جانباز و آزاده هشت سال دفاعمقدس:
کسی که برای خاک خود جنگیده باشد از آن سهمی برنمیدارد
تبریز(پانا) - یک جانباز جنگ با اشاره به خاطرات خود در طول دوران جنگ و بیان لازمه قدردانی از نعمت و آسایش کنونی، وظیفه اصلی امروزی افراد را پاسداری از خون شهیدان برشمرد و عنوان کرد کسی که بیهیچ چشمداشتی از خاک خود دفاع میکند، عاشق واقعی این سرزمین است.
علی رزمی وایقان، جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس در گفتوگو با پانا در رابطه با شرایط اعزام خود به جبهه گفت: من در ابتدا سال ۶۶ بعنوان سرباز در طرحی با عنوان " لبیک یا امام " در سن ۱۹ سالگی راهی جبهه شدم و در مرداد ماه سال ۶۷در عملیات مرصاد اسیر و جانباز گشتم.
وی افزود: مهمترین چیز درباره جنگ اعتقاد، شجاعت، ایثار و فداکاری عاشقان این سرزمین بود که گاهی شاهد بودیم کودکان و نوجوانان ۱۲ ساله بی هیچ واهمه ای از دشمن در عملیات های گوناگون حتی بدون تجهیزات جنگی برای دفاع از خاک مقابل دشمن حاضر می شدند.
این آزاده همچنین درباره اسیر شدن خود شرح داد: در مرداد ماه سال ۶۷ در عملیات مرصاد با محاصره عراق مواجه شدیم که موجب اسیر شدن من و تعدادی از هم رزمانم شد که در این شرایط راهی جز تسلیم نداشتیم و پس از دشواری های بسیار وارد شهر خانقین عراق شدیم و به مدت ۱۴ روز در بدترین شرایط با رنج آورترین شکنجه ها و حتی بدون غذایی که بتوان نام آن را غذا گذاشت در یک سالن تنگ و کوچک زندانی بودیم، اما جالب بود که با وجود همه رنج های ممکن همچنان فریاد زنده باد امام، زنده باد ایران سر میدادند و همین موضوع موجب عصبانیت هرچه بیشتر عراقی ها شده بود.
وی همچنین در رابطه با سختی های آن دوران افزود: هنگام عبور از مرز ایران با تشنگی شدیدی مواجه بودیم تا حدی که زانوهایمان توان ادامه دادن مسیر را نداشتند و این امر توام شده بود با شکنجه ها و پرتاب سنگ از عراقی ها به سوی ما، همچنین در عراق پیاده شدن اسراء از اتوبوس بصورت عبور از تونل مرگ بود که دیوارهای آن را عراقی ها تشکیل می دادند که با چوب و باتوم پذیرای اسیران می شدند به گونه ای که صورت بیشتر اسراء غرق در خون بود.
رزمی ادامه داد: پس از رسیدن به اردوگاه تا سه روز حتی اجازه بیرون رفتن را هم نداشتیم و تا چند ماه در روز به ما فقط یک وعده غذایی میدادند که آن هم تقریبا قابل خوردن نبود. از بین دوستان من ۲ تن بدلیل وضع بسیار بد بهداشت و عفونت جراحت هایشان و در اثر خونریزی شدید شهید شدند که افزون بر این چون ما جزو اسرای ثبت نام نشده بودیم هیچ ارتباطی با خانواده خود نداشتیم.
وی در پاسخ به سوال پانا در رابطه با لحظه های تجربه کرده خود در طی دوران اسارت افزود: تلخ ترین لحظه ای که تجربه کردم صحنه وداع با مرز و خاک سرزمینم و تماشای آخر غروب آفتاب ایران بود که خیال می کردم دیگر شاید هرگز نتوانم آن را ببینم و لحظه ای که خبر آزادی مان را دادند بهترین اتفاق برای ما بود که خوشحال بودیم دوباره می توانیم به سرزمین خود بازگردیم.
این آزاده در پایان خاطرنشان کرد: کسی که سختی اسارت را کشیده باشد قدر نعمت آسایش و امنیت امروز را می دادند. اگر کشور ما امروز بعنوان سرزمین مقدس شناخته می شود بدون شک یکی از علت های آن خون پاک شهیدان است؛ هرچند شاید افرادی امروزه بدنبال کسب منفعت شخصی باشند اما کسی که واقعا برای خاک خود جنگیده باشد از آن سهمی برنمی دارد و وظیفه همه ما زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدانی است که در صف ثبت نام اعزام روی انگشتان پای خود می ایستادند تا سن و قد خود را بزرگ جلوه دهند.
ارسال دیدگاه