثل «گاوخونی» از لحاظ خیلی‌ها متفکرانه باشد یا بعضی‌ها فکر کنند این فیلم فیلسوفانه و عمیق به نظر برسد اما از نظر من «گاوخونی» ساختار یک فیلم پلیسی داردکه تفاوتش با دیگر فیلم‌های پلیسی معمول در این است که در عالم خواب داستانش پیش می‌رود. داستان در عالم خواب شکل می‌گیرد. می‌خواهم بگویم همه داستان‌ها از نظر من چیزی جز داستان نیستند و البته داستان مهم‌ترین دستاورد زندگی بشر است. از نظر من داستان از زندگی مهم‌تر است و اصلا عالم و افلاک به وجود آمده برای اینکه کتابی به وجود بیاید و داستان‌ها گفته شوند. این البته حرف من نیست. حرف گوستاو فلوبر است. ما مسلمان‌ها این حرف را خوب می‌فهمیم که همه عالم بهانه‌ای است برای اینکه قرآن نازل شود. کلام وکلمات معجزه می‌کنند. فرمی که به وسیله کلمات به وجود بیاید می‌تواند تاثیر معجره آسا باشد. این حرف عجیب و غریبی نیست و مسلمان‌ها این حرف را می‌فهمند. البته نباید خودشان آنقدر جرات پیدا کنند و بگویند ما می‌توانیم این کار را بکنیم. ولی کلام مقدس این کار را می‌کند. در نویسندگان کسانی هستند که به این مقوله نزدیک شدند. در شعرا کسانی هستند که به این مقوله نزدیک شدند به حدی که می‌توان گفت کلام‌شان تاثیر قدسی داشته است. البته شانس سینما پایین‌تر از ادبیات است. وقتی در سینما با داستان‌ها روبه‌رو هستیم، یعنی با فرم‌های داستانی و معماری با کلمات و تصاویر روبه‌رو هستیم. می‌خواستم بگویم این حرف را که بخشی از سینما متفکرانه است و بخشی از سینما روشنفکرانه است قبول ندارم. به عقیده من این حرف‌ها را کسانی می‌گویند که نه سینما می‌شناسند و نه تفکر. به قول یوسف میرشکاک روشنفکران نه روشن هستند نه فکر می‌کنند.

می‌گفتند با توجه به سابقه مدیریتی شما، در صحنه‌ای که برای مهین (نیکی کریمی) خواستگار می‌آید شما تعمدا صدای رسانه (رادیو) را پایین می‌آورید به این معنی که صدای جوان‌های آن دوران بلند‌تر از صدای رسانه است یا کارکرد رسانه از دست رفته است...

نه. اصلا من این نوع فیلمساز نیستم که بخواهم با اشارات و متلک‌گویی‌ها حرف‌هایم را بگویم. اصلا نوع فیلمسازی من اینگونه نیست. آنچه که در فیلمسازی سعی می‌کنم لحاظ کنم این است که فیلم‌هایم باور‌پذیر باشد و درلحظه‌ای از فیلم تماشاچی احساس نکند فیلمسازی در کار است که می‌خواهد عقایدش را به مخاطبان بیان کند. من همیشه می‌خواهم تماشاچی وجود فیلمساز یا دوربین وکسانی را که پشت دوربین هستند فراموش کند و به این فکر کند که آنچه در صحنه فیلم می‌بیند واقعا اتفاق اتفاده و این اتفاق ثبت شده است. بهترین فیلم‌ها فیلم‌هایی هستند که این احساس را در ما به وجود می‌آورند که آنچه می‌بینیم واقعا اتفاق افتاده و اتفاقا هم ضبط شده. یعنی ما اتفاقا شاهد این صحنه‌ها هستیم. بنابراین پرهیز می‌کنم از این اداها و اظهار عقیده‌ها و اظهار پیام‌ها. از این توییت‌های احمقانه که بعضی فیلمسازها وسط فیلم می‌کنند. به نظرم کسانی که این کارها را می‌کنند اساسا سینما بلد نیستند و سرنا را از سر گشادش می‌زدند . کسانی هستند اگر قرار بود سرنا بزنند آنقدر ناوارد می‌زدند که شما متوجه می‌شدید با وجود اینکه مثلا یکسال تمرین کرده از سر گشاد سرنا فوت می‌کرده و صدایی هم که بیرون می‌آمده صدای احمقانه‌ای است.

