یادداشت اختصاصی
نوازنده خفته شوش روایتی از تاریخ و فرهنگ و امید
کرج (پانا) - مجسمه سفالی نوازنده شوش کهنترین سخنگوی تاریخ ایران در روایتی خواندنی از دوران باستان تا امروز از خاک شوش، آواز نیاکان و شکوه ایرانزمین سخن گفت.

از دل خاک شوش سر برآوردهام نه به عنوان یک شیء بیجان بلکه به عنوان صدایی از دل تاریخ، من «سفالی» که در دستان هنرمندان باستانی شکل گرفتم و شاهد بودهام که چگونه تمدنها طلوع و غروب کردهاند، نوای ساز من در آن دوران نه فقط یک موسیقی بلکه زبان دل مردمی بود که در این سرزمین زندگی میکردند. امروز در این موزه من دیگر فقط یک اثر باستانی نیستم بلکه یک شاهد زندهام.
ایران، سرزمین من همواره مهد فرهنگ و هنر بوده است؛ از دوران باستان تا امروز هنرمندان این سرزمین با خلق آثار بینظیر نام ایران را در جهان جاودانه کردهاند، من هم به عنوان یک قطعه کوچک از این پازل بزرگ امیدوارم که بتوانم نقشی در حفظ و ترویج این فرهنگ غنی ایفا کنم، نوای من پژواک تاریخ این سرزمین است و باید به گوش همگان برسد.
اگرچه اکنون در موزهای آرمیدهام و سازم خاموش است، اما دلم همچنان برای روزهایی میتپد که نوایم در ایوانهای بلند شوش طنینانداز بود. دلم میخواهد دوباره در دل جوانان ایرانی شور و اشتیاق ایجاد کنم. بیایید با حفظ و پاسداشت آثار باستانی، فرهنگ و هنر ایران را زنده نگه داریم و به نسلهای آینده منتقل کنیم.
از خبرگزاری پانا که صدای من را به گوش هموطنانم میرساند سپاسگزارم. امیدوارم این روایت آغازی باشد برای توجه بیشتر به میراث فرهنگی ایران و تلاش برای حفظ و احیای آن ایران، زنده باد.
سیده سارا بهرامی البرز
ارسال دیدگاه