محمد حسنی*
حق تربیت در برابر حق امنیت
از مدتها پیش با نزدیک شدن فصل آغاز بهکار مدارس در سال تحصیلی جدید در بسیاری از کشورهای درگیر کرونا، این پرسش در محافل علمی و اجرایی بهشدت مطرح شد که باوجود جولان کرونا در این جوامع، مدارس که جایگاه تربیت نسل آیندهساز است روی این نسل بازگشوده شده یا اینکه تعطیل شود؟ متعاقب طرح این پرسش سلسلهای از مباحث و نظرات متفاوت در محافل مطرح شد. نهادهای بینالمللی مانند یونسکو نیز در این زمینه وارد شدند و توصیههایی را به ملتها نشر دادند. بررسی سرجمع مباحث مطروحه در این زمینه حاکی از آن است که عقل سلیم بشر امروزی بر تداوم حیات مدرسه حتی در دوران همهگیری کرونا رای میدهد.
مدرسه و تحصیل مدرسهای نقش و جایگاه ارزشمندی در زندگی بشر امروزی دارد که نمیتوان از آن صرفنظر کرد. سیاستی که کموبیش از قبل مورد تاییدعموم مردم قرار گرفت. در اوج همهگیری و تعطیلی کلاس و درس، معلمان این مرز و بوم با تاسیس کلاسشان در فضایمجازی نشان دادند که با غیرفعال شدن مدارس مخالف هستند. آنها با کوچ شجاعانهشان به فضایمجازی آشکارا اعلام کردند مدارس نباید فعالیت خود را تعطیل کند. کارگروه مطالعات فوری پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش هم در یک مجموعه توصیههای راهبردی برای گشایش مدارس، در سال جدید (۱۴۰۰-۱۳۹۹) کرد که با رعایت تمامی پروتکلهای ایمنی مدارس فعال باشند و در اشکال مختلف و متناسب با شرایط منطقهای خدمات تربیتی خود را ارائه دهند.
متعاقب آن وزارت آموزشوپرورش سیاست گشایش مدرسه را با تبیین الزامات و اقتضائات کرونایی آن (متناسب با مصوبات ستاد ملی کرونا) در پیش گرفت. با وجود این شروع سال تحصیلی با موج رسانههای منتقد داخلی و خارجی مبنی بر نقد بازگشایی مدارس همراه شد و آنها بازگشایی را در این شرایط، سیاستی نادرست و خطرناک برای امنیت جانی دانشآموزان توصیف کردند.
صرفنظر از درستی و نادرستی سخنان منتقدان و همچنین درستی یا نادرستی روش و چگونگی اجرایی سیاست بازگشایی در استانها و مناطق، پرسشی که مطرح میشود این است که دلایل پشتیبان برای انتخاب سیاست بازگشایی با تمام حد و حدود نظری و عملی آن چیست؟ در این یادداشت تلاش میکنم به این پرسش پاسخ دهم و درباره چگونگی آن نیز بحثی داشته باشم.
چرایی فعالبودن مدارس در دوران همهگیری کرونا مساله پیچیدهای است که لایهها و ابعاد مختلفی دارد، از اینرو پاسخدادن به آن پرسش مستلزم نگاهی همهجانبه است تا همه ابعاد این مساله بررسی و تحلیل شود. یکی از ابعادی که میتواند به روشنگری پرسش چرایی فعالبودن مدارس در دوران همهگیری کرونا کمک کند، بنیاد حقوقی آن است.
بهطورکلی در جهان معاصر پیدایش مدارس متکی بر برخی ملاحظات حقوقی است بنابراین فعالیت مدارس از منظر حقوقی قابلبررسی و رصد است. مدارس اساسا تشکیلاتی هستند که برای استیفای یکی از حقوق اساسی بشری تاسیسشدهاند و آن حق بر تربیت (مدرسهای) است. از سوی دیگر در شرایط فعلی همهگیری کرونا در جوامع بشری (با توجه به انتشار این ویروس عمدتا از طریق تعاملات حضوری انسانها) امنیت جانی انسانها تا حدی زیادی در اولویت قرارگرفته و سازوکارهای اجتماعی تحتتاثیر این وضعیت بازبینیشده است و مناسبات انسانها با پروتکلهای جدید تنظیم و کموبیش تداوم یافته است، بنابراین درخصوص مدرسه و تداوم حیاتش حق بر امنیت نیز در این شرایط جایگاه ویژهای در تصمیمگیریها پیدا میکند.
این دو حق در اسناد بینالمللی و ملی تصریح شده است. براساس بندهای یک و ۱۴ و ۱۵ اصل سوم و اصلهای نوزدهم و بیستم و سیام قانون اساسی، همه آحاد کشور باید حق دسترسی برابر به فرصتهای تربیتی و آموزشی را صرفنظر از محدودیتهای فردی (مانند جسمی) و خانوادگی و اجتماعی داشته باشند. همچنین این حق در ماده ۲۶ اعلامیه حقوقبشر و ماده ۲۸ میثاقنامه جهانی حقوق کودک مورد تاکید قرار گرفته است. حق بر امنیت در اصل بیست و نهم، بند اول اصل چهل و سوم قانون اساسی، ماده بیستوپنج اعلامیه جهانی حقوقبشر و مواد ۳ و ۲۴ و ۱۷ میثاق جهانی حقوق کودک مطرح شده است. (به نقل از مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تربیت رسمی و عمومی) همچنین در اسناد داخلی مانند قانون «تامین وسایل و امکانات تحصیل اطفال و جوانان ایرانی» مصوب ۳۰/ ۴/ ۵۳ نیز به حق بر تربیت مدرسهای بهعنوان یک ضرورت جدی و حیاتی تاکید شده است.
در شرایط معمول و عادی رعایت این دو حق با هم مشکلی ایجاد نمیکند و مدارس ضمن فعالیت خود تلاش میکنند که وسایل و امکانات مناسب و امنی برای زندگی دانشآموزان در مدرسه و حتی در مسیر مدرسه فراهم کنند؛ اما در برخی شرایط (ازجمله شرایط کنونی و باوجود همهگیری کرونا) رعایت همزمان این دو حق با مشکل و مانع روبهرو میشود؛ یعنی حق بر تربیت مدرسهای و حق بر امنیت در حالت تزاحم قرار گرفته است. مکلف یا متعهد به حق بر تربیت و حق بر امنیت قادر نیست بهطور همزمان هر دو را محقق کند. بهنظر میرسد وضعیت پیشآمده برای ادامه حیات مدارس اینگونه باشد؛ زیرا استیفای حق بر تربیت مستلزم حدی از حضور دانشآموزان در مدرسه است و حضور در مدرسه در این روزها موجب در خطر قرار گرفتن جان دانشآموزان است.
با این توصیفات پرسشی که پیش میآید این است در مواقع تزاحم حقوق (در این مورد خاص تزاحم بین حق بر تربیت و حق بر امنیت) چگونه باید عمل کرد؟ در بادی امر چنین بهنظر میرسد که راهحل در اولویتبندی و رعایت حقتقدم حقوق بر همدیگر است، از اینرو پرسش فوق به این پرسش فروکاسته میشود که از میان حقوق متزاحم کدام حق را باید اولویت داد و کدام را به تاخیر انداخت. برخی در شرایط موجود مدعی هستند که باید حق بر امنیت را بر حق بر تربیت تقدم داد و مدارس را تعطیل کرد. برخی بر این باورند که به سبب آثار ارزشی و فرهنگی تجربه زندگی مدرسهای باید خطر را پذیرفت و مدارس را با حضور دانشآموزان فعال کرد.
حال باید دید حقوقدانان چه نظری برای حل تزاحماتی که بین حقوق ایجاد میشود دارند. هرچند راهحل اولویتبندی نیز در مباحث حقوقی مطرح است اما بهنظر میرسد اولویتبندی براساس مصالح و مفاسد آن برای حل تزاحماتی است که بین حقوق معمول ایجاد میشود، نه حقوق اساسی. به همین سبب در مواردی که حقوق اساسی تزاحم پیدا میکنند یا امکان تزاحم برای آنها قابلتصور میشود، بحث بهگونهای دیگر پیش میرود.
در این مواقع حقوقدانان بر این باورند که نباید حقی را به تاخیر انداخت و به گونهای عمل کرد که هیچیک از حقوق معطل نماند یعنی نباید هیچیک از این حقوق را فدای دیگری کرد. راهبرد کلیدی در هنگام تزاحم حقوق اساسی انتخاب راهکارهایی است که هر دو حق با هم به نحو رضایتبخشی ملاحظه شده و رعایت شود. در اعلامیه حق بر توسعه و برنامه عمل اجلاس (کنفرانس) وین بر عدم اولویتگذاری بین حقوق مختلف تاکید شده است. چنین اجماعی در بینالملل جهان ایجاد شده است که همه حقوق باید باهم استیفا شوند «نقض یکی همانقدر تخلف محسوب میشود که نقض دیگری». (سنگوپتا، ترجمه توسلی جهرمی، ۱۳۸۳) با ارجاع به این توضیحات در مورد وضعیت خاصی که امروزه برای مدارس پیشآمده است، بهتر میتوان نظر داد. تعطیل کردن مدارس کار درستی نیست. عموم متخصصان علومتربیتی بر این باورند که تعطیل شدن مدارس برای جوامع آثار شومی بههمراه خواهد داشت که این آثار شوم دستکمی از آسیبهای جانی در درازمدت ندارد. این تعطیلی درازمدت موجب تغییرات خلقی و شخصیتی دانشآموزان (البته اگر در صورت تعطیلی مدارس دیگر دانشآموزی و دانشآموز بودن معنایی داشته باشد.) خواهد شد که این تغییرات در حیات اجتماعی آثار مخربی بههمراه خواهد داشت که جای بحثش در اینجا نیست و ورود به آن مجال دیگری میطلبد، ضمن اینکه چنانکه اشاره شد تربیت اصیل واقعی در شرایط حضور دانش آموزان و مربیان در یک مکان، امکان وقوع مییابد. ازآنجاکه هیچ آینده روشنی بر جمع شدن سفره تطاول کرونا در عالم بشری توسط متخصصان اپیدمیولوژیست(همهگیر شناس) داده نشده است و برخی از واقعیت دردناک زندگی با کرونا در آینده خبر میدهند، تعطیلی مدارس به نحو نگرانکنندهای طولانی خواهد بود. از بابت این تعطیلی طولانی مدارس، بیتردید جوامع متضرر خواهند شد.
با یک حساب سرانگشتی میتوان نتیجه گرفت که اگر تعطیلی درازمدت به بهانه حق بر امنیت زیانبار است و ادامه حیات مدارس به شیوه پیشاکرونا به بهانه تحقق حق بر تربیت نادرست است، زیرا موجب به خطر افتادن جان کودکان و نوجوانان خواهد شد، لذا باید به روشی اندیشید که تحقق همزمان هر دو حق میسر شود؛ یعنی در شرایط همهگیری کرونا و خطرات محتمل جانی برای آحاد دانشآموزان باید مدارس را بهگونهای فعال کرد که امنیت جانی دانشآموزان تامین شود و جریان تربیت کودکان و نوجوانان نیز تداوم داشته باشد. در هرصورت مدرسه بهعنوان یکنهاد فرهنگی باید کاملا ایمن و فعال باشد و پیوسته روح زندگی را در جان نسل نوخاسته بدمد.
بر این اساس در فعال بودن مدارس تردیدی وجود ندارد و اگرهم وجود داشته باشد میتوان با بررسی و بحث بیشتر برطرف کرد. حال این پرسش پیچیدهتر پیش میآید؛ «چگونگی ادامه حیات مدارس در جوامع و بهویژه ایران با شرایط خاص؟» بهنظر میرسد شاید دعوای اصلی در ایران و در روزهای اخیر در هنگامه بازگشایی مدارس بر سر پاسخهایی است که میتوان به این پرسش داد.
باید بپذیریم که مدرسه در دوران همهگیری کرونا و شاید بهدلیل رخت برنبستن آن، در آینده، مدرسه سابق و پیشاکرونا نیست. بسیاری از فعالیتها و برنامههای آن ضرورتا دستخوش تغییر و بازنگری خواهد شد. شاید پر بیراه نباشد که از پداگوژی کرونایی سخن به میان آورده شود یعنی دانش یاددهی و یادگیری متناسب با شرایط همهگیری کرونا؛ اما در شرایط اینجا و اکنون و در آغاز یک سال تحصیلی جدید در موقعیت همهگیری کرونا در ایران و دغدغههای دوگانه فوقالذکر در تحقق همزمان دو حق، بهنظر میرسد که باید مسوولان یک دوره چندهفتهای را بعد از شروع سال تحصیلی بهعنوان دوره آمادگی دانشآموزان برای مدارس تعریف کنند که با تمهیدات ویژه بهدنبال استقرار سازوکارهایی در مدرسه باشند تا بستری مناسب برای اجرای برنامههای درسی فراهم آورند. این دوره لاجرم بلافاصله بعد از بازگشایی باید برنامهریزی و اجرا شود.
یکی از مولفههایی که در راستای این بسترسازی اولیه بسیار مهم و حیاتی است، مولفه محیط یا فضا است که باید آن را برای به جریان افتادن یاددهی یادگیری مهیا کرد یا با شرایط همهگیری کرونا متناسبسازی کرد. اصطلاح محیط یا فضا بر، دو بُعد متمایز اما مهم اشارت دارد. نخست فضای کالبدی و دوم فضای روانی است. فضای کالبدی ناظر به امکانات و ظرفیتهای فیزیکی محیطی است که در آن یادگیری رخ میدهد. فضای روانی ناظر به مناسبات و روابط ذینفعان درون فضای یادگیری است.
مهمترین راهبرد برای فضای کالبدی تنوع آن است. بهتر است به محیطهای چندگانه و رویکرد ترکیبی بیندیشیم. (مثلا در شرایط کاملا قرمز دانشآموزان در کلاس مجازی حضور یابند و در شرایط مثلا زرد بهصورت ترکیبی یعنی حضور تُنُک با فشردگی بسیار کم و رعایت سختگیرانه پروتکلهای بهداشتی انجام گیرد. در شرایط سفید نیز با رعایت احتیاطهای لازم کلاس حضوری با توجه به پروتکلهای بهداشتی متناسب برگزار شود.) کلاس درس را به خانه (و شاید جای دیگر که امکان بیشتری برای اجرایی کردن پروتکلهای بهداشتی دارد) میتوان منتقل کرد یا از خانه هم برای یاددهی یادگیری استفاده کرد نه مانند دوران قبل برای انجام تکالیف بلکه با کارکردی قویتر. مجازی کردن بخشهایی از برنامه درسی راهبردی است که از همان آغاز تعطیلی مدارس به سبب کرونا در عمل به کار گرفته و در شرایط کنونی هم بهطورجدی در دستور کار قرار دارد. ایجاد و بهروزرسانی سامانه شاد نشانه دنبال کردن چنین راهبردی است بر این اساس و در این شرایط محیط یاددهی و یادگیری همزمان و هممکان نیست بلکه میتواند ناهمزمان و ناهممکان باشد. آماده کردن نسخه کرونایی برنامه درسی و کتابهای درسی، طرحوارههای تدریس کرونایی (مجازی یا ترکیبی) از راهکارهای دیگر است.
چینش صندلیها و کمیت و کیفیت فضای کالبدی کلاس درس نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. بیتردید باوجود تاکید متخصصان بر کاهش تعداد نفرات کلاسهای درس و ایجاد فاصله اجتماعی ایمن چینش صندلیها بسیار مهم و جدی است. راهبرد دیگر رعایت اصول بهداشتی مدارس در فضای کالبدی مانند ضدعفونی کردن و... است که در پروتکلهای توصیهشده بهروشنی آمده است و در رعایت آن توسط اولیای مدارس هیچ تردیدی نیست. مدارس باید بر رعایت این اصول اهتمام ویژه داشته باشند بهگونهایکه عدم تحقق این اصول بهداشتی در مدرسه به معنای نبود بستر مناسب است، بنابراین دانشآموزان نباید وارد محیط مدرسه ناامن شوند. تحقق این استانداردهای بهداشتی باید بهصورت کاملا جدی و سختگیرانه در مدارس کنترل و نظارت شود.
بعد فضای روانی از اهمیت دوچندان برخوردار است. این بعد به آمادگیهای روحی و روانی همه ذینفعان در مدرسه مربوط میشود که در بین آنها دانشآموزان در اولویت قرار دارند. رعایت پروتکلهای بهداشتی بهویژه توسط دانشآموزان بستر و زیرساخت ایمنیبخش به جریان آموزش و یادگیری است. مراجع ذیصلاح در دستورالعملهای صادرشده بر ایجاد و پرورش توانایی خودمراقبتی در دانشآموزان بهعنوان یکی از پیشنیازهای فعالیت مدارس (بهویژه در شکل حضوری یا نیمهحضوری) آن توجه کردهاند. این یکی از مهمات بسترسازی برای فعالیت مدارس در دوران کرونا است. ازاینرو مدرسه پیش از ورود به اجرای برنامه درسی معمول گذشته خود، باید به این مهم اهتمام ویژه داشته باشد؛ یعنی فرصتهای تربیتی مناسبی را برای پرورش توانایی خودمراقبتی در دانشآموزان فراهم سازد. ضرورت و تقدم کسب این مهارت نسبت به مهارتها و تواناییهای موردنظر برنامههای درسی مرسوم مانند ریاضی و علوم و... روشن و واضح است. برای تحقق این مهم میتوان بستههای آموزشی مناسبی آماده و اجرا کرد. مدارس باید ضمن اجرای این بسته آموزشی به مشاهده عمل دانشآموزان در هنگامه حضور در مدرسه بپردازند تا از تحقق هدف بسته آموزشی خودمراقبتی اطمینان حاصل کنند. اجرای این بسته آموزشی هم باید با شرایط و اقتضائات جامعه محلی از منظر همهگیری کرونا متناسب شود. درهرصورت به هر شکل ممکن این بسته آموزشی باید اجرا شود و از تغییرات موردنظر در عملکرد خودمراقبتی دانشآموزان مطمئن شد.
توانایی خودمراقبتی یک توانایی درونفردی است یعنی فرد خود را از گرفتار شدن بهویروس کرونا دور میکند و از رفتارهای پرخطر میپرهیزد. اما بعد روانی محیط یادگیری یا مدرسه و کلاس درس ناظر به روابط بینفردی نیز هست. چنان که میدانیم شیوع کرونا بیشتر در روابط بینفردی صورت میگیرد؛ بنابراین ایجاد آمادگی در دانشآموزان برای زندگی با کرونا مستلزم کسب تواناییهایی ناظر به روابط بینفردی نیز خواهد بود. ازاینرو برای ایجاد یک فضای امن کسب توانایی خودمراقبتی کافی نیست. یادگیری آسیب نرساندن به دیگران یا همان توانایی دیگرمراقبتی، مکمل توانایی خودمراقبتی است. این توانایی وجه اخلاقی دارد؛ زیرا مستلزم عملی است که متوجه سلامتی و بهزیستی دیگران است. درواقع بهزیستی جمعی نیازمند چنین توانایی است که فرد را از خود بیرون برده و متوجه دیگران کند. متاسفانه تربیت مدرسهای تاکنون بهگونهای برنامهریزی شده که تربیت اخلاقی را در دستور کار خود قرار نداده است. در شرایط کنونی ضرورت این توجه به ایجاد آمادگیهای اخلاقی برای زندگی در مدرسه و در جامعه از بدیهیات شده است. برای این منظور نیز لازم است بسته آموزشی تهیه شود یا مدارس راسا این بسته را تدوین و اجرا کنند. ازاینرو، وقتی مدارس میتوانند به آموزش برنامههای درسی رسمی در هر شکل آن اقدام کنند که از ایجاد این دو توانایی تا حد معقولی مطمئن شده باشند. مدارس باید به این دو توانایی ضروری بهمنظور آماده کردن دانشآموزان برای زندگی با کرونا اقدام کنند. زیرا این تجارب را بهتر از همه نهادها مدارس میتوانند برای دانشآموزان فراهم سازند و هیچ نهادی به قوت و قدرت مدرسه نمیتواند از این مهم برآید.
فراهم کردن زمینههای لازم برای فعالیت مدارس و حضور مشروط دانشآموزان در آن به راهبرد دیگری نیاز دارد. در مباحث فلسفه تربیت رسمی و عمومی بهویژه در مبانی نظری تحول بنیادین فصل دوم بحثی آمده است که مضمونش این است که تربیت مدرسهای را باید چونان یک تشکیلات مشارکتی اداره کرد و نهادهای اجتماعی دیگر مانند خانواده، جامعه محلی، نهادهای غیردولتی و رسانه باید در این امر حضور فعال داشته باشند؛ این به آن معناست که تربیت مدرسهای ملک طلق دولت نیست. در این شرایط کرونایی نیاز به این مشارکت جدیتر است. فراهم کردن بستر مناسب و امن برای تحقق جریان یاددهی و یادگیری نیازمند مشارکت جدی جامعه محلی، والدین، نهادهای غیردولتی و مردمی و رسانههاست. بهنظر وزارت آموزش و پرورش باید دست نیاز به سمت این نهادها دراز کند و در چارچوبی مشخص از آنها استمداد بطلبد. وسعت و عظمت کار به حدی است که از عهده دولت بهتنهایی ساخته نیست تا مدرسه را برای آغاز آموزش (حضوری یا ترکیبی یا غیرحضوری) آماده کند. دستبهدست هم دهیم به مهر و در مهر، مدرسهها را بهتر و موثرتر از قبل فعال کنیم.
*عضو هیاتعلمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش
منبع :دنیای اقتصاد
ارسال دیدگاه