هوش هیجانی و راهکارهای افزایش آن در کودکان و نوجوانان
IQ یا EQ مساله این است
محبوبه طاهر*
به طور سنتی، بیشتر مردم تصور میکنند که موفقیت افراد در زندگی اجتماعی، حرفه ای و تحصیلی وابسته به میزان بهره ی هوشی یا همان IQ آنهاست و همین تصور باعث شده است تا خانواده ها تمام تلاش خود را معطوف به مسیرهایی کنند که هوش فرزندان را افزایش دهد؛ غافل از اینکه بهره هوشی تنها میتواند موفقیت تحصیلی یک فرد و نهایتا توانایی او در فعالیتهای محاسباتی را ارتقاء بخشد.
از زمانی که دانیل گُلمن، نویسنده مشهور کتاب هوش هیجانی، در مقالات خود در نیویورک تایمز، مخاطبان را نسبت به مفهوم هوش عاطفی و اهمیت آن در تعیین میزان موفقیت آینده افراد آگاه کرد، روانشناسان به نحو جدیتری برای گسترش این مفهوم و ارائه ی راهکارهای متنوع برای شناسایی و ارتقاء آن در گروههای مختلف سنی کوشیدهاند. به طور سنتی، بیشتر مردم تصور میکنند که موفقیت افراد در زندگی اجتماعی، حرفه ای و تحصیلی وابسته به میزان بهره ی هوشی یا همان IQ آنهاست و همین تصور باعث شده است تا خانواده ها تمام تلاش خود را معطوف به مسیرهایی کنند که هوش فرزندان را افزایش دهد؛ غافل از اینکه بهره هوشی تنها میتواند موفقیت تحصیلی یک فرد و نهایتا توانایی او در فعالیتهای محاسباتی را ارتقاء بخشد، ولی آنچه معمولا پدر و مادرها و نهادهای اجتماعی از یک انسان موفق انتظار دارند، بسیار فراتر از نمرههای درخشان درج شده در کارنامه یا رتبه کنکور یک دانش آموز است. آنها انتظار دارند کودکان و نوجوانانی شاد و امیدوار، خویشتندار و اخلاقی، دارای روابط اجتماعی سالم و پایدار، دارای قدرت درک و همدلی با دیگران، توانا در تصمیم گیری و مدیریت خواسته ها و علایق و البته درس خوان و با استعداد داشته باشند. پژوهشهای روانشناختی در دهههای اخیر نشان میدهد آنچه جامعه و خانواده به دنبال آنند در گروی میزان هوش عاطفی یا EQ افراد است و تحقق این هدف، الزاما وابسته به پرورش هوش هیجانی کودکان و نوجوانان در فرآیند تربیت و آموزش آنان است.
EQ چیست؟
هوش هیجانی که با عنوان هوش عاطفی یا هوش اجتماعی (EQ) هم شناخته میشود، توانایی درک، استفاده و مدیریت هیجانها و احساسات است. برخی از افراد، به طور طبیعی از هوش هیجانی خوبی برخوردارند، اما برخی نیز باید روی آنها کار کنند. خبر خوب این است که برخلاف IQ ، هوش هیجانی، قابل پرورش و بهبود است، البته به شرط آن که راهکارهای لازم را بدانیم. هوش هیجانی یک سازه درحال رشد است که با بالارفتن سن، بهتر میشود، اما سپردن چنین فاکتور مهمی به دست گذر زمان، اشتباهی بزرگ است. از مجموع نظریات روانشناسانی همچون مایر، سالووی و گلمن چنین برمیآید که مهمترین مولفههای هوش هیجانی عبارتند از:
خودآگاهی (Self-awareness) به معنای شناخت نقاط قوت و ضعف، انگیزه ها و ارزشهایمان و تاثیری که بر دیگران میگذاریم.
خویشتنداری یا خودتنظیمی (Self-regulation) به معنای توانایی کنترل و به تاخیرانداختن تکانهها و انگیزشهایمان در وضعیتهای دشوار انتخاب.
خودانگیزشی (Self-motivation) به معنای توانایی روحیه دادن و انگیزه دادن به خود برای رسیدن به موفقیت و ناامید نشدن از شکست و ناکامی.
همدلی (Empathy) به معنای توانایی درک آنچه دیگران احساس میکنند و نگاه کردن به جهان از چشم دیگران.
و نهایتا مهارتهای اجتماعی(Social Skill) به معنای توانایی ایجاد روابط صمیمی با دیگران و همکاری با آنها و استفاده از این روابط اجتماعی در جهت رسیدن به اهداف.
چرا پرورش EQ در کودکان و نوجوانان مهم است؟
کودکان و نوجوانان زیادی را دیدهاید که به خاطر عدم شناخت خود در موارد زیادی از جمله انتخاب یک رشته ورزشی یا کلاس فوق برنامه و یا بعدها انتخاب رشته تحصیلی یا شغل موردنظرشان بلاتکلیفاند؛ یا نوجوانانی که علیرغم تحصیل در مدارسی که مستلزم داشتن هوشبهر بالاییست گرفتار مصرف مواد یا رفتارهای ضد اجتماعیاند؛ نوجوانان با استعداد و توانمندی که بی روحیه و ناامید، از تلاش در جهت موفقیت و رشد اجتماعی دست کشیدهاند؛ کودکان و نوجوانانی که خودمحورانه از برقراری روابط گرم و صمیمی با همسالان یا خانواده خود ناتوانند و یا کسانی که توانایی مشارکت در فعالیتهای گروهی و همکاری با دیگران را نداشته و منزوی و گوشهگیر شدهاند و دهها مورد دیگر از نوجوانان و کودکانی که مشکلاتشان ارتباطی به IQ آنها ندارد و مشخصا به تواناییهای آنان در زمینه EQ برمیگردد. به خوبی میدانید که توانایی نه گفتن نوجوان شما به سیگاری که دوستانش به او تعارف کردهاند، ربطی به نمرات درجه یک کارنامه ی او ندارد و یا این که بسیاری از کسانی که در تحصیل، کار، ازدواج و ... موفق بودهاند، هوشبهر بالایی نداشتهاند و در واقع مزد خودآگاهی، پشتکار، پیگیری و روحیه ی خود را گرفتهاند.
پس آنچه اکنون در فرایند تربیت، ضروی به نظر میرسد، توجه به روش ها و راهکارهایی است که با پشتوانه ی پژوهشهای روانشناختی بخصوص روانشناسی کودک و نوجوان و با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و اقتصادی دنیای معاصر و با بهرهگیری هنرمندانه از تمام ابزارهای واقعی و مجازی در دسترس، خانواده ها را در حرکت به سوی تربیت فرزندانی با هوش هیجانی بالا یاری رسانده و راهنمایشان باشد. در مجموعه مطالب پیش رو کوشیدهایم تا به روزترین راهکارهای عملی و موفق در عرصه پرورش EQ در کودکان و نوجوانان را به شما ارائه دهیم.
راهکارهایی برای افزایش EQ در کودکان و نوجوانان
وقت بگذارید؛ موفقیت زحمت دارد
اولین نکته در این قسمت، توجه به این امر است که والدین، مهم ترین نقش را در شکل گیری شخصیت و رفتارهای فرزندان خود دارند. بنابراین اولین راهکار این است که والدین برای آشنایی با مفاهیم هوش هیجانی، اهمیت آن و راهکارهای آموزش آن به کودکان «وقت بگذارند». آدلر، روانشناس کودک و نوجوان، «تربیت والدین» را از تربیت کودک مهم تر می داند. آیا والدین برای تربیت هوش هیجانی فرزندان خود آموزش های کافی و مناسب دیده اند؟
قدرت کلمات را جدی بگیرید
کلمات درهای رابطهاند. اگرچه بچهها همیشه حرف های ما را به خاطر نمی آورند، اما خوب به خاطر می آورند که حرف های ما چه احساساتی را در آنها ایجاد می کرده است و همین احساساتند که ارتباط آنها با دنیا را جهت می دهند. والدین بهترین الگوی فرزنداناند. اگر والدین سرزنشگر یا انتقادجویی هستید دارید فرزندانی با دیدگاهی یسته، دفاعی و بدبین به جهان تربیت می کنید.
هیچ کس کامل نیست
انسانیت مهم ترین ارزش است. پذیرش نواقص شما از جانب خودتان به کودکانتان کمک می کند تا آنها هم نقص هایشان را بپذیرند. به آنها اجازه اشتباه کردن و شکست خوردن بدهید. زندگی همیشه به کام نیست و قرار نیست آنها همیشه برنده باشند. وقتی بچه ها اشتباه می کنند و می خواهند درباره اشتباهاتشان با شما حرف بزنند، با آغوش باز پذیرایشان باشید و این فرصتها را غنیمت بشمارید تا رابطه تان را قوی تر کنید. هیچ چیز بهتر از این نیست که کودکان شما بدانند شما آنها را فارغ از دستاوردهایشان دوست دارید.
مهربانی اولویت شما باشد
بچه ها فکر می کنند برای پدر و مادرها، مهم ترین چیز، نمره های عالی ست. چه چیزی این باور را در آنها ایجاد کرده است، در حالی که والدین ادعا می کنند مهربانی، مهم ترین چیز است. اگر چه نمره ها و رتبه ها مهم اند اما مهربانی در محور تمام رقابت ها و ارتباطات اجتماعی قرار دارد. شما چطور می توانید این نکته را به کودکانتان بیاموزید؟ ساده است؛ فقط حرف نزنید، بگذارید آنها ببینند که شما با همه مهربان هستید، با خودتان، با فرزندانتان، با کسانی که می شناسید، با غریبه ها، با گیاهان، با حیوانات و با همۀ جهان.
گوش دادن را به بچه ها آموزش دهید
همه عاشق شنیده شدن هستند. گوش دادن فعالانه. برای آموزش آن، وقتی بچه ها با شما حرف می زنند، آنچه شنیده اید را برایشان بازگو کنید. «می خواستی بگی که...، من این طور متوجه شدم که...». وقتی بچه ها میل دارند با شما حرف بزنند، وقت کافی به آنها بدهید تا آنها از قدرت و تاثیر شنیده شدن توسط دیگران آگاه شوند تا بعدها شنونده خوبی باشند.
مخالفت کنید، اما از گفتگو خارج نشوید
توانایی بحث کردن درباره دیدگاه های مختلف درباره یک مساله بخش مهمی از حفظ حفظ روابط است. اجازه دهید گاهی اوقات بچه ها با شما مخالفت کنند، بدون این که سعی کنید ذهنیت آنها را عوض کنید: «متوجه شدم چی میگی، هرچند من نظر دیگه ای دارم». این گونه شما به آنها می فهمانید که به حق آنها برای ابراز عقایدشان احترام می گذارید و می خواهید رابطه و گفتگویتان با آنها ادامه داشته باشد.
همدلی کنید
همدلی، توانایی درک آن است که دیگران چه احساسی دارند و مهم ترین عنصر روابط انسانی ست. برای یاد دادن آن به کودکان، بنشینید و نگاهشان کنید. دقت کنید که آنها چه حسی دارند، آن را نام گذاری کنید و بگذارید بدانند که شما متوجه احساسشان هستید. « به نظر می رسه تو الآن عصبانی/ناراحت/سردرگمی. من اینطوری متوجه شدم.» با این کار آنها به طور مستقیم متوجه قدرت همدلی خواهند شد و نسبت به احساس دیگران حساس خواهند شد.
رابطه تان را به هر قیمتی حفظ کنید
رابطه داشتن بهترین راه برای این است که باور کنید مهم و موثر هستید. بنابراین اجازه دهید رابطه داشتن اولویت شما باشد. وقتی کودکانتان پیش شما به چیزی اقرار می کنند که ممکن است لحظه ای شوکه شوید، نفسی بکشید و روی رفتاری که می خواهید در آنها افزایش دهید تمرکز کنید (صداقت، ارتباط، درستکاری و میل با حرف زدن با شما) نه رفتارهایی که می خواهید کاهش دهید. به بچه ها بگویید که چقدر صداقت و روراستی آنها برایتان ارشمند است و بعد با آرامش درباره رفتاری که می خواهید تغییر کند بحث کنید. شما بیشترین تاثیر را زمانی خواهید داشت که ابتدا یک رابطه خوب با بچه هایتان داشته باشید. این رابطه، زیربنای روابط کودکان شما با جهان خواهد شد.
نظم و انضباط داشته باشید و زرنگ هم باشید
برای زندگی تان مقرراتی داشته باشید که بچه ها در جریان آن باشند و به آنها بگویید که رعایت کردن این مقررات چقدر برایتان مهم است و حتما خودتان آنها را رعایت کنید. برای نقض این مقررات، سخت گیر باشید و مجازاتی وضع کنید. تنبیه، باید سازنده باشد. بنابراین هیچ گاه، تنبیه رعایت نکردن قوانین را چیزهایی مثل سرزنش کردن، متلک گفتن، فریاد زدن و ... که به طور سنتی در آنها استاد هستیم، قرار ندهید. این تنبیه ها، عزت نفس بچه ها را نابود می کند. شرمنده کردن، هیچ گاه کسی را بهتر نمی کند. بچه ها قانون را می فهمند و برای حفظ آن تلاششان را خواهند کرد.
در انتخاب دوست کمک شان کنید
یک جزء اساسی از هوش هیجانی، توانایی ورود و مدیریت روابط است. اما این که تصمیم بگیرید یک رابطه تا چقدر صمیمی شود، در اختیار شماست. بچه ها را تشویق کنید- بدون اینکه قضاوت کنید- تا به دوستی هایشان بر حسب اینکه آنها به این دوستی ها چه حسی دارند، فکر کنند. از این دوستی چه چیزی گیرشان می آید؟ بدون این دوستی حس بهتر یا بدتری خواهند داشت؟ آیا پیامد خوب یا بدی برایشان دارد؟ البته بچه ها به راحتی نمی توانند به این سوالها پاسخ دهند، اما هر چقدر زودتر بتوانند به یک طرز فکر برسند و قدرت این را داشته باشند که خودشان دوستان صمیمی شان را انتخاب کنند، مسلما از آینده بهتر و موفق تری برخوردار خواهند شد.
مسئولیت های کوچک را به کودکان بدهید
مسئولیت، به معنی آمادگی برای سرزنش شدن نیست، بلکه به معنی توانایی پاسخگویی ست. پذیرش مسئولیت یک کار به معنای به دست آوردن قدرت پاسخگویی و درست کردن کارهاست. با دادن مسئولیت های کوچک، بچه ها را برای پذیرش مسولیت های بزرگتر آماده کنید. قرار نیست آنها مسئول خرید خانه باشند، اما احتمالا می توانند در چیدن میز غذاخوری کمک کنند، یا در صف نانوایی بایستند و یا آشغال ها را در ساعت معینی بیرون بگذارند. به یاد داشته باشید ممکن است مسئولیت شان را فراموش کنند. آن وقت بهتر است یادشان بیاورید، فریاد زدن انتخاب خوبی نیست.
بچه ها را در موقعیت آزمودن قرار دهید
خیلی اوقات نمایش توانایی ها و دارائی های هوشی کودکان و نوجوان به صورت عادی آشکار نیست و در نمای عمومی رفتارهای آنها دیده نمیشود، بلکه این توانایی ها و اتفاقات خاص در بروز حوادث یا قرارگیری در موقعیت های خاص خود را نمایش میدهند، این موقعیت گاهی موقعیت های طبیعی و احساسی هستند مانند مریضی یا اتفاقی برای یکی از اعضای خانواد و شرایط مشابه دیگر و گاهی به سمت اتفاقات شبیه سازی شده میتوان این موضوع را در کودکان ایجاد نمود ، یکی از راهکارهایی که از قدیم برای کشف این استعدادها مورد استفاده قرارمیرگفت اردوها و برنامه های این سبکی بود که یک کودک یا نوجوان برای چند روز از محیط روزانه و خانوادگی خود با پشتیبانی ها و دسترسی ها جد میشود و بعد در شرایط کنترل شده یک اردو که معمولا با مواجه با طبیعت و سختی های آن نیز هست قرار میگرید و همین موضوع به آنها فرصت نمایش این لایه پنهان را در مواجه با سایر کودکان و این شرایط جدید ایجاد نمایند.
ارسال دیدگاه