خرافات زاده ی تخیل، انسان است

خبرگزاری پانا: کارگاه آشنایی با آثار سوء خرافات در رفتار فردی و اجتماعی در خانه فرهنگ دولت آباد برگزارشد.

کد مطلب: ۸۳۲۵۱
لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرگزاری پانا به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای ولاء، امروزه در گوشه و کنار مناطق کشور شاهد هستیم که عده ای از افراد به جای آنکه به دنبال راه حل پذیرفته شده و کارساز باشند، به درختانی متوسل می شوند و پس از انجام آدابی خاص و با بستن گره و تکه ای پارچه به آن درخت، خواهان حل مشکل و برآورده شدن حاجات خود هستند. وجود گروه هایی خاص با عناوین رمال، طالع بین، فالگیر، کف بین و... که در جامعه ی ما اندک نیستند، دال بر رواج افکار خرافی در سطح جامعه است. وجود باورهایی مانند: فال نیک و فال شوم، تخم مرغ شکستن، قفل مراد کنار قبر باز کردن، گره زدن سبزه ها جهت بخت گشایی و... همه نشان از شیوع گسترده ی خرافات دارد که زندگی اجتماعی افراد را در بر گرفته است. خرافه ها فقط به حوزه ی سنتی زندگی افراد محدود نمی شود بلکه به حوزه ی نوین زندگی افراد هم رسوخ کرده است و در زیر نقاب به ظاهر خردگرایانه جامعه ی نوین اشتیاق گسترده و شوق افراد نسبت به پدیده های اسرار آمیز غیبی فوق العاده زیاد است و از خاصیت داروهای گیاهی گرفته تا احضار ارواح، طرفداران زیادی را پیرامون خود گرد آورده است. خرافات در طول قرن های متمادی چنان بر منطق ما تأثیر گذاشته و علی رغم پیشرفت در علم و فن آوری، هنوز هم در زوایای خودآگاه ما کمین کرده و بر رفتار اجتماعی و طرز تلقی ما از زندگی تأثیر می گذارد . در این راستا خانه فرهنگ دولت آباد به منظور ارتقاء دانش و افزایش آگاهی شهروندان در خرافه زدایی از زندگی" کارگاه آشنایی با آثار سوء خرافات در رفتار فردی و اجتماعی" را روز چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت ۱۰ صبح توسط نسرین خشکناب کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی در سالن اجتماعات این خانه فرهنگ برگزار کرد.

خشکناب در تعریف خرافات گفت : برای این که خرافات را تعریف کنیم اول باید ببینیم در کاربرد معمول و روزمره به چه چیزهایی خرافات و به چه افرادی خرافاتی می گویند؟برخی از افراد فکر میکنند اگر روزی از خواب بیدار شوند و گربه سیاهی را ببینند آن روز اتفاق ناگواری پیش خواهد آمد و یا تعداد زیادی از مردم وقتی می بینند کسی از آنها تعریف می کند سه مرتبه روی چوب میزنند و با این کار چشم شور این فرد را دفع می کنند و اگر ما به این حرفها اعتقادی نداشته باشیم آنها را خرافی می نامیم پس به نظر میرسد خرافات عقیده یا عملکردی است که هیچ توجیه عقلانی ندارد. در لغت نامه دهخدا کلمه خرافات به معنی حکایتهای شب است ولی در تداول فارسی به معنای افسانه،حدیث دروغ،افسانه ای که حقیقت ندارد بیان شده است. این واژه در لغت نامه انگلیسی به معنای ایمان یا رفتاری که ناشی از غفلت ،ترس از ناشناخته ها، اعتقاد به جادو ، شانس و یا درک غلطی از علیت آمده است. خرافه لغتی است عربی، ریشه ی آن به کلمه «خرف» به معنای چیدن میوه برمی گردد و مفرد کلمه خرافات است . خرافه در لغت به معنای سخن بیهوده، عقیده ی فاسد و رأی باطل، زوال عقل ناشی از پیری و نیز به معنای افسانه و داستان بی اساس است؛ به عبارت دیگر، اعمال معینی بر روی وقایع آینده، بدون داشتن هیچگونه ارتباط علّی و معلولی وهیچ ارتباط سودمندی، تأثیر می گذارد.خرافه در گذشته بخشی از نظام گسترده تری از اندیشه ها و باورها بوده است و در عصر حاضر عنصر مجزا و منفردی است که از راه سنت و فرهنگ به ما رسیده است و چنان با سنن ملی و فرهنگی ما عجین گشته که ماهیت خرافی آنها پنهان مانده است و البته این انتقال همچنان ادامه دارد .

وی به تاریخچه ی پیدایش خرافه پرستی در ایران اشاره کرد و گفت: انسان ابتدایی به حکم زندگی ناگزیر از آن بود که نمونه های هستی را بشناسد و حوادث عالم را برای خود تبیین یا معنی کند. از این رو عملاً و نظراً به تلاش می پرداخت؛ امّا چون تجربه ی کافی نداشت و نمی توانست با مشاهده و آزمایش، بسیاری از اشیاء و امور پیرامون خود را بشناسد، به ناچار برای فرونشاندن بی تکلیفی خود به خیال پناه می برد و با تخیل ابتدایی خود هستی را تعیین می کرد و به این طریق پاسخ هایی برای برخی از مسائل بی شمار زندگی می یافت و موافق با آنها برای تسلط بر حوادث پیرامون خود دست به فعالیت هایی می زد. بنابراین، خرافه پرستی در واقع همزمان با شروع شناخت بشر از خویش آغاز شد. زمانی که انسان در صدد برآمد به مدد وسایلی به حوادث آینده واقف شود و از اتفاقات ناخوشایند جلوگیری به عمل آورد تا بدین گونه بر ترس هایش فائق شده و به نحوی، به احساس امنیت دست یابد. به طور کلی، از دیدگاه اجتماعی خرافه یک پدیده ی روحی و اجتماعی است که از هزاران سال پیش تا کنون در ذهن بشر چنان نفوذ کرده که طرز تفکر او را تحت تاثیر سلطه ی خود درآورده است. به طوری که با غریزه او عجین شده است و عقل و استدلال هم قادر نیست که در همه ی موارد بر غریزه ی تحت تسلط خرافات پیروز شود. از این رو فرهنگ خرافات با جهل و توجیه غیرعقلانی از عملکردهای بشر همراه شده است. برخی از باورهای بومی در ایران نتیجه ی آزمایش روزانه، خانوادگی، مذهبی و انفرادی و بازمانده و یادگارهایی از نژاد هند و ایرانی است و حتی بعضی از آنها یادگارهای دوره ی ابتدایی بشر است، مانند اعتقادات و افسانه های موجود درباره ی ماه، خورشید، اژدها، صحبت با جانوران و گیاهان. برخی دیگر از باورهای خرافی در ایران را می توان ناشی از هجوم همسایگانی مانند کلده و آشور که در واقع مادر خرافات و جادو بودند، دانست. علاوه بر این، با توجه به این که جهان دیروز عرصه ی لشکرکشی ها، صف آرایی ها، تهاجم ها و یورش ها و تسلط های کم و بیش طولانی و موقت بوده، هر لشکرکشی و هر تسلطی بر قومی دیگر، تعدادی فرهنگ عامیانه را که زاده ی تجربه ی قوم فاتح بوده را به کشور مغلوب تحمیل کرده است، تجربه هایی که برای کشور فاتح مفید و محصول تجربه است، حال آن که برای کشور مغلوب عقیده ای پوچ، بی ریشه، بی بنیاد و فاقد معنی محسوب می شود که به طریقی غیر اصولی و تجاوز کارانه به فرهنگ مردم داخل شده است. برای مثال به نمونه های مانند: بچه ای که زیاد گریه می کند قطعاً خوش آواز می شود، هر گاه ابر به شکل شتر در بیاید در آن سال وبا خواهد آمد، اگر کف دست بخارد پول دار خواهی شد. علاوه بر مواردی که درباره ی تاریخچه ی خرافه پرستی ذکر شد می توان به تأثیر آیین ستاره پرستی در خرافات نیز اشاره کرد.

کارشناس برنامه گفت : در بحث از پدیده ی خرافه پرستی با دو واژه ی «اوهام» و «خرافات» روبه رو هستیم، که برای درک بهتر خرافه پرستی لازم است تا به تعریفی دقیق از این دو مفهوم برسیم:اوهام در بحث از پدیده ی خرافات مطرح است که از جمع کلمه وهم گرفته شده است، وهم حالت ذهنی ای است که با آن معانی جزئی ادراک می شود؛ ولی معنای اصطلاحی آن، واقعی پنداشتن چیزهایی است که از نظر علمی، منطقی و عقلی نادرست و غیرواقعی هستند. بنابراین، به طور کلی می توان گفت، خرافه پرستی عبارت است از داشتن عقاید باطل و غیر علمی و غیر منطقی درباره ی عالم و تأثیر طبیعت یا قوای ناپدید در طبایع انسان. نمونه های خرافات از فرهنگی به فرهنگی دیگر بسیار زیاد و متفاوت است. یک قمارباز ممکن است، باورش بر این باشد که پیروزی و برد در پوکر، منوط به نشستن روی صندلی مخصوصی است تا اینکه پیروزی و برد خود را در مهارت یا قانون های معمولی ببیند.خرافات در فرهنگ های مختلف به شکل های مختلف طالع بینی، فالگیری، جادوگری، طلسم، افسانه و باورها و رفتارهای مختلف نامعقول و بی اساس مانند نحسی یا سیه بودن بعضی از ایّام متجلی می شود، می توان آن را به طور کامل تر اینگونه تعریف کرد: خرافه پرستی عبارت است از پیرویِ عقاید باطلِ بی اساس که با درجه ی فرهنگ و دانش جامعه ای که شخص به آن تعلق دارد هیچ گونه تناسبی نداشته باشد.

خشکناب خرافات را به چهار شاخه ی شخصی، فرهنگی، مذهبی، شبه علمی تقسیم کرد و افزود:خرافات شخصی یعنی این که آداب خاص یا همراه داشتن وسیله هایی که نشانه شانس شخص باشد، حال آن که برخی از خرافه ها مخصوص فرهنگ خاصی هستند. هر فرهنگی عقاید غیر منطقی در خصوص دور کردن شر یا نزدیک کردن خیر و پیشگویی آینده و شفا دارد. این نوع خرافات خرافه های فرهنگی هستند که نسل به نسل منتقل می شوند ، و همچنین می توان خرافات مذهبی را اینگونه تعریف کرد که هردینی در طول تاریخ باورهای خرافی مختلفی را به خود جذب میکند و یکی از وظایف علمای دین در هر دوره این است که خرافات را از دین جدا کنند و ممکن است مذهبی به عقاید مذهب های دیگر به عنوان خرافه نگاه کند مثلا مسیحیان و مسلمانان به مراسم هندوها به دیده خرافات می نگرند نوع دیگری از خرافات خرافه شبه علمی است مانند اینکه یک پزشک در تبلیغات کارش می نویسد " درمان اعتیاد در ۳ روز " و یا کسی که سال های زیاد برروی صحنه شعبده بازی می کرده است یک دفعه ادعای انرژی درمانی می کند از نمونه های این نوع خرافه هستند.

کارشناس برنامه گفت: خاستگاه حقیقی خرافات را باید در مساعی نخستین انسان و در مواردی مانند توضیح اسرار طبیعت و هستی خویش، آرزوی مطلوب ساختن سرنوشت خویش و دیدن اتفاقات آینده در زمان حال، آرزوی بر کنار ماندن از تأثیر شیطان های غیر قابل ادراک و تلاشی ناگزیر برای نفوذ در آینده جستجو کرد. از سوی دیگر، می توان گفت که ترس، حیرت و جهل سه عیب بشر انگیزه ی اساسی و مهم در افکار و خیال های خرافی است.

