معلم شهید قادر مغانلو در وصیت خود خطاب به معلمان:
مبادا کار معلمی را بیارزش بدانید و در آن قصور کنید
میانه (پانا) - قادر مغانلو آموزگار شهید در وصیتنامه خود خطاب به همکاران فرهنگی مینویسد مبادا کار معلمی را بیارزش بدانید و در این مسیر قصور و کوتاهی کنید که در آن دنیا پاسخگوی شهدا نخواهید بود.
معلم شهید قادر مغانلو فرزند محرم متولد ۱۳۴۱/۷/۳ در میانه چشم به جهان گشود و با شغل آموزگاری راهی جبهه های حق علیه باطل شد و در تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۷ در جزیره مجنون و عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیت نامه این شهید والامقام خطاب به مردم، مادر، همکاران معلم و دوستان و آشنایان به شرح ذیل است.
بسم رب الشهدا والصدیقین
سپاس خدای را که مرا در زمانی قرار داد تا بتوانم ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان، خمینی بت شکن را لبیک گویم و در کنار یاران حسین، به نبرد با کفار بپردازم تا اینکه اگر خداوند مرا لایق گرداند و با غفاریت خود بر گناهان بیشمارم قلم عفو بزند و شهادت فی سبیل الله را که تنها راه سعادت بوده و آرزوی هر حزب الله است، نصیب من بنده گنهکار و خجل گرداند.
اینجانب قادر مغانلو فرزند محرم متولد ۱۳۴۱ که در شهرستان میانه به دنیا آمده ام حدود ۲۰ سال عمر خود را به تباهی گذرانده ام و دنیا که رفیق نیمه راه آدمی است مرا به خود مشغول کرده بود، ولی یکباره با توفیقات خداوندی به خود آمدم و سعادت این را یافتم که به جبهه حق علیه باطل بیایم چند کلمه ای با امت حزب الله و همیشه در صحنه که با فریادهای مرگ بر آمریکای خود قلب امام خمینی را شاد می کنید وصیتی دارم.
امت حزب الله، واقعاً وجود چنین رهبر و ولی فقیهی در این زمان نعمتی است که باید ان شاء الله قدر این امام را بدانیم و خدای ناکرده مانند اهل کوفه نباشیم که امام حسین(ع) را در عرصه نبرد تنها گذاردند، ولی باید خداوند را صدها هزار بار شکر کرد که ما امتی داریم که هر زمان آماده شهادت و پشتیبان امام امت و در نتیجه پشتیبان اسلام عزیز هستند و به یاری الله راه حسین (ع) و ۷۲ تن از یار وفادارش را ادامه می دهند و هدفشان همان اهداف الهی است ، تا هنگامیکه ظلم در عرصه جهان گسترده است و مظلومی نیز در زیر ستم هست و سرزمین مسلمین زیر چکمه مزدوران بیگانه می باشد و ندای کمک مظلومی برپاست و بر ماست که به فریاد آن ستمدیدگان برسیم و اسلام راستین را در کون هستی زنده نگهداریم.
همانطوریکه می دانید حق و باطل یا بهتر بگویم جنود الله و جنود شیطان همیشه مقابل یکدیگر قرار گرفته اند و سازش میانشان از محالات است چنانکه اکنون دراین جنگ تمام اسلام در مقابل تمام کفر واقع شده است و بی طرف بودن خیانتی بزرگی است به اسلام و رسول الله هر چند که از روی ناآگاهی باشد که بر شما امت مسلمان است که را به حرکت وادارید و وظیفه آنان را در این زمان به آنان گوشزد کنید.
دیگر وصیتم بر شما امت حزب الله این است که پشتیبان ولایت فقیه که همان حکومت الله است باشید هر چند که بر شما مارک ضد ولایت فقیه بزنند و راه شهید مظلوم بهشتی عزیز را که خوب فرموده اند، ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند، را ادامه دهید هر چند که به شما حجتیه بگویند و اگر احیاناً از مسئولین خطائی و کاری را دیدید که بر خلاف شأن جمهوری اسلامی است به حساب مکتبش نگذارید و تقصیر کار خود آن فرد را بدانید که می خواهید از مقام خود خدای ناکرده سوء استفاده کند و به هیچ وجه با اعمال آنان به این انقلاب که خداوند پشتیبان آن است دلسرد شوید هر چقدر می توانید جبهه ها را پر کنید تا انشاء الله با یاری خداوند هر چه زودتر به پیروزی نهایی و آرزوی دیرینمان که همان رسیدن به کربلا و آزادی قدس است نائل شویم و در پشت جبهه نیز با شرکت در نماز جماعات و تظاهرات و دعاها و غیره ... مشت محکمی بر دهان منافقانی بکوبید که در ظاهر دم از اسلام و مسلمانی می زنند و خودشان را انقلابی آتشی می دانند ولی در پنهان از هر راهی می توانند به بیت المال مسلمین خیانت می کنند و مردم را به این انقلاب بدبین می کنند.
همانطور که اماممان فرمود : هر کس بگوید که من فلان کار را کردم و من چنین هستم و من چنان هستم ، این من شیطان است و باید طرد شود.
وصیتم به مادر مهربانم که یک عمر زحمت مرا کشید و با رنج و مشقت مرا بزرگ کرده تا بتوانم با دادن خون خود خدمت ناچیزی به اسلام کنم این است که مبادا بعد از شهادت من ناراحتی به خود راه دهی و همچنین از برادرانم و خواهرانم می خواهم که مبادا با ناراحتی خود دشمنان را شاد کنید بلکه باید هر چه می توانید با روحیه عالی دشمن را نا امید کنید و دیگر اینکه بعد از شهادتم تشریفات را کنار بگذارید و حجله برایم نگذارید زیرا که من ناکام از دنیا نرفته ام چون که آرزوی من داماد شدن و فلان نبود که ناکام باشم بلکه آرزوی دیرین من رسیدن به لقاء الله بود که شکر خدا و سپاس به درگاهش به آن رسیدم.
وصیتی چند با همکار عزیزم ، از شما معلمان عزیز عاجزانه می خواهم حالا که شما این شغل شرافتمند معلمی را که همان شغل انبیاست بر گردن گرفته اید و می خواهید انسان را تربیت کنید این غنچه های انقلاب را که به دست شما سپرده می شوند به نحو احسن انشاء الله تربیت کنید زیرا که آنان خامنه ای ها و رفسنجانی ها و بهشتی های آینده هستند ، مبادا کارتان را بی ارزش بدانید و خدای ناکرده مبادا در این مسئولیت خطیر و پر گوهری که به عهده شما گذارده شده قصور و کوتاهی کنید که در آن دنیا چگونه می توانید جوابگوی شهیدان باشید.
ای ملت قهرمان و مسلمان نگذارید عده ای از خدا بیخبر و بدتر از شیطان در جامعه اسلامیتان در لباس میش روند و با چهره ای بناحق بجانبی گرفته خون عزیزان شما را و اسلام عزیزتان را از بین ببرند و قلب امام خمینی عزیز را به درد بیاورند.
اینک در مقابل کفار و سدکنندگان راه الله سنگر گرفته ایم تا با نابودی کفر حکومت حق را بر همه خلق خدا عرضه کنیم و جامعه ای توحیدی بسازیم و اگر در راه مکتب و هدفم این جسم گنهکارم در آتش بسوزد یا استخوانهایم در زیر چرخش زنجیر تانکها خرد شود یا اعضای بدنم به وسیله ترکش خمپاره تکه پاره شود و بند بند وجودم به وسیله گلوله جدا شود افتخار می کنم چرا که شهیدم و زنده و جاوید و متنعم به درگاه خدا.
از گناهان و معاصی بپرهیزید که این دنیا آزمایشگاه و مزرعه است برای کشت و کار آن دنیا ‹‹الدنیا مزرعه الاخره›› و تا می توانید برای آخرت خود توشه رحمت جمع کنید امر به معروف و نهی از منکر کنید.
چند کلمه ای با دوستان آشنایان ، برادران ما در حالی به سوی شهادت می روند که گویا شب اول عروسی آنان است و از هم سبقت می گیرند ، تا اینکه اگر قرار است کسی از این گروه زخمی یا شهید شود اولین کس او باشد . پس چنین مرگی که مرگ انتخابی است و شیرین ترین مرگ است ناکام نیست.
روی سنگ قبرم ننویسید جوان ناکام ، چون تنها آرزوی من شهادت است و بس.
ای همیشه جاویدان ، ای بی نیاز ، ای بی شریک و ای که فقط توئی امید برای ناامیدان ، ای یاری دهنده مستضعفان و ای سزا دهنده مستکبران بنده شرمسار تو با کوله باری از گناه و با قلبی پر درد و با دلی جریحه دار و با چشمی پر از اشک دستهای ناتوان خود را به سوی تو دراز کرده ، بنده تو می خواهد که قلم عفوی بر روی گناهانش کشیده و او را به عنوان مجاهد در راه خودت قبول کنی.
ارسال دیدگاه