روایتی از شیرینترین لحظه دیدار
اصفهان(پانا) - خبرنگار پانا از لحظه دیدار وحس وحال خود چند جملهای میگوید.
*زینب مشرقی
جانا، رهبرم
تار و پود دلمان از هم گسیخته شد و شیشه دلمان با دیدنت شکست
چشمانی پر از آرامش پر هیاهو
تصدقتان شوم
به راستی که دیدار یار حاضر، ذوق عجیبی دارد.
ذوقی از جنس اشک و بغض توامان با شادی
گرچه بار دومی بود که به حضور پر برکتتان مشرف میشدم،
اما باز هم همان حس غریب و باورنکردنی بار اول بر سینهام فشار میآورد.
نفسها به شماره افتاد....
لحظه لحظه معمولی نبود،
ثانیهها پشت سر هم دنبال هم میدویدند
آقاجانمان تشریف فرما شدند.
حیدر حیدر... حیدر حیدر
لبیک یا حضرت حضرات
السلام علیک یا ولی خدا
سر تعظیم فرود میآوریم بر ذر ه ذره وجودتان
بر ابهت بیمثالتان
بر منزلت بیمانندتان
بر چشمان بیباکتان
از ما بپذیر جان بیارزشی که داریم را
ما منتظر یک نظر از تو و به سر دویدنمان هستیم.
باشد که دعایی کنی بر حال زارمان و نگاهی کنی بردلهای آشوبمان.
خدا حفظتان کند برای ما
ارسال دیدگاه