ترس شوهر از مرگ راز جنایتی را فاش کرد

تهران (پانا) - مرد میانسال که پس از قتل همسر دومش دچار عذاب وجدان شده و با بریدن رگ دستش قصد خودکشی داشت وقتی خود را در یک قدمی مرگ دید پشیمان شد و با اورژانس تماس گرفت.

کد مطلب: ۱۰۶۰۴۵۹
لینک کوتاه کپی شد
ترس شوهر از مرگ راز جنایتی را فاش کرد

به‌گزارش ایران، شامگاه ۲۸ فروردین مردی میانسال که به سختی حرف می‌زد با کلماتی بریده بریده از مرگ همسرش و زخمی شدن خودش خبر داد و درخواست کمک کرد. وی به سختی آدرس خانه‌اش در محدوده میدان امام حسین(ع) را به امدادگران اورژانس داد. اما وقتی امدادگران به خانه این مرد رفتند و با جسد یک زن و بدن نیمه جان مرد ۶۰ ساله رو به رو شدند موضوع را به پلیس خبر دادند.
به‌دنبال اعلام این خبر بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه جرم بلافاصله راهی محل شده و با حضور در خانه با جسد زنی ۴۵ ساله که با ضربات چاقو کشته شده بود رو به رو شدند. در چند قدمی جسد زن نیز پیکر نیمه جان و خونین مردی افتاده بود که به سختی نفس می‌کشید. مرد ۶۰ ساله که رگ دستش بریده بود به بیمارستان منتقل شد.

جنایت خانوادگی
بهم ریختگی خانه و چاقوی خونین در کنار جسد زن میانسال حکایت از جنایت خانوادگی داشت و اینطور به نظر می‌رسید که مرد ۶۰ ساله پس از قتل همسرش عذاب وجدان گرفته و قصد داشته که به زندگی‌اش پایان دهد.
تحقیق از همسایه‌ها هم نشان می‌داد که ساکنان این خانه اختلاف زیادی باهم داشته و صدای دعوای آنها مدام به گوش همسایه‌ها می‌رسیده است.
به دستور بازپرس مرادی جسد زن به پزشکی قانونی منتقل شد. از سویی بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران دستور تحقیق از مرد میانسال پس از بهبودی را صادر کرد. بدین ترتیب روز پنجشنبه مرد میانسال پس از ترخیص از بیمارستان به دادسرا منتقل شد و در تحقیقات به قتل همسرش به‌خاطر اختلافات خانوادگی اعتراف کرد.

گفت‌و‌گو با متهم
چرا همسرت را به قتل رساندی؟

از دست او خسته شده بودم. منیژه همسر دومم بود اما همیشه سر ناسازگاری داشت.
همسر اولت چه شد؟
او را طلاق دادم با هم سازش نداشتیم، در سال ۹۱ بعد از ۳۰ سال زندگی مشترک از همسر اولم جدا شدم تا تنش‌های زندگی‌ام تمام شود اما اشتباه کردم.
با منیژه چطور آشنا شدی؟
از آشنایان یکی از دوستانم بود که در شمال کشور زندگی می‌کرد. دوستم منیژه را به من معرفی کرد و منم که تازه از همسرم جدا شده بودم و برای نگهداری فرزندانم و انجام امور زندگی به مشکل خورده بودم تصمیم به ازدواج با او گرفتم. بالاخره سال ۹۲ یعنی یکسال بعد از جدایی با منیژه ازدواج کردم.
از ابتدای ازدواج باهم مشکل داشتید؟
نه. چند ماه اول خوب بود. منیژه کارش را رها کرد و با من به تهران آمد و زندگی جدیدی را آغاز کردیم. اما بعد از مدتی او با بچه‌هایم اختلاف پیدا کرد. من یک پسر و ۳ تا دختر دارم که دو تا از دخترهایم ازدواج کرده‌اند. اما اختلاف او با دختر و پسرم به حدی زیاد شد که آنها مرا ترک کرده و خانه‌ای جداگانه برای خودشان گرفتند. از آن به بعد کم کم ناسازگاری‌های منیژه بیشتر شد و ۵ماهی از ازدواجمان نگذشته بود که مهریه‌اش را به اجرا گذاشت و خانه را ترک کرد و به شهرش برگشت.
مهریه‌اش چقدر بود؟
۱۸۰ سکه طلا و ۲ دانگ از خانه‌ای که ساکن آن بودم. منیژه که قهر کرد به دنبالش رفتم و با کلی خواهش و تمنا او را به تهران برگرداندم. رفتارهای او برایم مشکوک بود و با خودم می‌گفتم نکند شخص دیگری در زندگی‌اش باشد. در نهایت درگیری‌های من و منیژه به دادگاه خانواده کشیده شد. حدود ۵ یا ۶ سالی ما درگیر این جدایی بودیم. دادگاه در نهایت رأی به صلح و سازش داد. اما دعواهای من و منیژه همچنان ادامه داشت.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
از صبح باهم دعوا داشتیم. درگیری ما تا عصر ادامه داشت و یک لحظه خیلی عصبانی شدم و چشمم به چاقوی آشپزخانه افتاد. آن را برداشتم و با چاقو دو ضربه به شکم منیژه زدم. خون زیادی از او می‌رفت و نفس نمی‌کشید. ترسیده بودم، نمی‌خواستم او را بکشم اما این اتفاق افتاده بود.
چرا خودت را زدی؟
ترسیده بودم. می‌دانستم قصاص می‌شوم. با چاقو ضربه‌ای به دستم زدم و روی زمین افتادم.
چه شد که به اورژانس زنگ زدی؟
دو ساعت گذشت حالم هر لحظه بدتر می‌شد و مرگ را بیشتر حس کردم. ترسیده بودم حتی از اینکه بخواهم بمیرم هم ترسیده بودم. برای همین به اورژانس زنگ زدم، عذاب وجدان داشتم و به خاطر عذاب وجدان می‌خواستم خودم را خلاص کنم.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار