ابراهیم باقری حمیدآبادی، نویسنده:
ایده «فراموش میشوم» از همفکری با ستاد یادواره شهدا شکل گرفت
ساری (پانا) - انسان هایی بودند که در کنار ما زندگی می کردند، از همسر و فرزندان و خانه و کاشانه و محل زندگی خود را برای دفاع از وطن و ناموس و اعتقادات دست کشیدند، جانشان را در کف دستان خود گرفتند و به مقابله با دشمن متجاوز پرداختند؛ این قهرمانان و بزرگان نیاز به تقدیر و معرفی دارند، باید از آنها قدرشناسی کرد.
ابراهیم باقری حمیدآبادی، متولد ۵ اسفند سال ۱۳۵۴ در روستای ساحلی حمیدآباد شهرستان ساری است. ابراهیم تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خود پشت سر گذاشت. در سال ۱۳۷۳ از دبیرستان شهید مطهری روستای «آکند» ساری در رشته ادبیات و علوم انسانی دیپلم گرفت.
باقری حمیدآبادی با توجه به سابقه مطالعاتی و علاقهمندی به مطالعه از دوران کودکی، از سال ۱۳۸۴ به صورت حرفه ای در شعر، داستان، خاطره و نقد و پژوهش ادبی و فرهنگی، دست به تولید اثر و فعالیت ادبی و فرهنگی زد. وی تا کنون بیش از ۴۰ اثر ادبی و پژوهشی تولید کرده و در بیش از ۴۰ جشنواره ملی و منطقهای در حوزه شعر و داستان و پژوهش ادبی موفق به کسب مقام شده است.
در سال جاری و در هفته کتاب، جدیدترین اثر ابراهیم باقری حمیدآبادی به نام «من فراموش می شوم» رونمایی شد. خبرگزاری پانا مازندران به بهانه چاپ این کتاب، با این نویسنده گفت و گو کرده است.
ایده نوشتن کتاب «من فراموش می شوم» از کجا در ذهن شما شکل گرفت؟
ایده این کتاب در حقیقت از طریق همنشینی و همفکری با ستاد یادواره شهدای روستای «بالادزا» واقع در انتهای بلوار کشاورز ساری شکل گرفت. این روستا ۱۰ شهید بزرگوار دارد. اهالی آن جا هر ساله برای شهیدان یادواره برگزار می کنند؛ آن ها تصمیم گرفتند در هر مراسم برای یکی از شهدای خود کتابی تألیف کنند و به چاپ برسانند. من این توفیق را کسب کردم تا در دو یادواره، برای شهدا دست به قلم شوم؛ نخستین کتابی که برای «ستاد یادواره شهدای «روستای بالادزا» نوشتم «نامه هفتم» درباره شهید والامقام «مصطفی اکبری» بود. این کتاب را با همراهی شهید «عیسی اطهری» به رشته تحریر درآوردم. آقا مصطفی و آقا عیسی با هم رفاقت عمیقی داشتند و هر دو سرانجام جام شهادت را نوشیدند. دومین کتابی که برای این یادواره نوشتم، اثری برای معلم شهید «فضل الله وکیلی» با نام «من فراموش می شوم» است. ابتدا در زندگی این شهید تحقیق کردم و پس از آن ساختار و ایده تألیف کتاب در ذهنم شکل گرفت و بر اساس حیات و خاطرات شهید و پرداخت های ذهنی که خود داشتم شروع به نوشتن کردم.
انگیزه شما از نوشتن به خصوص در حوزه ادبیات دفاع مقدس چیست؟
تا کنون بیش از ۴۰ کتاب نوشتم که چاپ و منتشر شد که از این تعداد بالغ بر ۲۵ اثر درباره شهداست. انگیزه من از نوشتن درباره شهدا به سه عامل بازمی گردد: نخستین عامل آن است که حرفه اصلی من که تنها از این طریق امرار معاش می کنم نویسندگی است و برای گذران زندگی سعی من آن است که سفارش دریافت کنم. دومین عامل به درونیات و باورهای خودم برمی گردد؛ وقتی به خودم رجوع می کنم احساس می کنم که توانایی خاصی در نگارش داستان های عاشقانه دارم؛ در میان این عاشقانه ها نوشتن وصف شهدا، لذت دیگری برایم دارد. همیشه با خودم می گویم انسان هایی بودند که در کنار ما زندگی می کردند، از همسر و فرزندان و خانه و کاشانه و محل زندگی خود را برای دفاع از وطن و ناموس و اعتقادات دست کشیدند، جانشان را در کف دستان خود گرفتند و به مقابله با دشمن متجاوز پرداختند؛ این قهرمانان و بزرگان نیاز به تقدیر و معرفی دارند، باید از آن ها قدرشناسی کرد؛ ما همان طور که برای آرش کمانگیر احترام قائل هستیم، موردی که در افسانه های ماست نه در حقیقت مطلق، پس برای شهدا که عیناً در حقیقت زندگی و دنیای ما بودند و جانفشانی کردند باید قدر و منزلت بسیاری در نظر بگیریم. عامل سوم هم آن که یک نویسنده برای آن که اثر خوبی تولید کند نیاز به حادثه دارد، شخصیت می خواهد، یعنی باید مواد و مصالح داستان که شخصیت و حادثه است را فراهم کند. اگر من بخواهم داستانی خیالی را به رشته تحریر درآورم باید تلاش زیادی بکنم تا حادثه هایی را در ذهنم بسازم و پرورش دهم برای این که داستان خلق شود؛ واقعیت این است که شهدا به عنوان شخصیت های حقیقی در قالب قهرمانان داستان در عالم واقع وجود دارند. با کلی حوادث داستانی ریز و درشت ملموس و داستانی و البته حقیقی و باورپذیر؛ در این شرایط وظیفه نویسنده ای که در این حوزه کار می کند این است که به مطالعه زندگی آن ها بپردازد و بر اساس حوادث و اتفاقات، داستان خود را شکل داده و با پرداختی هنرمندانه اثری بدیع خلق کند.
تألیف این کتاب در چه زمانی به پایان رسید؟
کار نوشتن این کتاب در سال ۱۳۹۷ به پایان رسید؛ برای تألیف این کتاب به یک دوره پژوهش نیاز داشتم. می بایست با اقوام، دوستان و همرزمان این شهید مصاحبه می کردم. دو سه ماهی وقت برای انجام مصاحبه ها صرف شد و دو ماه هم با توجه به این که ستاد یادواره میبایست کتاب را در زمان معین چاپ و آماده می کرد، صرف شد. با وجود آن که اصرار می کردم زمان بیشتری برای نوشتن کتاب به من بدهید، ستاد به خاطر برگزاری یادواره از دادن زمان بیشتر استقبال نکرد و من شبانه روز کار می کردم و در بهمن ماه ۱۳۹۷ کار نوشتن این کتاب را به پایان رساندم.
چه نهادها و سازمانهایی در نوشتن این کتاب به شما کمک کردند؟
این دوستان سفارش دهنده در روستای بالادزا ستادی دارند که اعضای آن ستاد از همان افراد محلی و خانواده های شهدا هستند. آنان یادواره را اداره می کنند. من سفارش نوشتن کتاب را از آن جا گرفتم؛ در آن ستاد آقایی به نام «علی یحیوی» پاسدار بازنشسته که انسان بی ریایی است، افرادی را که برای مصاحبه و تحقیق می خواستم شناسایی و فضای مصاحبه را آماده می کرد و در کار پژوهش بسیار کمک کار بود و یکی از دوستان دیگر به نام «احمد وسکره» از ویراستارهای خبره استان هم به من در نهایی سازی کمک کرد و خود خانواده شهید وکیلی که کتاب در مورد فرزند و برادر و پدر آن ها بود. آن ها هم کتاب را خواندند و مواردی که نیاز بود افزوده شود در فضای داستانی کتاب آن ها را گنجاندم. وقتی اثر را مطالعه نمودند به وجد آمدند و از جزییات شخصیت شهید هرچه بود بدون کم و کاست برایم گفتند و من نیز در جریان داستان آن ها را اضافه کردم و گنجاندم که در بازنویسی نهایی به این جا رسید.
در زمان رونمایی از این کتاب نشستی هم در نقد آن برگزار شد، کمی از این جلسه برایم بگویید.
این کتاب به پیشنهاد یکی از دوستان فرهیخته و اهل دلم به نام «حسین نادعلیزاده» در نشستی که در کتابخانه «ابن شهرآشوب ساری» برگزار شد، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. نکات جالب و دقیقی درباره کتاب و مباحث فنی آن عنوان شد که انشالله اگر این کتاب به چاپ بعدی برسد این موارد فنی و خوب تازه را به لطف خدا حتما لحاظ می کنم تا بر کیفیت اثر اضافه شود.موارد مطرح شده موارد فنی بسیار جالب و شگفتی بود.
