این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
تبریز (پانا)- مراسم پیادهروی جاماندگان اربعین حسینی در تبریز با حضور مردم از محل مصلی امام خمینی (ره) تا گلزار شهدا برگزار شد.
امروز اربعین سیدالشهدا است؛ اربعینی که شیرینی اتحادش از یک سو و جانبخشی عزاداری اش از سوی دیگر گوارای روح و تن همه می شود. جنس این عزاداری فرق دارد؛ اینجا همه یکرنگ اند، همه سراسر حسینی، همه علم بر دوش و همه متحد.
فرقی نمی کند که باشی و از کجا آمده باشی، مهم این است که هدف همه یکسان است؛ عزاداری برای مظلوم ترین مخلوق دنیا از آدم تا خاتم، یادم می آید کودک تر که بودم می گفتند حسین (ع) عزادارانش را می خرد شاید واقعا چنین است.
عده ای عازم کربلا شده اند و عزاداری را در صحن بین الحرمین انجام می دهند اما عده ای نیز جامانده اند.
جاماندگانی که پیاده تا گلزار شهدا می روند؛ عقیده آنها این است که گلزار شهیدان کربلای شهرشان است، ارتباطی بین شهدای انقلاب و شهدای نهضت عاشورا وجود دارد، هر دو در پی زنده نگه داشتن اسلام جانشان را فدا کرده اند.
اما اینجا، اینجا تبریز است؛ شهری از تبارعلامه ها، شهری از مردمان غیور که اسلام همیشه خط قرمزشان بوده و هست و خواهد بود. عزاداران اباعبدالله الحسین (ع) امروز در مراسم پیاده روی جاماندگان اربعین شرکت کرده اند تا شاید کمی دشلان آرام گیرد، تا شاید کمی از درد ندیدن بین الحرمین کاسته شود.
به انبوه جمعیت که در مصلی حضرت امام (ره) تبریز حاضر شدند می نگرم؛ این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟
موذن اذان را می دهد؛ مردان و زنان به سوی محل اقامه نماز می روند، مردی که روی ویلچر نشسته است گریه کنان عجله می کند تا خود را به مابقی افراد برساند مردم به او پیشنهاد می کنند تا یاری اش کنند؛ اما قبول نمی کند و باز هم به هر زور و زحمت که باشد راه خودش را ادامه می دهد، می شنوم که به زبان تورکی این نوحه را زیر لب زمزمه می کند: بو نه عالم دی حسین، سن یارالی من یارالی، سنه قوربان یارالی.
آن طرف تر زنی فرزندش را در آغوش گرفته و زانو زده، بی هوا فقط همچون ابر بهار می گرید، به سمتش می روم و علت حال پریشانش را می پرسم؛ این گونه می گوید: چند سال بود که دکتر ها فرزندم را جواب کرده بودند، پارسال شفایش را از آقا گرفتم.
زن این ها را می گوید و اشک می ریزد، انبوه جمعیت راهی خیابان می شوند تا پیاده به گلزار شهدا برسند، داشن آموزی را می بینم که علمی تقریبا دوبرابر قد و قامتش در دست دارد به سمتش می روم و می پرسم: کلاس چندمی؟ چرا امروز به اینجا آمده ای؟
می گوید کلاس سوم است و چنین ادامه می دهد: من دوست داشتم یکی از یاران امام حسین(ع) بودم. و درجنگ با امام حسین علیه یزیدیان می جنگیدم تا شهید شوم وشفاعت و زیارت امام حسین (ع) را نصیب خود نمایم. اما از اینکه در ان زمان نبودم غصه ام می گیرد و زیاد گریه می کنم اما امروز اینجا علم بر دست دارم تا نشان دهم من نیز یکی از پیروان اما حسین (ع) هستم.
به گلزار شهدا می رسیم و می بینم که زنی بر سر مزاری نشسه و قربان صدقه می رود، می پرسم: مادر جان، پسرتان هستند؟
می گوید: خواهرزاده ام است.
در پاسخ به سوالم که چرا امروز بر سر مزار شهیدشان آمده است، چنین عنوان می کند: شور و شوقی که شهدا را به سمت جبهه جنگ می کشاند عشق به سیدالشهدا (ع) بود، از مکتب عاشورا یاد گرفته بودند که باید هرطور که شده از اسلام دفاع کنند حتی اگر این دفاع به قیمت جانشان تمام شود.
وی به جوانان نیز توصیه کرد: جوانان ما باید در قید و بند دنیا نباشند، روز قیامت روز حسابرسی است و همه مردم جامعه در برابر قیام عاشورا و خون شهیدان مسئول اند.
بیشتر که پیش می رویم مادر و دختری را می بینم که بر سر مزاری دیگر نشسته و زیارت عاشورا می خوانند، علت حضورشان را چنین شرح می دهند: شهیدان پاسداران راه امام حسین (ع) هستند که با الگوگیری از مکتب ایشان جان خود را برای اسلام فدا کرده اند و خانواده های خود گذشتند تا امروز ما با آزادی زندگی کنیم و به همین دلیل مدیون شهدا هستیم.
وی افزود: همسر خودم هم سنگر شهیدان بوده اند و از او آموختم تا همیشه به یاد حضرت زینب (س) در گلزار شهدا حاضر شوم، زندگی با کسی که تفکر حسینی دارد نهایت خوشبختی است و آرزو دارم تا لیاقت داشته باشیم پیرو راه و افکار شهیدان باشیم.
به پیرمردی بر می خورم که به عصاش تکیه زده و آرام اما مردانه در گوشه ای می گرید می رسم و همان سوال تکراری را می پرسم، پاسخ می دهد: قرار گرفتن در حس و حالی که هیچ موقع قابل توصیف نیست همچون اربعین و بودن در کنار مزار شهدا جزء بهترین لحظات زندگی انسان است و لذا در این خصوص توصیه ای که به تمام جوانان و نوجوانان دارم این است که حتما حتی اگر شده برای یکبار با شهدا انس پیدا کنند چرا که زیباترین تجربه در زندگی یک انسان است.
یاد و نام شهدا کمتر از شهادت نیست چرا که این اقدام بهتر از هر کاری میتواند ما را بیشتر از همیشه به امام حسین(ع) نزدیک کند.
توصیه ای که به جوانان و نوجوانان دارم این است که امام حسین(ع) را در زندگی برای خود الگو قرار دهند چرا که قطعا در هر لحظه و هر موقع در زندگی موفق خواهند شد به طوری که امام حسین(ع) برایشان در زندگی یک چراغ روشن است و لذا در این خصوص شهیدان تنها کسانی هستند که این راه پرنور را ادامه دادند که در این راستا با تمام تلاش خود را بکنیم تا همچون شهیدان که از تمام هست و نیست خود گذشتن تا جمهوری اسلامی ایران همیشه در اوج باشد حداقل اقدامی را انجام دهیم تا در مقابل آنان و امام حسین(ع) سربلند باشیم.
از کنار پیرمرد بلند می شوم و به کودکی می رسم که به دور خود با کیک نذری که در دست دارد این شعر را می خواند:
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
با آب طلا نام حسین قاب کنید
با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید مه سربلند و جاوید شوید
تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید
حالا دیگر فهمیده بودم که این حسین (ع) کیست، که عالم همه دیوانه اوست...
خبرنگار دانش آمور پانا: سما رزمی
ارسال دیدگاه