*فاطمه خدری میرقائد
آنچه من از سال تحصیلی آموختم
ماههای آخر سال تحصیلی بود. بچهها در راهروی مدرسه سرگرم بازی و گفتوگو بودند. زنگ کلاس به صدا درآمد. معلم وارد کلاس شد. سر و صداها قطع شد. بچهها به احترام معلم بلند شدند. صلوات فرستادند. معلم که لبخندی بر لب داشت؛ گفت: بشینید. معلم روی صندلی نشست و سلامی با بچهها کرد. او گفت: بچهھا ھمانطور که میدانید داریم ماههای پایانی سال تحصیلی را سپری میکنیم. در ھمین راستا قرار است مسابقهای در مدرسه ما برگزار شود.
این مسابقه؛ مسابقه انشاء نویسی است. باید انشاء بنویسید. ھر کسیکه انشاء بهتری بنویسد، از طرف مدیر مدرسه به او جایزہای نفیس اعطا خواهد شد.
بچهها به یکدیگر نگاه کردند، شادی از صورتشان میبارید. لبخند زدند. خوشحال شدند. جیغ و هورا کشیدند. ماھک دستش را به نشانه اجازه بالا برد. بچهها ساکت شدند. سکوت کلاس را فرا گرفت.
ماهک آرام و شمرده گفت: خانم اجازہ؟ معلم اجازه داد. ماهک ادامه داد: خانم موضوع انشاء چیست؟
معلم از روی صندلی بلند شد. به دانشآموزان نگاه کرد. نفس عمیقی کشید. گفت:من در سال تحصیلی ۱۴۰۰ آموختم که...
شما باید این جمله را ادامه بدھید و در مورد این جمله انشاء بنویسید. ماھک به فکر فرو رفت. معلم مشغول تدریس شد. بچهها ذوقزده بودند. گاهی با هم صحبت میکردند. زنگ مدرسه به صدا درآمد. بچهها با شور و ذوق، یکییکی از کلاس خارج شدند.
ماھک در افکارش غوطهور بود. معلم نزدیکش شد ماهک متوجه حضور معلم نشد. معلم صدایش را صاف کرد، گفت: دخترم زنگ خوردہ، نمیخوای بری؟
ماھک به خودش آمد. دید کسی در کلاس نیست. کمی مِنمِن کرد، گفت: بله بله ببخشید، حواسم نبود.
ماھک با عجله خداحافظی کرد و به سوی خانه قدمهای آرام برداشت. در طول مسیر، فکرش همچنان درگیر موضوعِ انشاء بود.
ماهک به خانه که رسید؛ سریع لباسهایش را عوض کرد. دست و صورتش را شست. دفترش را باز کرد. نفس عمیق کشید. بالای صفحه نوشت:
به نام ایزد دانا
موضوع؛من در سال تحصیلی ۱۴۰۰ آموختم که...
آموختم در چه زمینههایی استعداد دارم، استعداد خودم را کشف کردم و پرورش دادم. در این یکسال خیلی چیزھا آموختم. صبر، حوصله و مهربانی را. زیرا هنگامیکه سوالی میپرسیدم با صبر، حوصله و مهربانی به سوال من پاسخ میدادند.
من از آنها راہ و رسم زندگی را آموختم. در این یکسال، با وجود ویروس کرونا توانستم موفقیتھای زیادی را بدست بیاورم و در مسابقات زیادی هم شرکت کنم. کرونا باعث نشد از مسیر و هدفم دور شوم و در این مسیر تلاش کردم.
در این سال، یکیاز آرزوھایم نیز برآورده شد. من از دوران کودکی آرزو داشتم که خبرنگار شوم و در این زمینه فعالیت کنم. دنیای بزرگ و شگفتانگیز خبرنگاری. آرزوی و علاقه دوران کودکیام که همیشه همراهم بود. سرانجام با کمک مربی پرورشی مدرسهمان با خبرگزاری پانا آشنا شدم. این خبرگزاری دانشآموزی است.
در این مسیر با کمک و حمایت آقای شاهرخنسب، مسئول خبرگزاری پانای استان خوزستان، توانستم تمام نکات را در رابطه با خبرنگاری و خبرگزاری یاد بگیرم و در این عرصه فعالیت کنم.
شاید بهخاطر کرونا، این سال بر من سخت گذشت، اما من، مدرسه را، برای اینکه من را به آرزویم رساند و سببساز حرکت و جنش من و باعث موفقیتهای من شد و خیلی مطالب را یاد گرفتم، دوست دارم، حتی با تمامی سختیهایش.
*دانش آموز خبرنگار
ارسال دیدگاه