جواد دلیری*
خطر دوقطبی آزادی و آزادگی
ما در روزگار پرتنشی به سرمیبریم. عرصه عمومی و فضایی که برخی رسانهها میآفرینند یا آن را بازتاب میدهند، پر از تنش و نزاع است. گفتار جناحهای سیاسی- دینی و ادبیات رسانهها، اغلب خصمانه و آمیخته با عناصر تنشزا و نزاعانگیز شده است. آنچه امروز سیاست ایران را به آسیب و آفت کشانده، بیمارى شایع «تغافل» است، خود را در آغوش غفلت غلتاندن تا هیچ سپیدى در سیاهه رفتار ایرانیان به چشم نیاید.
دیروز روزنامه کیهان در اقدامی عجیب با ایجاد یک دوقطبی خطرناک و مذموم میان بانوانی که به راهپیمایی اربعین میروند و زنانی که به ورزشگاه آزادی و برای تماشای تیم ملی فوتبال ایران رفتهاند، کوشیده است جامعه ایران را دوپاره کند آنجا که بخشی از بانوان را «راهیان آزادگی» و بخشی دیگر را «قربانیان آزادی» قلمداد کرده است. از منظر کیهان، آنها که به ورزشگاهها میروند، بیدین هستند و آنها که پای به این مکانها نمیگذارند، متدین هستند. چنین ادعایی نه براساس بیانات علمای دین و نه براساس شناختی که هر کس میتواند از رفتار و سلوک ایرانیان داشته باشد با واقعیت جامعه همخوان نیست. آنچه کیهان در آن دمیده، شیپور ناصواب دوقطبی و دامن زدن به «هراسآفرینی اجتماعی» است. جامعه ایرانی همانند بسیاری از جوامع دیگر متنوع است و با وجود اختلاف سلایق و دیدگاهها، در کلیت منسجم است. نباید به هر بهانهای این کلیت منسجم را چند پاره کرد و خدای ناکرده مقابل هم قرار داد.
رهبر معظم انقلاب بارها بر جلوگیری از دوقطبیسازی در کشور تأکید کردهاند. ایشان در یکی از سخنرانیهای خود فرمودند: «مرتباً در رادیوها و در تلویزیونها و در رسانههای گوناگونشان خبر از دوقطبی شدن ملّت ایران، یعنی دودستگیای که با همدیگر دشمنند و علیه هم تلاش میکنند، میدهند. بله، در ایران اسلامی یک دوقطبیای وجود دارد؛ دوقطبی انقلاب و استکبار. آن کسانی که تفالههای بازمانده از دوران غلبه استکبارند و هر کسی که دنبال آنها است، همفکر آنها است، بله، اینها با انقلاب بدند؛ این دوقطبی هست اما قاطبه ملت ایران، قاطبه انقلابی، علاقهمند به نظام اسلامی، عاشق امام و خاطرات امام، آنهایی که امام را حتی یک لحظه هم ندیدند و بعد از رحلت امام بهدنیا آمدند، و فرمایشات امام، صدای امام، توصیههای امام و اصولی که امام پایهگذاری کرده [هستند]؛ قاطبه ملت ایران به اینها علاقهمندند؛ بله، [بین] آن کسانی که به امام علاقهمندند، به انقلاب علاقهمندند، با کسانی که اصل انقلاب را قبول ندارند، اصل نظام را قبول ندارند، البته یک دوقطبی اینجوری هست. من البتّه به آنهایی که حتّی نظام را هم قبول ندارند، گفتم ایران را که قبول دارید؛
[پس] برای عزّت ایران بیایید؛ حالا بعضی گوش میکنند و بعضی هم گوش نمیکنند.»
اگر در کاستن نزاع و تنش باید کوشید، گام نخست، یافتن کانونها و مجراهای زایش و تولید تنش است. رسانهها اگرچه میتوانند چنین کارکردی یعنی یافتن کانونهای تنشزا را داشته باشند اما بعضاً خود نیز به ضد این کارکرد بدل میشوند. بعضی از رسانههای سنتی و مدرن خواسته یا ناخواسته بار انتقال و گسترش تنشها و نزاعهای موجود در صحنه قدرت را به دوش میکشند و یا فراتر از آن خود دست اندرکار تولید تنش و تزریق آن به جامعه و لایههای اجتماعی و سیاسیاند. در حقیقت رسانهها گاهی خود، آتش نزاع را برپا میکنند و آن را شعلهور نگاه میدارند و گاهی دامنه نزاعهای موجود در سطوح قدرت را بازتاب میدهند، وسعت میبخشند و آتش منازعه را داغتر میکنند. از رفتارشناسی مدیریت رسانهها هم میتوان دریافت که پارهای از آنها رونق بازار مخاطبیابی را وامدار استمرار تنشها و شعلهور نگه داشتن منازعات میبینند. رفتار مستمر و فراگیر چنین رسانههایی در ذائقه برخی مخاطبان البته تأثیر گذاشته است. در کنار مخاطبان زیادی که بحق انتظار دارند رسانهها، کانال و مجرای برقراری و تسهیل تفاهم و گفتوگو باشند، برخی هم مطلوبیت رسانه را در تیترهای تند و تنشآفرین
و مجادله برانگیز میبینند. گویی هرچه رسانه تندتر باشد، بهتر و رسانهتر است!
نگاه نوینی به مقوله وفاق و وحدت در جامعه ایرانی باید شکل بگیرد که خط وفاق را نه در محدوده مناقشات سیاسی و جناحی بلکه در مواجهه با تعارضات فرهنگی و بحرانهای اجتماعی تعریف و تعقیب کند. بدون شک، چنین رویکردی اگر بر سازوکارهای روشن و راهگشا در مناسبات اجتماعی استوار شود، میتوان به گذاری کم هزینه از بحرانها و گسلهای اجتماعی امید بست که دغدغه و نگرانی بخش عمدهای از سیاستورزان و اندیشهورزان امروز ایران است. در حقیقت این نگاه نوین معطوف به تقویت راههای همگرایی و ناظر بر پیشگیری از بروز تنش و دوقطبیسازیهاست. چه وقتی جامعه در اثر همین تغافلها دچار التهاب و تنش شد و آسیبها بر دوش مردم آوار شد، دیگر تفاوت چندانی نمیکند که چه کسی مسئول و بانی آن بوده است. تنوع دیدگاهها و قرائتها را در جامعه بپذیریم. تجربه تلاشها برای یکرنگ کردن جوامع با هر هدف و انگیزهای و به هر روشی تجربه قابل دفاعی برای بشر نبوده است. قطبی کردن جامعه با منطق خود حقپنداری و تأکید بر غیریت سازیهای مستمر یعنی اینکه هر روز جماعتی و دستهای از هموطنان را به بهانهای مختلف راندن. این هر چه باشد قاعدتاً امر به معروف نیست و حتماً منکر هم
هست. مراقب جامعه باشیم. اینجا همه ما مسئول هستیم.
*روزنامه نگار
منبع: روزنامه ایران
ارسال دیدگاه