سحر شیخی*
تو مهر بورز تمام شهر به تو لبخند میزند
اگر تو چیزی به کسی ببخشی و دستی را بگیری، مهربانیت در حافظه کائنات ثبت میشود و روزی به تو باز می گردد.
بوی عید میآید. اسفند با تمام قشنگیهایش در حال سپری شدن است و لابه لای سرمای گاه و بیگاهش، درختان شکوفه کردهاند.
در میان هیاهو و شور و اشتیاق تنگ بلور، ماهی قرمز و سبزه پرطراوت این روزها، هستند کسانی که ناامیدند از آغاز سال نو، چرا که دستانشان پر است از نداشتن و سفرههایشان خالی، کسانی هستند که شرمنده کودکانشان هستند و ناتوان از تهیه لباس و کفش نو.
این روزها، همیشه بوده و هست، اما روزگار کنونی، بار سنگین کرونا را هم به دوش میکشد و سفرههای قشر کمدرآمد، خالیتر شده است.
این روزها، تنها کاری که میشود کرد این است که تو مهربان باشی، باور کن خرج زیادی ندارد اگر برای کودک همسایه هم لباسی نو آرزو کنی و قلب کوچکش را پرواز دهی. تو به او تنها لباسی هدیه میدهی و او تنپوشی با تار و پود عشق بر تن میکند.
تو بسته مداد رنگی به او میدهی و او دنیای سیاهش را به رنگ دلخواهش میکشد.
تو برایش شیرینی تهیه میکنی و او طعم گس فقر را چند روزی از یاد میبرد. تو به او کفشی نو میدهی و او انگار روی ابرها راه می رود.
اگر دلی را شاد کنی، لبخند خدا را میبینی، آن وقت است که خدا در آغوشت میگیرد و بهشت موعود، خانهات میشود و این معجزه همدلی است و عاطفه. آن روز است که تنها می شود گفت انسان میتواند خالق معجزات زمینی باشد و عشق خلق کند.
اگر دلی را شاد کنی، غم و سختی از زندگیت رخت بر میبندد و این همان پاداشی است که از آن میگویند.
تو مهربان باش، دلی را شاد کن و اشکی را پاک. اینجاست که کل شهر به تو لبخند میزند.
*خبرنگار
ارسال دیدگاه