اشاره کردید کیهان موافق فیلم عروس در زمان نمایش بود، ‌اما آیا آن زمان مانعی برای اکران فیلم «عروس» از طرف گروهی و تفکری نیامد؟

معتقدم هر جایی که موفقیت بزرگ به وجود می‌آید با حجم عظیمی از حسادت ودشمنی روبه‌رو می‌شویم. تا دل‌تان بخواهد آن زمان درباره من دشمنی و حسادت ورزی شد ولی برای من اهمیتی نداشت. هیچ کدام را به یاد ندارم. می‌دانم قانون طبیعت است که هر کس موفق می‌شود دشمنان و حسودان زیادی پیدا می‌شوند که سعی می‌کنند هر جور شده به او صدمه بزنند.

در بخشی از صحبت‌تان اشاره کردید که سینمای ایران بازیگر جوان ندارد. با توجه به اینکه بسیاری از منتقدان معتقدند که ابوالفضل پورعرب با فیلم شما به سینمای ایران معرفی شد و بعد از آن به نوعی دروازه سینمای ایران به روی بازیگران خوش چهره باز شد...

در مورد فیلم «عروس» انتخاب این بازیگران اقتضای داستان بود . تعهدی احساس نکردیم که بچه‌ها وجوان‌ها را به سینما معرفی کنیم. مجبور و نیازمند بودیم به دو جوان؛ یکی دختر هفده هجده ساله که ظاهرا از روی بی‌تجربگی وکم عقلی خودش را در وضعیتی قرار می‌دهد که شوهرش کار قاچاق می‌کند و مرد بیست و پنج ساله‌ای که آنقدر احساساتی و کم‌تجربه است که به خاطربه دست آوردن دختر مورد علاقه‌اش خودش را در شرایطی قرار می‌دهد که مجبور به انجام انواع جنایت می‌شود.

واضح است که اگر این داستان را با مردی سی و چند ساله می‌ساختیم یا دختر بیست و هفت ساله جای نیکی کریمی انتخاب می‌کردیم تماشاگر از جفت آنها متنفر می‌شد و با خود می‌گفت چرا من باید این آدم‌ها را دوست داشته باشم؟ آن هم کسانی را که برای به دست آوردن ثروت، دارو را در زمان جنگ از کشور خارج می‌کنند و بعد از تصادف از محل تصادف فرار می‌کنند و آدم‌ها را به حال مرگ می‌گذارند. به چه دلیل تماشاچی این آدم‌ها را باید دوست داشته باشد؟ غیر از این است که این شخصیت‌ها باید کم سن و سال باشند تا مخاطب باور کند آنقدر کم تجربه هستند که می‌شود خباثت‌های آنها را به جوانی آنها بخشید؟ به نظرم اشتباه احمقانه‌ای می‌شد اگر بازیگران را غیر از این افراد و در سنین بالاتر انتخاب می‌کردیم و به سادگی از مرحله انتخاب بازیگران عبور می‌کردیم . از همان اشتباهاتی که بسیاری از فیلمسازان دچارش می‌شوند و فیلم‌های‌شان به همین دلیل و رعایت نکردن ریزه‌کاری‌ها امسال نمایش داده می‌شود و سال دیگر آن در ذهن کسی نمی‌ماند . اگر قرار است بگویم فیلم عروس تاریخ‌ساز شده به علت فکرهای عجیب و غریبی مبنی بر اینکه فلانی پشتش گرم بوده، کلوزآپ زن نشان داده و از این حرف‌ها نیست... برای این عده از افراد سخت است به این فکر کنند که اگر کارمان را با ریزه کاری و درست انجام دهیم و اگر فکر کنیم جایی که نباید کوتاه بیاییم واقعا کوتاه نیاییم و کار را درست، کامل و پاک و پاکیزه ارایه دهیم موفق می‌شویم. در این صورت احتیاجی به پشتیبانی حکومت نداریم. اگر هم موفق نشدیم علتش این است که یا کم هوش و تنبلیم یا جایی کوتاه می‌آییم یا جایی امتیاز به کسی می‌دهیم که نباید می‌دادیم و از آن‌چیزی که می‌دانیم درست است صرف نظر می‌کنیم .

