دل نوشته یک فرهنگی در ایام تعطیلی مدارس منطقه 12
هاله سمواتی *
باید برای عاشق شدن به تمام انسان ها، قدم برداری. عشق را زمزمه کن که بی عشق نفس بی معناست. باید عشق را آفرید، باید عشق را نثار کرد، باید عاشقانه شنید.
من یک فرهنگی هستم با زخم هایی بسیار ، بر دل و جان که در بسیاری طنزها، دیگران به آن خندیده اند! تلخندهایی گاه از جنس تمسخر ، درباره حقوق ماهانه ام، کلاس کودکانه و ساده اما مقدس و خاطره انگیزم، تخته سیاه و سفید و گچ و لباس های ساده اما نقش گرفته از اثر گچ و دستانی زحمت کش اما همیشه خط خطی شده با خودکار، بارها تلخندها درباره جایگاه طبقاتی و اجتماعی خودم و همکارانم و خانواده ام شنیده ام، اما، همراه با دیگران از ته دل خندیده ام. خنده ای نه از سر شوق، که از اندوهی نهفته، که گفته اند: «خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است ...» بماند؛ اینها را گفتم که نگویند درد آشنا نیستم اما حرف دلم امروز چیز دیگری است.
همیشه سخنان بسیاری از بزرگان تعلیم و تربیت میشنیدیم؛ که جایگاه آموزش و پرورش بسیار والاست. مدرسه کارخانه انسان سازی است. اگر میخواهید کشوری رشد کند به آموزش و پرورش آن بها دهید. اگر میخواهید ارزشی فرهنگ سازی شود به کتب درسی اضافه اش کنید. ولی همیشه نمیدانستیم چه طور ؟! همیشه میگفتند؛ آموزش و پرورش نخ نما و فرسوده ای که صدساله شده باید تکانی بخورد و پویا شود. اما هربار که نیم خیز میشد، امروز و فردا کردن ها، باید ها و نباید ها و شاید ها، اگرها و اما ها، میشودها و نمیشودها، بودجه داریم و نداریم ها و خیلی سبک، سنگین کردن های دیگر خصوصا از سوی سایر نهادها و ارگانها و وزارتخانه های خارج از این سیستم، آن را سرجایش مینشاند.
روی سخنم با برخی مدارس خاص و غیر انتفاعی و دارای حامی و چه و چه نیست، درواقع کل سیستم آموزشی را میگویم، که در کل نیاز به یک از جا برخواستن و گرد و خاک از خود تکاندن دارد. اکنون که شرایط پیش آمده موجب شده تا مدارس سنتی، تعطیل شود و همه به فکر یافتن شیوه های جدید آموزشی و کاربست آن چه میشود در اختیار گرفت افتاده اند، اکنون که همه به فکر تکاندن بدنه آموزشی این وزارتخانه ی تا اکنون مظلوم مانده افتاده اند، اینک، همه آنهایی که تربیت شده و محصول همین خانواده اند دعوت شده اند تا دست در دست هم بدهند، زیرساختهایی را برای شیوه ای جدید از آموزش برنامه ریزی و عملی کنند، احساس میکنم! دارد یک چیزی میشود! کرونا اگر نفس خیلی از عزیزانمان را گرفت اما، باعث شد ریه های آموزش و پرورش باز شود و نفسی تازه کند. دوستان امروز ما گرچه عجولانه و پرشتاب، عمل کردیم، ولی پرچمداران تغییراتی هستیم که آیندگان از آن بسیار به نیکی یاد خواهند کرد. خاطرات این روزهای سخت را که باید جور حرکت لاک پشتی سالهای قبل را بکشیم، خوب به یاد داشته باشیم. چراکه گرچه سخت و عجولانه اما تکانی به تن رنجور این سیستم داده شد. گرچه مشکلاتی در این شبکه نوپا، بومی و انحصاری وجود دارد ولی به دلیل تغییر و تحولاتی که در آموزش و پرورش نخ نما با شیوه های سنتی که داشت، ایجاد میکند و آن را با جهشی به جلو میراند، قابل ستایش و دفاع است.
به هر حال قدمهای بلند، بهای خود را دارد. ما که همیشه جویای تغییرات و به روز شدن آموزش و پرورش بوده ایم، به حکم الخیر فی ما وقع، اتفاقات پیش آمده را به فال نیک میگیریم؛ و از آن حمایت و دفاع میکنیم. همه تلاش میکنیم نقاط ضعفش را منعکس و برطرف نموده و نکات مثبت آن را تقویت نماییم. این تغییرات به زعم بنده نوید افقی روشن و تغییراتی ارزشمند در عرصه تعلیم و تربیت خواهد بود. بدون خستگی و با امید به آینده بهتری برای سرزمینمان به جلو حرکت خواهیم کرد. نترسید! خسته نشوید! انگیزه تان را حفظ کنید، که امروز تعلیم و تربیت برای جانی تازه گرفتن به مدد ما نیاز دارد. آگاه باشیم که امروز، مردم و آیندگان ما را قضاوت خواهند کرد.
امروز ما اگر بتوانیم، به ما اعتماد خواهند کرد و اگر سستی کنیم، شاید دیگر هرگز فرصت مشابهی برای دست بر زانو گذاشتن و برخاستن پیدا نکنیم. این یک فرصت است دوستان غنیمت شماریمش. بیایید از جریان پیش آمده با تمام قوا حمایت و دفاع کنیم و خانواده های خسته از سختی های زمانه را آگاه و همراه سازیم. این حرکت سینه های سپر شده میخواهد و حامیانی دل سوخته، اگر به دنبال آسایش و فراغت خیالی، نه، اما اگر درد آشنا و از جنس مایی، بسم اله، این گوی و این میدان، آماده شوید.
*مدیر دبستان قدوسی
ارسال دیدگاه