خشکناب در خصوص علل خرافات در جوامع گفت : بشر در طول تاریخ هر زمانی که به طریقی معقول و منطقی نتوانسته مجهولات خود را شناسایی کند، خواه ناخواه به سمت امور خرافی کشیده شده است.یکی از علل گسترش خرافاتی نظیر تفألات و فال زدن در بین اعراب جاهلی پایین بودن سطح شناخت آنها است و «همین ناتوانی از درک علّیِ امور مختلف است که علت شیوع تام خرافات و اساطیر را در بین اعراب روزگاران جاهلی باز می گوید.» انسان نادان چون معنا و علل حوادث و اشیاء را درک نمی کند با سرگشتگی دست به دامن بهترین یار نادانی، قوه ی خیال، می شود و به دستیاری آن ذخیره ای بی کران از اباطیل و اساطیر گوناگون می سازد و داستان ها و افسانه های رنگارنگ درست می کند و جهانی پر از خدایان و ارواح نامریی به وجود می آورد؛ چون انسان نادان با مشاهده ی شگفتی های موجود در طبیعت دچار بهت و حیرت می شود، بی اختیار مجذوب آنها شده و در برابرشان سجده ی تعظیم به جای می آورد و آنها را خدای خود می خواند، لذا می توان گفت خرافات زاده ی تخیل، تحیّر و واهمه ی انسانی است . بنابراین به طور خلاصه می توان گفت، خرافه ها گرچه به شکل های گوناگون یافت می شوند امّا همگی یک ریشه ی مشترک دارند و آن این است که بشر از بی اطلاعی و عجز و ناتوانی خود در اضطراب بوده و از این رو پیوسته تلاش کرده است تا طبیعت را به گونه ای بشناساند تا خود را از ترس آن رهایی بخشد. بنابراین خرافه وسیله ی تسکین عجز بشر است.وقتی که احتمال خطر بالا باشد و یا شانس نقش مهمی را در زندگی این افراد بازی کند به خرافات روی می آورند . بدترین ویژگی خرافات این است که معمولاً آسان، آن هم با یک تصادف به وجود می آیند و افراد آن را به شانس ربط می دهند . معمولاً افراد روان رنجور از طریق خرافات می خواهند ضعف ها و کاستی های شخصیتی خود را جبران یا بپوشاننددر نتیجه خرافات به تیپ شخصیتی افراد برمی گردد .

وی ادامه داد : که مطالعات روانشناختی خرافات نشان می دهد که معمولاً در مواقع حساس و لحظه هایی که عدم اعتماد و اطمینان به آینده وجود دارد، خرافات زاده می شود و رویارویی با مسائلی همچون تولد، مرگ، مرض، قحطی، فقر، حوادث طبیعی و مواردی از این قبیل که همیشه برای بشر منبع اضطراب بودند و احساس شکست و ترس و خشم به دنبال داشته اند و چون هیچ کدام از این ها را آدمیزاد نمی توانسته از راه علم و منطق توجیه کند، به خرافات و اعتقادات روی آورده است تا از اضطراب و تشویش درونی رها شده تسکین خاطر پیدا کند . شوق به آگاهی از وقایع آینده باعث می شود افراد به خرافه پناه ببرند این افراد دوست دارند زودتر از موعد در مورد آینده خود حتی به دروغ اطلاعات کسب کنند. در واقع می توان چنین استنباط کرد که وقتی امکان کنترل محیط کم تر می شود، بنابراین در انسان اعتقاد به خرافات بیشتر میشود مثلا در زمانی که فرد بیمار است برای نجات از بیماری به هر طنابی چنگ می زند.

کارشناس ارشد رواشناسی گفت: خرافات امری نسبی است و محدود به زمان و مکان خاصی می شود ممکن است آنچه در یک دوره علم و دانش نامیده می شود در دوره دیگر یا سالها بعد خرافات نامیده شود. و خرافات به خصوص انواع خاصی از آن در تمام جوامع وجود دارد. حتی برخی از آنها مانند اعتقاد به چشم زخم در بیشتر قسمتهای جهان تقریبا به یک شکل وجود دارد.در کل خرافه در هر فرهنگی مطابق همان فرهنگ اشکال خاصی پیدا کرده است. مثلا در کشور ما از قدیم برای دفع چشم زخم از کارهایی مانند دود کردن اسپند و شکستن تخم مرغ و آویختن مهره سفید و سیاه و آبی استفاده می شده است. عقیده ای وجود دارد که اعتقاد به چشم زخم آن هم به این شکل مخصوص از اعراب وارد ایران شده است. نزد اعراب جاهلی این عقیده رواج داشته و حکایت شده است که طایفه ای به نام بنی اسد در اعراب بوده که به بد چشمی شهرت داشتند و در قرآن اشاراتی به چشم زدن وجود دارد. (سوره قلم آیه ۵۱)که برخی از مفسرین معنی آن را همان چشم زخم و بعضی از مفسرین معنی آن را به مراد چیزی رسیدن تفسیر کرده اند به طوری که برخی متکلمین از جمله ابوالقاسم بلخی و... وقوع چشم زخم را از اساس انکار کرده اند. در هر صورت قدر مسلم آن است که بسیاری از اعمالی که برای دفع چشم زخم انجام می شود ریشه خرافی دارد. اما بعضی از خرافه ها به یک شخص یا یک خانواده محدود میشود مثلا دانش آموزی که در امتحانی با یک قلم مخصوص سر بلند بیرون می آید ممکن است فکر کند عامل موفقیت او آن قلم است و آن قلم را شانس خود بداند.نوعی از خرافات محدود به منطقه خاصی می شوند مثلا در شمال کشور ایران یک باور خرافی وجود دارد که شاید در مناطق دیگر کشور نباشد آن هم وجود آل است . خرافات در محدود های جغرافیایی متغییر و متفاوت هستند.

خشکناب در خصوص اینکه چه کسانی از خرافه استفاده می کنند و اعتقاد راسخ به این نکته دارند گفت: میان اندیشه ابتدایی یا سنتی و اندیشه مدرن تفاوت بنیادی وجود دارد این تفاوت این است که اندیشه ابتدایی و سنتیکاملا تحت تاثیر بازنمایی های احساسی و هیجانی است در حالیکه اندیشه مدرن بر خرد گرایی استوار است و این دو نوع تفکر تفاوت های فرهنگی را بزرگتر جلوه میدهند و نشان می دهند که مردمان کشورهای پیشرفته و علمی به انواع برداشتهای فکری دسترسی دارند و کم تر درگیر خرافات هستند ولی در جوامع سنتی باورهای خرافی هستند که در برابر هر گونه تغییری از خود مقاومت نشان می دهند. در نتیجه در کشورهای سنتی خرافه رواج بیشتری دارد.

وی به کارکردهای منفی و مثبت خرافات اشاره کرد: چون آدمی از درمان دردها عاجز می ماند به تسلی خود می پردازد و گذران بودن همه چیز را دستاویز تسکین خویش می سازد که «این نیز بگذرد» در چنین شرایطی انسان ها در هر امری فقط به وضع آنی آن توجه می کنند و آینده را به دست حادثه می سپارند. با هرچه پیش آید می سازند و به آنچه می گذرد نمی اندیشند . خرافات مانع از شناخت انسان نسبت به علت امور می شود و در جامعه ای که خرافات در آن رواج دارد آن جامعه و اعضای آن در صدد علاج دردهای اجتماعی بر نمی آید ، به عبارتی، خرافات، رنج فکر کردن و شکل تحلیل عقلانی در امور روزمره را از دوش انسان بر می دارد . خطر خرافه گرایی این است که موجب بی اختیاری، بی ارادگی و بی تدبیری انسان می شود و او را به تنبلی سوق می دهد. زیرا یک انسان سنتی همیشه خود را به تقدیر وابسته می داند و گمان می کند که سرنوشت انسان از پیش طراحی شده است در این خصوص «ریچارد هوگارت» می گوید، دنیای تجربه ی بسیاری از انسانها با تمام جزئیات آن تابع نقشه ی مشخصی است. برخی افراد با وجود آن که به خرافات می خندند و خود را از داشتن چنین عقایدی مبری می دانند. به طور کلی به راهی می روند که در همان نقشه مشخص شده است. آنان همان ترجیح بندهای سابق را تکرار می کنند و همان ممنوعیت ها و رخصت ها را همچنان پاک می دارند. و نیز خرافه ها اذهان افراد کم سواد و بی تجربه را عقب نگه می دارد.

وی روان رنجوری را از خرافات جدا کرد و گفت: یکی از نشانه های روان رنجوری هذیان است و فرد خرافی ممکن است ضمن اینکه به صورت زبانی عقیده خرافی را مورد استهزار قرار می دهد به آن نیز عمل کند (خودش را اینگونه راضی می کند که بالاخره ضرری ندارد )اما فرد هذیانی همواره قویا از هذیان خود جانبداری می کند. (حتی اگر شواهد خلاف آن را ثابت کنند.) هذیان جزء باورهای متعارف نیست و به زمینه فرهنگی و سطح تحصیلات فرد ربطی ندارد و بیشتر گزند و آسیب است (یعنی احتمال دارد دیگران به او آسیب برسانند) ولی خرافات جزء باورهای متعارف است و گزند و آسیب در آن دخیل نیست.

خشکناب به راه غلبه بر خرافات اشاره کرد و گفت: تایلور معتقد است دشمن خرافات توضیح منطقی است.در یک جامعه پویا که راه برای نشر عقاید مختلف و نقد آزاد است نقد خرد ورزانه خرافات حتی اگر نتواند از شدت عامل هیجانی که در آنها وجود دارد بکاهد حداقل می تواند باعث شود که افراد راجع به طرز فکرشان تامل کنند و این خود می تواند زمینه ای باشد تا حدا قل گول کسانی که خرافات مردم را مایه رزق خود ساخته اند را نخورند. و از آنجایی که ریشه ی خرافات در سه عیب بشر (ترس، حیرت و جهل) است تا زمانی که این معایب در جامعه های بشری درمان نشوند و ترس که امری طبیعی در وجود انسان است در مسیر صحیح خود قرار نگیرد، خرافه پرستی ریشه کن نمی شود و در هر زمانی به شکل ها و انواع متفاوتی ظاهر می شود. علاوه بر این، باید این نکته را مورد توجه قرار داد که تمایل به خرافات را هرگز نمی توان از بین برد. نکته ی قابل ملاحظه در اصلاح و درمان پدیده ی خرافه پرستی تربیت نفس است. نفس وجودی که قابلیت تغییرپذیری را دارد. بدیهی است که اگر بشر در مواجهه با وقایع هولناک و امور هراس انگیز، ترسی توأم با تعقل و تفکر نداشته باشد، دچار سرگردانی و حیرت های غیرمنطقی می شود. تعقل و تفکر در انسان مانع از سرگردانی او خواهد شد. بنابراین، اگر رفتارهایی از مردم و جامعه سرزده می شود که رفتار مناسبی تلقی نمی شود، باید به اصلاح باورهای و رفتارهای مردم پرداخت و طبعاً این اصلاح موقعی صورت می گیرد که در پی شناخت ریشه ی ایجاد باور برآییم وقتی ریشه ی ایجاد باور از پندارها، خرافه ها و برداشت های غلط پیرایش گردند، باورها در طی زمان تغییر می کنند و مسیر صحیح خود را می یابند و در نتیجه این باورهای صحیح رفتارها و کارکردهای اجتماعی صحیح و سالمی را به وجود خواهند آورد.

کارشناس برنامه در پایان افزود: تنها معایب نفس در وجود بشر علت خرافات نیست، بلکه محیط اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگی نیز تأثیر مستقیمی در ایجاد و ظهور و ادامه یافتن خرافه دارد.

" کارگاه آشنایی با آثارسوء خرافات در رفتار فردی و اجتماعی "ساعت ۱۲ ظهر با پاسخ کارشناس برنامه به سوالات حاضرین به پایان رسید.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار