دلنوشته دانشآموزخبرنگار پانا برای امام رضا(ع)
اصفهان (پانا) - دانشآموزخبرنگار پانا برای امام رضا(ع) دلنوشتهای نوشته است.
دلتنگ آرامش خاصِ کنجِ صحنِتم.
جایی که کز کنم و یه لیوان چای از چایخونهات
بگیرم ، بشینم اون نقطه از حرمت که پر از
آرامشه و توی کل زندگیم دنبالشم اما جایی جز
حرمِ امنِ تو پیداش نمیکنم.
وقتی دستمونو گذاشتیم رو زانو گهامون و
گفتیم خسته شدیم بهمون گفتن
اون کنج رو میبینی؟ برو اونجا بشین و با امام
رضا حرف بزن ،
امام رضا انقدر مهربونه که با جون و دل بهت
گوش میده ؛ ما هم با این حساب هروقت بیپناه
و خسته شدیم پناه آوردیم به آغوشِ خودت.
وقتی میشینی توی حرم ، دورت رو نگاه میکنی ،
دلت میخواد دوباره بچه بشی تا عین بچههای
کوچولوی دیگه بدویی از این سمت به اون سمت ، و وقتی نفست گرفت خودتو پرت کنی
روی زمین و کفِ صحنِ حرم رو در آغوشت بگیری؛
یا بشی مثل اون سربازی که داره بلند بلند درد
و دل میکنه ؛ یا اون پیرمردی که یه عصا دستشه ،
لنگ لنگان داره میاد توی حرم ، بلند بلند گریه
میکنه و خیلی راحت مثلِ یه رفیقِ مجنون
با آقایِ امام رضا صحبت میکنه.
آره اینه پناهگاهِ من؛
اینه آقای امام رضایی که با همه مهربونه؛
این همون آقاییه که پناهِ کلِ ایرانه.
ارسال دیدگاه