افزایش فارغالتحصیلان بیکیفیت در کشور
تهران (پانا) - مَثَل قیف وارونه را بارها در رابطه با نظام آموزشعالی کشور از زبان کارشناسان این حوزه شنیدهایم؛
بهگزارش آفتابیزد، این مثل از آنجایی آغاز شد که خیلی از دانشجویان مستعد پشت درهای دانشگاهها ماندند، کارشناسان بر این باور بودند که دانشگاههای کشورمان مثل قیف وارونه عمل میکنند یعنی به سختی دانشجو میگیرند و بهراحتی و با کیفیت پائین فارغالتحصیل تحویل میدهند در صورتیکه در خیلی از کشورهای توسعه یافته اوضاع غیر از این است و قیف آموزشعالی، کارایی خودش را دارد و بهراحتی دانشجو میگیرد اما بهسختی و با کیفیت بالا فارغالتحصیل تحویل میدهد.
حالا اما با کم رنگ شدن نقش کنکور در آموزشعالی کشور به نظر میرسد مجرای قیف وارونه شکل گذشته خود را از دست داده است، به طوریکه این روزها دانشجویان کشور بهراحتی وارد دانشگاهها بهویژه دانشگاههای آزاد میشوند به همان راحتی گذشته نیز فارغالتحصیل میشوند. بهنظر میرسد قیف وارونه به یک لوله تغییر شکل داده است. لولهای که بهراحتی دانشجوها وارد آن میشوند و بهراحتی هم فارغالتحصیل از آن خارج میشوند. خیلیها بر این باورند که چنین ساز و کاری باعث میشود تا تعداد فارغالتحصیلان بیسواد در کشور افزایش یابد و این موضوع میتواند تبعات جبرانناپذیری را برای جامعه امروز بههمراه داشته باشد.
کار نداشتیم به جوانهایمان بدهیم، در دانشگاهها را برای آنها باز کردهایم
امیر محمود حریرچی جامعه شناس و استاد دانشگاه در رابطه با این موضوع گفت: «ما یک واژهای داریم به نام آمایش آموزشعالی که نیازهای آموزشی ما را مشخص میکند اما متاسفانه هیچ موقع در کشور ما اجرا نشده است. ما هنوز نمیدانیم در چه رشتههایی نیاز به تخصص داریم. اگر این آمایش در کشور ما صورت میگرفت و نیاز ما به تخصصهای مشخص میشد افراد بعد از فارغالتحصیلی حتماً جذب بازار کار میشدند. اتفاقی که افتاده است این است که در حالحاضر ما بیشترین تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی را داریم که خیلی از آنها کاملاً بیکارند یعنی هیچ تولید اقتصادی ندارند و متاسفانه بیشترین تعداد مراکز آموزش به اصطلاح عالی را هم در دنیا داریم.
برای مثال ژاپن، کشوری به آن پیشرفتگی ۵۰۰ مرکز علمی دارد ولی کشور ما نزدیک به ۲ هزار و ۸۰۰ مرکز آموزشعالی به اسمها و شکلهای مختلف دارد. واقعیت این است که ما کار نداشتیم به جوانهایمان بدهیم، در دانشگاهها را برای آنها باز کردهایم. این است که دانشجو با کمیت بالا و کیفیت پایین فارغالتحصیل تحویل دادیم، دلیل اصلی کیفیت پایین هم این است که بهدلیل کمیت بالا مجبور به افزایش اساتیددانشگاه بودیم، بههمین دلیل هم امروز خیلی از اساتیدی که در دانشگاهها تدریس میکنند صلاحیت لازم را ندارند.
نتیجهاش هم همین شده که ما نیروی مورد نیاز متخصص خودمان را نمیتوانیم در دانشگاهها تربیت کنیم علاوهبر این خیلی از فارغالتحصیلانی که تربیت کردیم که واجد شرایط برای استادی دانشگاهها بودند، متاسفانه از کشور خارج شدند و برای ادامه تحصیل یا کار کشور دیگری را انتخاب کردند و به اصطلاح مهاجرت کردند؛ یعنی میخواهم بگویم از بین همان فارغالتحصیلان هم کسانیکه نخبه بودند انگار جایی در مملکت نداشتند ولی چون دانش لازم را داشتند مجبور به مهاجرت شدند.»
مدرکگرایی شکل گرفته است
او در ادامه افزود: «البته کسانی هم هستند که وارد دانشگاهها شدند و برای درس خواندن تلاش میکنند، از اساتیدشان کمک میگیرد تا بتوان موفقیت کسب کند اما متاسفانه همین افراد بعد از فارغالتحصیلی چون وارد بازار کار نمیشوند مهاجرت را ترجیح میدهند. در این بین لطمهای که به جامعه وارد میشود این است که توسعهای اتفاق نمیافتد.
باید بدانیم که مملکت نمیتواند بدون توسعه باشد توسعه چه در زمینههای اقتصادی و چه در زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و سایر موارد نیازمند به نیروهای کارآمد است. بدون نیروی کار آمد یعنی چیزی که اسم آن را سرمایه اجتماعی یا نیروی انسانی گذاشتهایم جامعه پیشرفت و توسعه نخواهد داشت. با این اوصاف وضعیت بهگونهای پیش میرود که از کیفیت دانشگاهها روز به روز کاسته میشود و نتیجه آن هم این است که توسعه بیمعنا میشود، من بهشدت در دانشگاهها بیانگیزگی را میبینم دانشجویان معمولاً بیهدف وارد دانشگاه میشوند و صرفاً بهدلیل مدرک است که این راه را میپیمایند.
پسران اکثراً برای اینکه سربازیشان با تاخیر انجام شود هر رشتهای را برای حضور در دانشگاه انتخاب میکنند دختران هم معمولاً برای یافتن شغلی بهتر به سمت تحصیلات عالی میروند. اتفاقی هم که میافتد این است که بیهدف وارد دانشگاه میشوند و بیهدف دانشگاه را ترک میکنند. دلیل اصلی بیهدفی آنها هم نبود اشتغال است، دانشجوی کارشناسی ارشدی دارم که برای خرج در آمد زندگیاش کولبری میکند، وقتی از او سوال میکنم میگوید امیدم به این است که با مدرک کارشناسی ارشد بتوانم شغل آبرومندی دست و پا کنم! هزار دانشجوی phd بیکار در کشور داریم! بزرگترین مشکل ما این است که مدرکگرایی شکل گرفته و این روزها شاهدیم که مدرک را برخی مسئولان عالی هم خیلی به رخ میکشند.
نتیجهاش هم این شده که شب میخوابیم و صبح بیدار میشویم و میبینیم همه دکترا گرفتند! همین موضوع سبب میشود تا خیلیها به سمت مدارک جعلی رو بیاورند در واقع برخی مسئولین ما به جای اینکه کارنامه عملکردشان را برای مردم روشن کنند و لیاقتها و تواناییشان را به مردم نشان بدهند، مدرک به رخ کشیدند و این موضوع سبب شده تا یک تب مدرکگرایی در جامعه بهوجود بیاید. وقتی از بالا همه مدرکگرا و اشرافی باشند متاسفانه جامعه هم به همان سمت و سو کشیده میشود، به همین دلیل هم وقتی میگوییم جوانان ما ناامید هستند دلیل عمده آن این است که تحصیلکرده هستند اما بیکارند!»
دانشگاههای آزاد با دانشگاههای سراسری فرقی ندارند
صادق زیباکلام استاد دانشگاه نیز در اینباره گفت: «چند مسئله اساسی و بنیادی را باید در ابتدا مورد توجه قرار دهیم، اول اینکه با چند مشکل بنیادی در حوزه آموزشعالی روبه رو هستیم و این مشکلات این طور نیست که صرفاً در رابطه با دانشگاههای آزاد باشند، بلکه عملاً همه دانشگاهها و حوزههای آموزشعالی را شامل میشود.
در کشور ما اینطور نیست که در یک استان از نظر علمی تفاوت خیلی چشمگیری بین دانشگاه آزاد و دانشگاههای سراسری آن وجود داشته باشد. برای مثال دانشگاه آزاد اصفهان با دانشگاه سراسری اصفهان و یا واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد در تهران با دانشگاه تهران خیلی از لحاظ استانداردهای ملی و پژوهشهای آموزشی خیلی تفاوت ندارند و دلیل آن هم واضح است چرا که بسیاری از اساتید دانشگاه آزاد، اساتید همان دانشگاههای سراسری هستند که یا بهصورت پارهوقت یا بهصورت حقالتدریس با دانشگاه آزاد همکاری میکنند و یا اینکه بازنشسته شدند و ادامه همکاری شان را با دانشگاه آزاد انجام میدهند.
ورودی همه این دانشگاهها هم فارغالتحصیلان مدارسمان هستند که خیلیبا هم تفاوت ندارند و در یک سطحآموزش دیدهاند. میخواهم بگویم اولین چیزی که باید کنار بگذاریم این است که تصور کنیم فاصله زیادی بین دانشگاههای آزاد و دانشگاه سراسری وجود دارد. البته در واحدهای دور افتاده دانشگاه آزاد چون از مرکز دور شدند مقداری افت وجود دارد اما این موضوع در کلیت ماجرا تغییر ایجاد نمیکند.»
در دانشگاههای ما یک حرص و ولعی برای فارغالتحصیل شدن وجود دارد
او در ادامه افزود: «نکته اصلی و اساسی این است که در دانشگاههای ما یک حرص و ولعی برای فارغالتحصیل شدن وجود دارد و خیلی از کسانیکه وارد دانشگاهها میشوند بهواسطه اجبارهای اجتماعی است که این راه را انتخاب کردند. در نتیجه خیلی از کسانیکه وارد دانشگاه میشوند چه در دانشگاه آزاد و چه در دانشگاه سراسری و سایر واحدهای دیگر عموماً به درس و تحصیل و علاقه ندارند. حتی در خیلی از موارد به رشتهای که میخوانند هم علاقهای ندارند!
جالب است بدانید که در دانشگاههای سراسری این مشکل بیشتر است. برای اینکه پذیرفتهشدگان معتقدند این شانس را داشتند که در دانشگاه سراسری پذیرفته شوند بنابراین حتی اگر به رشتهای که قرار است ادامه تحصیل دهند علاقهای نداشته باشند باز هم به این دلیل که شانس حضور در دانشگاه سراسری را دارند ادامه خواهند داد. ما نهایتا باید به سمت نقطهای برویم که درست مثل کشورهای توسعه یافته اگر کسی وارد دانشگاه میشود و میخواهد هر رشتهای را بخواند از روی علاقه شخصی و استعدادی که دارد آن رشته را انتخاب کند نه برای این که جامعه و خانواده او را وادار کرده که حتماً درس بخواند و مدرک بگیرد.
متاسفانه ما تا رسیدن به آن نقطه هنوز فاصله داریم اما دانشگاه آزاد کمک بسیار مهمی کرده که این شکاف را پر کند. اگر ما به نقطهای برسیم که هرکس که بخواهدبتواند وارد دانشگاه شود، کنکور معنای خودش را از دست میدهد و در واقع درس خواندن آن جایگاه اجتماعی که پیدا کرده را از دست میدهد. آن وقت است که مثل کشورهای پیشرفته، درس خواندن و دانشگاه رفتن معرف شخصیت افراد نیست و ارزش محسوب نمیشود.
در خیلی از کشورها کار کردن و شغل است که معرف شخصیت افراد است، ما در حالحاضر برای مقطع کارشناسی تقریباً به این نقطه رسیدهایم و امیدوارم تا چند سال آینده در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا نیز شاهد چنین مسئلهای باشیم. این موضوع سبب میشود تا اگر کسی وارد دانشگاه میشود از روی علاقه این کار را انجام دهد مسلما بار علمی آن هم افزایش مییابد، ما باید به سمتی برویم که مدرک گرایی و داشتن یا نداشتن مدرک تا این اندازه در جامعه حائز اهمیت نباشند که افراد را وارد وادار و مجبور کنیم به هر قیمتی که شده وارد دانشگاه شوند، با این روند به تدریج به جایی میرسیم که فقط کسانی که علاقهمند به یک رشته تحصیلی هستند در دانشگاه رشته مورد علاقهشان را دنبال میکنند.»
ارسال دیدگاه