حضور خبرنگار پانا در منزل شهید عبدالله سعدی

در گفت‌و‌گو صمیمانه خبرنگار پانا با مادر شهید بزرگوار عبدالله سعدی در رابطه با خاطر گویی از دوران کودکی تا جوانی این شهید دفاع مقدس، گفت: می‌خواهم خاطره‌ای درباره مراسم ازدواج و ارادت فرزند شهیدم به شهدا بگویم؛  شب عروسی عبدالله به همراه همسرش شبانه به بهشت زهرا و زیارت گلزار شهدا رفتند. ما هم حیاط خانه مان را فرش کردیم و با مختصر پذیرایی که با میوه و شیرینی داشتیم، از حدود ۱۵ نفر از دوستان بسیج، و چند تن از جانبازان و دوستان مسجدی عبدالله پذیرایی کردیم و ولیمه مختصری دادیم.

وی در ادامه افزود: عبدالله در زمان جنگ تحمیلی که موشک‌ زده بودند خیلی نگران و اضطراب داشتند، چون فرزندشون تازه بدنیا آمده بود، عبدالله از همان یک ماهگی فرزندش(حامد سعدی) را به مسجد می‌برد و  می‌گفتند دوست دارم فرزندم شهید پرور باشد.

من به او گفتم که بروند دامغان خانه مادر همسرشان، بعداز یک ماه پسرم زنگ زد گفت مادر دلم برات تنگ شده می‌خواهم بیام به دیدنتان، من به او گفتم که تو چهل روز که میروی به جبهه دلتنگ من نیستی؛ گفت: «من برای دفاع از ناموسم می‌روم.»

مادر شهید عبدالله سعدی ادامه داد: دوسه روزی دلشوره عجیبی داشتم گویی که در دلم رخت می‌شستند. یک روز به خانه دخترم رفته بودم، پدر عبدالله( ولی الله سعدی) به من گفت، برویم به خانه مهمان دارد می‌آید. رفتیم و پدر عبدالله داشت همینجوری خیابان‌ها رو دور میزد. به ایشان گفتم که چرا به خانه نمی‌روی مهمان‌ها الان می‌ایند. وقتی که به خانه رسیدیم دیدم تمام خانه را با پارچه‌های سیاه پوشانده‌اند. پرسیدم چه شده است؟ همسرشان با بغض و البته توکلی از سر قدرت گفت: هیچی نیست عبدالله شهید شده است.

شهیدعبدالله سعدی 

شهادت:۱۳۶۷/۳/۲۳

محل شهادت:شلمچه