امام حسن مجتبی (علیه السلام) از میلاد تا شهادت
تهران (پانا) - امام حسن مجتبی، علیهالسلام، نخستین میوه پیوند فرخنده حضرت علی، علیهالسلام، با حضرت فاطمه، سلامالله علیها، دختر پیامبر، صلیالله علیه و آله، در نیمه ماه مبارک رمضان و به قول مشهور در سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود و باز بنا بر قول مشهور در ۲۸ صفر چشم از جهان فروبست.
ولادت امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. رسول اکرم(ص) بلافاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، موی سرش را تراشید و هم وزن موى سرش نقره به مستمندان داد. پیامبر این نوزاد را حسن نام نهاد. کنیه او ابومحمد و این تنها کنیه اوست. لقبهای امام حسن(ع) عبارتند از سبط، سید، زکى و مجتبى که از همه معروفتر در این میان مجتبى است.
علاقه پیامبر به حسنین
پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود که حسن و حسین فرزندان من هستند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شمافرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.
امام حسن هفت سال زمان جد بزرگوارش را درک کرد و پس از رحلت پیامبر (ص) که با شهادت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت.
همسران و فرزندان امام حسن مجتبی (ع)
آنچه تاریخ هاى صحیح نگاشتهاند همسران امام (ع) عبارتند از:
ام الحق (دختر طلحة بن عبیداللّه)، حفصه (دختر عبدالرحمن بن ابى بکر)، هند (دختر سهیل بن عمر) و جعده (دختر اشعث بن قیس). فرزندان آن حضرت از دختر و پسر ۱۵ نفر بودهاند به نامهاى زید، حسن، عمرو، قاسم، عبداللّه، عبدالرحمن، حسن اثرم، طلحه، ام الحسن، ام الحسین، فاطمه، ام سلمه، رقیه، ام عبداللّه و فاطمه.
امامت امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن(ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز به دست آورد، و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت على(ع) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد.
بیعت مردم با امام حسن مجتبی (ع)
هنگامى که حادثه دهشتناک ضربت خوردن على(ع) در مسجد کوفه پیش آمد و مولى(ع) بیمار شد به فرزند ارشد خود دستور داد که در نماز بر مردم امامت کند و در آخرین لحظات زندگى، او را به این سخنان، وصى خود قرار داد: «پسرم! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منى». امام علی، حسین(ع) و محمد و دیگر فرزندانش و رؤساى شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: «پسرم! رسول خدا دستور داده است که تو را وصى خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم همچنان که آن حضرت مرا وصى خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مامور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیات، آنها را به برادرت حسین بدهى».
امام حسن (ع) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. در این موقع در مسجد جامع که مالامال از جمعیت بود، عبداللّه بن عباس بپا خاست و مردم را به بیعت با حسن بن على تشویق کرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت کردند و این روز، همان روز شهادت پدرش، یعنى روز بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت بود. مردم کوفه، بصره، مدائن، عراق، حجاز و یمن نیز با میل با حسن بن على بیعت کردند جز معاویه که خواست از راهى دیگر برود و با او همان رفتار را پیش گیرد که با پدرش پیش گرفته بود.
آغاز کارشکنی های معاویه
امام(ع) کارها را نظم داد و والیانى براى شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بهدست گرفت. امّا زمانى نگذشت که عدهای از اشخاص بانفوذ چون امام حسن (ع) را مانند پدرش در اجراى عدالت و احکام و حدود اسلامى قاطع دیدند، عده زیادى از افراد بانفوذ به توطئه هاى پنهانى دست زدند و حتى در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوى کوفه تحریک و ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن على (ع) نزدیک شود، او را دستبسته تسلیم او کنند یا ناگهان او را بکشند. خوارج نیز به خاطر وحدت نظرى که در دشمنى با حکومت هاشمى داشتند در این توطئهها با آنها همکارى کردند.
در برابر این عده منافق، شیعیان على(ع) و جمعى از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل ثابت کردند. امام حسن (ع) وقتى طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامههایى او را به اطاعت و پرهیز توطئه و خونریزى فرا خواند ولى معاویه در جوانب امام (ع) تنها به این امر استدلال مىکرد که من در حکومت از تو با سابقهتر و در این امر آزمودهتر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ.
امام حسن (ع) در مسجد جامع کوفه سخن گفت و سپاهیان را به عزیمت به سوى (نخیله) تحریض فرمود. عدى بن حاتم نخستین کسى بود که پاى در رکاب نهاد و فرمان امام را اطاعت کرد. بسیارى کسان دیگر نیز از او پیروى کردند.
تنهاترین سردار
امام حسن (ع) عبیداللّه بن عباس را که از خویشان امام و از نخستین افرادى بود که مردم را به بیعت با امام تشویق کرد، با دوازده هزار نفر به (مسکن) که شمالىترین نقطه در عراق هاشمى بود اعزام فرمود. امّا وسوسههاى معاویه او را تحت تاثیر قرار داد و مطمئنترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یک میلیون درم که نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود کشاند. در نتیجه، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند. پس از عبیداللّه بن عباس، نوبت فرماندهى به قیس بن سعد رسید. لشکریان معاویه و منافقان با شایعه مقتول شدن او، روحیه سپاهیان امام حسن(ع) را ضعیف کردند. عدهاى از کارگزاران معاویه که به (مدائن) آمدند و با امام حسن(ع) ملاقات کردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بدر بین مردم شایع کردند. از طرفى یکى از خوارج نیزهاى بر ران حضرت امام حسن زد، به حدى که استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. به هر حال وضعى براى امام(ع) پیش آمد که جز (صلح) با معاویه، راه حل دیگرى نماند.
پیشنهاد صلح معاویه
معاویه وقتى وضع را مساعد یافت، به امام حسن(ع) پیشنهاد صلح کرد. امام حسن(ع) براى مشورت با سپاهیان خود خطبهاى ایراد فرمود و آنها را به جانبازى یا صلح تحریک و تشویق فرمود. عده زیادى خواهان صلح بودند. عدهاى نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام، پیشنهاد صلح معاویه، مورد قبول امام حسن واقع شد ولى این فقط بدین منظور بود که او را در قید و بند شرایط و تعهداتى گرفتار سازد که معلوم بود کسى چون معاویه دیرزمانى پاى بند آن تعهدات نخواهد ماند و در آینده نزدیکى آنها را یکى پس از دیگرى زیر پاى خواهد نهاد. در نتیجه، ماهیت ناپاک معاویه و عهدشکنىهاى او و عدم پاىبندى او به دین و پیمان بر همه مردم آشکار خواهد شد. امام حسن (ع) با پذیرش صلح از برادرکشى و خونریزى که هدف اصلى معاویه بود و مىخواست ریشه شیعیان آل على(ع) را به هر قیمتى هست، قطع کند، جلوگیرى فرمود.
شهادت امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگى کرد و هیچ گونه امنیتى نداشت، حتى در خانه، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریک معاویه به دست همسر خود (جعده) مسموم و شهید و در قبرستان بقیع مدفون شد.
ارسال دیدگاه