هم اکنون نیز در حال نگارش کتابی هستید؟
بله؛ هم اکنون در حال نگارش کتابی به نام «قهرمان فراموش شده» درباره شخصیت «شهید محمد تورانی» هستم که یک داستان بلند و شبه پویانمایی برای سنین کودک و نوجوان است. اثر دیگری هم برای ستاد یادواره بالادزا در دست نگارش دارم که مراحل نهایی خود را طی می کند. این کتاب درباره شهید گرانقدر «اسحاق آقا میری» از شهدای فرهنگی این روستا است. همین یک اثر در قالب مجموعه خاطرات به نام «سکاندار بدر» برای شهید «سید محمد حمزه ای بریجانی» از شهدای نازنین نکا و اثر دیگر در همین قالب (مجموعه خاطرات) به نام «پایان آدم» برای سردار شهید «حاج رمضان پورقاسم» است که انسانی بسیار بزرگ و مردمی بود. این آثار در دست بازبینی نهایی هستند.
درباره شخصیت اصلی کتاب من فراموش می شوم کمی برایمان توضیح دهید که کدام خصوصیت و ویژگی او سبب نگارش کتاب شد؟
کتاب من فراموش می شوم، درباره شخصیت شهید «فضل الله وکیلی» است که معلم بود. به دو دلیل این شهید عزیز را برای نوشتن انتخاب کردم: نخست آن که اهالی روستای زادگاه این شهید مدتی است که در تلاش هستند برای هر یک از شهدای خود اثری ادبی تولید کنند که در یادواره های این روستا رونمایی شود و در اختیار مردم قرار گیرد؛ یکی از این کتاب ها درباره شهید بزرگوار «مصطفی (فرهاد) اکبری» اهل همین روستای بالادزا بود. این کتاب «نامه هفتم» نام دارد و برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است و قصه کتاب بسیار شیرین، جذاب و جادویی است.
در مورد شخصیت شهید وکیلی نیز باید بگویم زندگی این شهید برای من جذاب بود. دیدم که شهید وکیلی زندگی پر قصه و جذابی دارد و شخصیت داستانی ممتازی هم هست. نویسنده برای خلق اثری ماندگار باید از مواد و مصالحی استفاده کند که یکی از مهمترین مواد داستانی، شخصیت است.
این که شما عاشقانه هایی درباره شهدا می نویسید چه احساسی به شما می دهد؟
دوران زندگی شهدا به ویژه مقاطعی که در دهه ۵۰ و ۶۰ رقم می خورد پر از حادثه و اتفاق است؛ داستان نویس هم به دنبال خوراک ها و لحظه هایی است که بتواند مخاطب خود را جذب کند و زندگی شهدا سرشار از اتفاقات این چنینی است. همانند: فقر، تلاش، شکست، تنهایی، مبارزه و ... که این موارد خودشان حوادث درونی شخصیت را هم رقم می زنند.
بارها و بارها اتفاق افتاد و می افتد که همزمان با نگارش متن ها همراه شخصیت های داستانم اشک می ریزم و بغض می کنم یا با اتفاقات بامزه و شاد آن ها از خنده ریسه می روم. در حقیقت با شخصیت های داستان هایم در جهان داستان زندگی می کنم. هر بار که می خواهم نگارش تازه ای را رقم بزنم، حسی بدیع در من شکل می گیرد. با شخصیت های نوشته هایم به طور ملموس و از نزدیک در جهان داستانی که با الهام از زندگی شان خلق می کنم، یک دور کامل زندگی می کنم، درد می کشم و اشتباه می کنم و در صدد جبران اشتباهاتم بر می آیم و با نَفس و ظلم و تجاوز و فقر و نابرابری می جنگم و در نهایت شهید می شوم. شاید باور نکنید ولی هر بار در هر داستان این اتفاق برای من رقم می خورد.
از کتاب هایی که نوشتید چه بازخوردهایی گرفتید و میزان جذب و رضایت مخاطبان شما چگونه بود؟
من بازخوردهای کتاب های خودم را در داشتن مخاطب فراوان ندیدم. ما نویسندگان مهجوری هستیم که چون در شهرستان زندگی می کنیم دیده نمی شویم و تبلیغ هم نمی شویم برای همین آثار ما دارای فراوانی مخاطب نیستند. اما من با همین مخاطبان اندکم بازخوردهایی را در قبال خوانش آثارم دیدم که برایم بسیار جالب بود. برخی از خوانندگان کتاب های من به خصوص آثار داستانی ام که به من نزدیک تر بودند و امکان ارتباط با من داشتند حال و هوا و حس و حالی را که طی خوانش داستانم با آن مواجه می شدند را طی ارتباط و تماس با من صادقانه بد یا خوب منعکس می کردند.
واکنش خانواده شهید وکیلی و اهالی روستا پس از انتشار این کتاب چه بود؟
خانواده شهید وکیلی عزیز از نگارش و انتشار این کتاب بسیار خوشحال شدند و استقبال کردند. در راه نوشتن کتاب خانواده و اقوام شهید همکاری خوبی با من داشتند. در یکی از شب ها که قصد مصاحبه برای جمع آوری اطلاعات داشتم، با همکاری جناب علی یحیوی، از اعضای ستاد یادواره روستای بالادزا، ۳۰ نفر از اعضای خانواده و آشنایان شهید حضور پیدا کرده بودند. من از همکاری و استقبال آنان به وجد آمده بودم. این یکی از خاطرات به یادماندنی من در مسیر پژوهش و نگارش این کتاب بود.
به نظر شما یک رمان جذاب درباره شهدا باید دارای چه ویژگی هایی باشد؟
به نظر من باید ویژگی های یک رمان خوب و متعالی را داشته باشند؛ متأسفانه برخی از خانواده ها دست نویسنده ها را باز نمی گذارند و به نوعی در انتخاب و درج مطالب گزینشی عمل می کنند. برای نمونه برخی از خانواده ها به من می گفتند: «ما نمی خواهیم درباره شهید ما رمان بنویسی، رمان دروغ است.»
شاید آنان رمان را کمی دور از واقعیت می دانستند که بر مخاطبان اثر واقعی و عمیق نمی گذارد و یا شاید می پنداشتند با نگارش رمان از واقعیت های تاریخی و حقیقت زندگی شهید فاصله می گیرم اما حقیقت امر آن است که رمان گونه ادبی است که پردازش شخصیت ها در آن برای مخاطبان جذاب تر و اثرگذارتر و البته مخاطب بیشتری را با خود همراه می کند که می توانند با شخصیت ها ارتباط خوبی برقرار کنند. و تازه آن که خاصیت تبدیل شدن به هنرهای دیگر همانند فیلم یا نمایش را دارند.
چه توصیه ای برای نوجوانانی که قصد نویسنده شدن دارند دارید؟
نویسندگی نیاز به مطالعه دارد که یکی از راه های آن خواندن کتاب های غنی و متعدد است. خیلی از نوجوانان از راه و روش نویسنده شدن از من سوال می کنند. برای نویسندگی باید از سبک و شیوه نوشتن و شخصیت های تأثیرگذار حوزه ادبیات آگاهی داشته باشید و این ها از مطالعه، تفکر و نقد آثار ادبی پدید می آید. حرف من آن است که علاوه بر مطالعه مداوم و نقادانه، فیلم های درجه یک و ممتاز بسیاری ببینند. سخنرانی های فصیح و علمی و ادبی زیادی را همراه با نت برداری و چندباره گوش بدهند، با انسان های انسان ساز رفت و آمد کنند و تا می توانند از ندانسته های خود بپرسند.
مشاهده یکی از بهترین راه های مطالعه است، با عمیق شدن در مخلوقات این دنیا فرصت نوشتن و دل به دریا زدن برای هر انسان دقیقی به وجود می آید. مبنای نویسندگی مطالعه دقیق و عمیق است و پس از آن تمرین و ممارست بسیار برای خلق اثری ماندگار.
توسعه فضای مجازی چه نقشی در بالابردن میزان مطالعه و آگاهی افراد دارد؟
فضای مجازی یک فرصت است. من بخشی از مطالعه خود را در این فضا و در لابلای صفحات مجازی، تارنماها و نرم افزارهای تخصصی حوزه کتاب انجام می دهم. البته این نباید بهانه ای باشد تا از کتاب فاصله بگیریم.با توجه به گسترش فضای مجازی و علاقه نسل جدید به خصوص در حوزه بازی و سرگرمی ها، تولید محتواهای جذاب در زمینه کتابخوانی و برگزاری پویش های جذاب برای آنان از جمله راههایی است که سبب گرایش نسل جدید و عموم مردم به کتاب در فضای مجازی می تواند بسیار مؤثر باشد.
اگر نویسنده نمی شدید چه حرفه ای را دنبال می کردید و به نظر شما بزرگ ترین ثروت زندگی یک نویسنده چیست؟
اگر نویسنده و شاعر و محقق نمی شدم باز هم مطالعه می کردم، مطالعه، مشاهده، گفتگوی علمی و ادبی، مطالعه و باز مشاهده تا از حضور خودم در دنیای خدادادی لذت ببرم؛ زیرا هیچ لذتی غنی تر و عمیق تر از درک و درک تازه نیست و این جز با مطالعه و مشاهده و شنیدن و لمس و گفتگوی ناب به دست نمی آید و بزرگ ترین ثروت نویسنده درک و کشف تازه در زندگی به واسطه مطالعه و مشاهده است. این است که دستش و ذهنش همیشه پر است وگرنه بسیار فقیر خواهد بود.
دانش آموز خبرنگار: سونیا کاظمی
ارسال دیدگاه