یادداشت/ امیرحامد ولیان
معرفی کتاب «آوازهای سیب زمینی»
قم(پانا) ـ یکی از صنعت های نویسندگی، «کاریکلماتور» است. همان گونه که یک کاریکاتوریست با نگاه به پرترۀ افراد و با رعایت چارچوب اصلی چهره به گونه ای که بیننده با دیدن کاریکاتور، چهرۀ فرد را بشناسد، تصویری فانتزی خلق می کند، یک نویسنده و شاعر نیز می تواند با بیان کلمات، کاریکاتورهای نوشتاری بیافریند.
به بیان ساده تر، نویسنده یا شاعر در این صنعت، با بهره گیری از جان بخشی به اشیاء و زیر پا گذاشتن قوانین طبیعت، پنجرۀ خیال را با تجربه ای تازه و نگاهی نو جلوی دیدگان مخاطب میگشاید.
پیشترها «پرویز شاپور» در سال ۱۳۴۷ برای نخستین بار، بر نوشتههای خود که در مجلهٔ خوشه چاپ میشد نام «کاریکلماتور» گذاشت. این واژه حاصل پیوند «کاریکاتور» و «کلمه» است. بعدها «بیژن نجدی» با نوشتن داستان جذاب «یوزپلنگ هایی که با من دویده اند» این تجربه را رو در روی خوانندگان فارسیزبان به اشتراک گذاشت و این صنعت را گسترش داد.
اینبار، کتاب شعر «آوازهای سیب زمینی» سرودۀ «مهدی مرادی» همان گونه که از نامش پیداست، دنیایی متفاوت و پر از بازی با کلمات را برای مخاطب نوجوان خلق کرده است. او تلاش کرده تا تجربه های شیرین و هیجان انگیز دوران نوجوانی را که میان بچه های ایران زمین مشترک است بر روی دریای رنگارنگ کلمات، شناور سازد تا بتواند خواننده را به یکباره در دنیای شگفت انگیز زیر دریا غرق نماید!
این کتاب، توانسته است برگزیدۀ هجدهمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نیز برگزیدۀ یازدهمین دورۀ جشنواره شعر فجر گردد.
از این کتاب، شعر «من و باران» که نمونۀ خوب به کارگیری «کاریکلماتور» در ادبیات است، تقدیم شما می گردد:
دست باران را گرفتم
در خیابانی بهاری
با هم از میدان گذشتیم
پابه پا، خوشحال و جاری
در عبور ما درختان
دلپذیر و شاد بودند
کوچهها شفاف و تابان
خانهها آباد بودند
شانه به شانه، من و او
ابرها را میچکیدیم
بام ها را میگذشتیم
ناودان را میشنیدیم
زیر لب تکرار میشد:
«باز باران، با ترانه»
بعد باران بند آمد
خیس برگشتم به خانه
ارسال دیدگاه