بنابراین شکست‌های خودت را بپذیر و برای موفقیت دیگران توجیه نتراش. توجیه کردن موفقیت‌های دیگران باعث می‌شود که دایم خودتان شکست بخورید. هی توجیه می‌کنید، هی موفقیت دیگران را به گردن چیزهای دیگر نظیر شانس می‌اندازید که چی؟ به نظرم به کسانی که فیلم‌های بد می‌سازند باید نصیحت کرد که در ساخت فیلم‌شان به جزییات توجه کنند و ریزه‌کاری‌ها را در نظر بگیرند . ما در فیلم «عروس» نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب را نه به این معنا که برای خود رسالت قائل بودیم که بازیگران جوان به سینما معرفی کنیم بلکه به این دلیل که این داستان بازیگران خیلی جوانی لازم داشت انتخاب کردیم. هشت ماه هم باآنها تمرین کردیم. آنها برای بازی در این فیلم تربیت شدند و نتیجه کار هم خوب درآمد. به نظر من اگر کسی این میزان زحمت بکشد احتمالا به این موفقیت می‌رسد.

به نظر می‌آید اکنون کمی جسارت از سینما گرفته شده. همین چند روز پیش بود که بحث رومینا اشرفی پیش آمد و نام فیلم‌هایی آورده شده که در محاق ماندند و فرصت مطرح شدن نداشتند. انگار آن فضای باز این روزها وجود ندارد. شما چه عقیده‌ای دارید؟

به نظر من سینما دیگر آن سینمای ۳۰ سال پیش نیست، یعنی اگر الان فیلم جسورانه ساخته شود هم آنقدر‌ها تاثیر نمی‌گذارد که ۳۰ سال پیش می‌توانست بگذارد.

چرا؟

برای اینکه فیلم سینمایی را باید روی پرده بزرگ دید و در سالن تاریک و با حضور جمعیت. الان فیلم‌ها تماشاچی اصلی خود را گاهی در فضای اینترنت پیدا می‌کنند و گاهی وقت‌ها هم مخاطبان در صفحه‌های موبایل فیلم را تماشا می‌کنند. من اگر جوان بودم و می‌دانستم وقتی شصت و پنج سالم می‌شود و تماشاگران قرار است از روی موبایل فیلم‌هایم را نگاه کنند اصلا دنبال فیلمسازی نمی‌رفتم (می‌خندد) یعنی آن تاثیراتی که از آن صحبت می‌کنید و آن ابهت و امکان تاثیر‌گذاری فیلم بستگی به شرایطی دارد که فیلم با آن به مخاطب عرضه می‌شود. پرده بزرگ جزو لوازم سینما و عرضه به مخاطب است. تاریک بودن سالن سینما جزو لوازم سینما است، حضور جمعیت جزو لوازم سینما است. اینکه مخاطب در سالن سینما موبایل نداشته باشد هم جزو لوازم سینما است. اگر همه این نکات حاضر باشد ولی ۱۰‌درصد تماشاگران در وسط فیلم، موبایل خود را روشن کنند و یواشکی با هم حرف بزنند این دیگر اسمش سینما نیست و آن فیلم هم فیلم نیست. بنابراین معتقدم این صحبت‌ها درباره سینمای امروز گزافه‌گویی است و به عقیده من آن سینما به معنایی که می‌شناختیم ناپدید شده است.

در پایان به زمان نمایش فرزند صبح هم اشاره کنید. بعد از تدوین مجدد واکنش‌های خوبی نسبت به این فیلم شاهد بودیم. چه زمانی به نمایش عمومی در می‌آید؟

با بازگشایی سالن‌های سینما نمایش «فرزند صبح» را آغاز می‌کنیم، آن هم به صورت محدود .

د‌ر گروه هنر و تجربه؟

خیر، ولی با دو یا سه سینما تمام سانس در تهران و یک سینما در مشهد و یک سینما هم در اصفهان « فرزند صبح» را اکران می‌کنیم. اواخر تابستان هم آنلاین نمایش داده می‌شود.

صحبت‌هایی مبنی بر اینکه فیلم «عروس» خط‌شکن بوده از آن حرف‌هایی است که همان موقع یک عده می‌گفتند ولی هر چه از آن مقطع دور شدیم، مشخص شد بیشتر در این حرف‌ها مبالغه کردند چون فکر می‌کردند که دیگر مردم آن زمان را به یاد نمی‌آورند. کافی است به شما یادآوری کنم فیلم «هامون» مهرجویی یک سال قبل از فیلم «عروس» با تمام جذابیت‌ها و به اصطلاح نکات ممنوعه فیلم ما ساخته شده است، اتفاقا در جشنواره هم نمایش داده شده بود و جایزه هم گرفته بود. نمایش عمومی هم داشت.

همه‌ چیز در «هامون» از دیالوگ تا نمای نزدیک تا آرایش غلیظ بازیگر زن و هر چیز دیگر که قرار بود در فیلم «عروس» برای اولین ‌بار دیده شود یک سال قبلش دیده شده بود. تازه داریوش مهرجویی که آن فیلم را ساخته بود، فیلمساز صاحب کارت سبز و آزادی یا صاحب اختیار در مقابل سانسور نبود و به پشتیبانی و حمایت حکومت پشتش گرم نبود. وقتی هامون را ببینید متوجه می‌شوید وزارت ارشاد آن زمان - در دوران آقای بهشتی - نه به خاطر اینکه رفاقت با کسی یا حمایت حکومتی از دیگری بلکه به طور کلی موافق باز کردن فضا بود. منظورم این است که آن زمان سانسوری وجود نداشت. این حرف‌هایی که بعد درباره «عروس» می‌گفتند را بیشتر محصول کار ژورنالیست‌ها می‌دانم؛ کسانی که می‌خواهند الکی فضا درست کنند یا روایت جعلی جا بیندازند.

اصلا من این نوع فیلمساز نیستم که بخواهم با اشارات و متلک‌گویی‌ها حرف‌هایم را بگویم. اصلا نوع فیلمسازی من اینگونه نیست. آنچه که در فیلمسازی سعی می‌کنم لحاظ کنم این است که فیلم‌هایم باور‌پذیر باشد و درلحظه‌ای از فیلم تماشاچی احساس نکند فیلمسازی در کار است که می‌خواهد عقایدش را به مخاطبان بیان کند. من همیشه می‌خواهم تماشاچی وجود فیملساز یا دوربین وکسانی را که پشت دوربین هستند فراموش کند و به این فکر کند که آنچه در صحنه فیلم می‌بیند واقعا اتفاق اتفاده و این اتفاق ثبت شده است.

افسانه دیگری که درباره فیلم «عروس» درست کرده بودند این بود که کیهان مخالف فیلم بوده و این کاملا دروغ بود. واقعیت این است که کیهان و سردبیر آن زمانش آقای مهدی نصیری فیلم را خیلی پسندیدند و نقد موافق درباره این فیلم نوشتند و این باعث شد «عروس» هنگام نمایش عمومی مورد حمله سرتاسری منتقدان آن زمان قرار بگیرد.
از نظر من تفاوتی که «عروس» ایجاد کرد به ساخت و پرداخت آن مربوط می‌شد و اهمیت عروس به این نبود که خطوط قرمز را زیر پا گذاشته بود. معتقدم «عروس» یک فیلم خوب پرداخت شده را به یاد آورد. بیشتر مخاطبان خیلی از کارهایی که تماشا می‌کردند خام و ابتدایی و پرداخت نشده بود اما از آنجا که فیلمسازها یا بسیاری از منتقدان این نکته را نمی‌توانند بپذیرند یا به آن اعتراف کنند، شروع می‌کنند به گفتن حرف‌هایی از این قبیل که فلانی به خاطر سابقه مدیریتی فیلمساز شده یا مورد تایید حکومت بوده یا خطوط قرمز را زیر پا گذاشته و برای همین موفق شده است. از نظر من این حرف‌ها افسانه‌بافی آدم‌هایی است که جرات ندارند صریحا با حکومت مخالفت کنند و می‌خواهند یک‌جور پیچیده بگویند که ما فرق می‌کنیم و اگر این آدم در کارش موفق بوده به خاطر این است که کارت سبز داشته است.

به نظر من سینما دیگر آن سینمای ۳۰ سال پیش نیست، یعنی اگر الان فیلم جسورانه ساخته شود هم آنقدر‌ها تاثیر نمی‌گذارد که ۳۰ سال پیش می‌توانست بگذارد.
فیلم سینمایی را باید روی پرده بزرگ دید و در سالن تاریک و با حضور جمعیت. الان فیلم‌ها تماشاچی اصلی خود را گاهی در فضای اینترنت پیدا می‌کنند و گاهی وقت‌ها هم مخاطبان در صفحه‌های موبایل فیلم را تماشا می‌کنند. من اگر جوان بودم و می‌دانستم وقتی شصت و پنج سالم می‌شود و تماشاگران قرار است از روی موبایل فیلم‌هایم را نگاه کنند اصلا دنبال فیلمسازی نمی‌رفتم (می‌خندد) یعنی آن تاثیراتی که از آن صحبت می‌کنید و آن ابهت و امکان تاثیر‌گذاری فیلم بستگی به شرایطی دارد که فیلم با آن به مخاطب عرضه می‌شود. پرده بزرگ جزو لوازم سینما و عرضه به مخاطب است.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار