تهران (پانا) - وقتی چشمهایش توی آینه به خودش میافتد به پهنای صورت میخندد. مادر قربانصدقهاش میرود و او قند توی دلش آب میشود.
تهران (پانا) - وقتی چشمهایش توی آینه به خودش میافتد به پهنای صورت میخندد. مادر قربانصدقهاش میرود و او قند توی دلش آب میشود.