یادداشت
۲۵ اسفند؛ روزی که آسمان گریست
کرج (پانا) - امروزه با یادآوری فاجعه بمباران حلبچه باید عزم خود را برای جلوگیری از تکرار چنین جنایاتی جزم کنیم. باید صدای مظلومیت حلبچه را به گوش جهانیان برسانیم و برلزوم صلح و دوستی تاکید کنیم.

در تاریخ ۱۶ مارس ۱۹۸۸، آسمان حلبچه به رنگی تیره و غمانگیز درآمد. این روز، یادآور یکی از دردناکترین فصول تاریخ معاصر ایران و عراق است؛ روزی که بمبهای شیمیایی بر سر مردم بیگناه این شهر بارید و زندگی را به جهنمی سوزان تبدیل کرد. حلبچه با کوههای سرسبز و دشتهای وسیعش، روزی نماد زیبایی و زندگی بود اما آن روز، رنگ و بوی مرگ را به خود گرفت.
ساعتها به کندی میگذشتند و مردم در شگفتی و ترس به آسمان نگاه میکردند. صدای بمبها، نالهها و فریادهای بیپناهی در دل کوهها و دشتها میپیچید. گویی زمین و زمان در آن لحظه متوقف شده بودند. کودکان، زنان و مردان، همه در یک لحظه با وحشت و سردرگمی به سمت پناهگاهها میدویدند اما چه پناهگاهی میتوانست آنها را از این عذاب نجات دهد؟
بمبهای شیمیایی، نهتنها جان انسانها را میگرفتند بلکه روح امید و زندگی را نیز از دل حلبچه میربودند. آسمان در آن لحظه، گویی بر سر مردم میگریست، اشکهایش را بر سر آنها میریخت و فریادهای مظلومیتشان را به گوش تاریخ میرساند. حلبچه، شهری که روزی مهدعشق و دوستی بود، حالا به میدان نبردی تبدیل شده بود که در آن انسانیت به چالش کشیده شده بود.
سالها پس از آن روز تاریک، یاد حلبچه همچنان در دلها زنده است. یاد آن کودکانی که دیگر نمیتوانند بخندند، یاد آن مادرانی که فرزندانشان را در آغوش گرفتند و یاد آن مردانی که جانشان را در راه دفاع از سرزمین خود فدای کردند. حلبچه نه تنها یک مکان جغرافیایی، بلکه نمادی از مقاومت، مظلومیت و یادآوری است که هرگز نباید فراموش شود.
امروز با یادآوری این فاجعه باید عزم خود را برای جلوگیری از تکرار چنین جنایاتی جزم کنیم. باید صدای مظلومیت حلبچه را به گوش جهانیان برسانیم و بر لزوم صلح و دوستی تأکید کنیم. زیرا حلبچه، نهتنها یک شهر بلکه نمادی از انسانیت است که باید همواره در قلب ما زنده بماند.
ارسال دیدگاه