بهنام بهراد*
کنکور! مناقشات، راهکارها
تهران (پانا) - سالهاست فرزندان، والدین، مدارس و سیاستگذاران آموزشی این مرز و بوم درگیر مهمترین هدف زندگی دانشآموزان یعنی کنکور هستند! این هدف آن قدر مهم بوده که تمامی ارکان زندگی خانوادهها و دانشآموزان را تحت تأثیر قرار داده است. گویی دانشآموز برای کنکور خلق شده است.
سالهاست فرزندان، والدین، مدارس و سیاستگذاران آموزشی این مرز و بوم درگیر مهمترین هدف زندگی دانشآموزان یعنی کنکور هستند! این هدف آن قدر مهم بوده که تمامی ارکان زندگی خانوادهها و دانشآموزان را تحت تأثیر قرار داده است. گویی دانشآموز برای کنکور خلق شده است. انتخاب مدارس، آزمونها، فرایند تحصیلی، برنامهریزیها و خلاصه همه چیز برای یک هدف و آن کنکور بوده و هست. کنکور از پیش دبستان تا دیپلم گریبان دانشآموزان و خانوادهها را گرفته است. والدین و مراکز آموزشی ریز و درشت از همان پیش از دبستان و بعد مدارس ابتدایی و آزمون استعدادهای درخشان، مدارس نمونۀ دولتی، آزمونهای مختلف مراکز خصوصی در طول سال، کلاسهای فوقالعادۀ خارج از مدرسه و تابستان و غیره همه یک هدف را دنبال میکنند و آن کنکور است. حتی وقتی دبیرستانی میخواهد عملکرد عالی خود را به رخ دیگران بکشد، تنها یک شاخص برجسته و مهم دارد و آن قبولی در کنکور است و آن را با آب و تاب و عکس دانشآموزان خود بر در و دیوار تبلیغ میکند. بازار کنکور چنان تمامی ابعاد آموزش و پرورش را درگیر و دلمشغول خود کرده است که آثار زیانبار آن در جای جای زندگی کودکان، خانوادهها و نظام آموزشی خودنمایی میکند، از آن جمله:
انتقال صِرف مهارتهای شناختی در مدارس که متعلق به آموزش و پرورش ۱۰۰ سال پیش است و با مهارتهای انتقالی به دانشآموزان در قرن بیست و یکم کاملاً بیگانه است.
گسترش و ترویج آزمونمداری افراطی در مدارس و ارزیابی ارزش دانشآموزان از طریق نتایج این آزمونها و زوال فزایندۀ تفکر و تعمق و رقابت افسار گسیختۀ مدارس در این زمینه.
بیتوجهی گسترده و عمیق به سلامت روانی کودکان و نوجوانان از طریق بسط روشهایی که اختلالات روانی مانند اضطراب فراگیر و افسردگی را شیوع و ترویج میدهند.
درخودماندگی آموزش و پرورش با نشر و ترویج مهارتهایی که کودکان و نوجوانان را برای زندگی بزرگسالی آماده نمیکنند.
استرس دائمی و کیفیت پایین زندگی کودکان و نوجوانان که مهمترین دوران زندگی آنها صرف آماده شدن فقط برای آزمونها و کنکور سپری میشود و تحقیقات گستردهای نشان میدهند که تجارب استرس مزمن رشد مغز و کارکردهای عالی آن را به شدت تضعیف میکند.
صرف هزینههای اقتصادی، زمانی و انسانی گزاف برای هدفی که هیچ همخوانی بین هزینه و سود آن وجود ندارد (هزینههایی گزاف بر دوش خانوادهها و جامعه برای ورود به دانشگاهها و کسب مدارک تحصیلی که هم به لحاظ کیفی و هم پیامدی یعنی آیندۀ فردی، شغلی و خانوادگی، چشمانداز روشنی برای آیندۀ جوانان کشور ترسیم نمیکنند)
و بالاخره نزول چشمگیر کیفیت آموزشی در نظام آموزش و پرورش و جایگزینی کیفیت آموزشی با آموزشهای وابسته به گذر از کنکور موجب شده است تا مدارس و نظام آموزشی به دنبال انتقال آن دسته از مهارتهایی باشند که دانشآموزان را از پل خطرناک کنکور گذر میدهند و نه تقویت شایستگیهای موضوعی و مهارتی در دانشآموزان. اگر دانشآموزان از این پل به سلامت عبور کنند موفق قلمداد شده و در صورت شکست آیندۀ تعریف شده و روشنی ندارند!
بانک جهانی در گزارش سال ۲۰۰۸ خود در مورد نحوۀ پذیرش دانشگاهی در سراسر جهان گزارشی را با عنوان «پذیرش دانشگاهی در جهان» (University Admission Worldwide) منتشر کرده و در آن چهار نوع روش برای ورود به آموزش عالی در کشورهای مختلف دستهبندی کرده است: آزمونها، آمادگی دبیرستان، مواد و ملزومات تقاضای ورود، و عوامل دموگرافیک که هر یک شرحی دارند. اغلب کشورهای صاحب نام در زمینۀ آموزش عالی ترکیبی از روشهای کارآمد فوق را مورد استفاده قرار میدهند و تنها کشورهای اندکی مانند ایران، چین و ترکیه هستند که همانگونه که در گزارش مزبور نیز آمده تنها از کنکور یا آزمونهای ورودی ملی برای ورود به آموزش عالی استفاده میکنند. بر طبق این گزارش اغلب دانشگاهها با توجه به رشتۀ تحصیلی مورد درخواست به صورت انفرادی ترکیبی از روشها را مورد استفاده قرار میدهند و داوطلبان را با توجه به این روشها گزینش میکنند.
سالیان سال است که نظام آموزشی ما روشی نادرست یا بهتر بگوییم ضعیفترین روش موجود را برای ورود دانشآموزان به نظام آموزش عالی برگزیده است. در سالهای اخیر به سبب مسائل و مشکلات اقتصادی، افزایش بیرویۀ مدارس خصوصی و مراکز آموزش عالی، تغییر دیدگاههای آموزشی در عصر حاضر، بیکاری گسترده فارغالتحصیلان دانشگاهی، کنکور و چشمانداز آن به مناقشهای مهم تبدیل شده است. اکنون زمان آن رسیده تا آموزش و پرورش و حتی آموزش عالی دست به بازاندیشی در سیاستها و راهبردهای گذشته بزنند و با آیندهنگری، اصلاحات عمیق و گستردهای را در سیاستهای آموزشی و ارزیابی خود در دستور کار قرار دهند، زیرا ادامۀ روند فعلی تعمیق هر چه بیشتر بحران کنونی در آموزش و پرورش و آموزش عالی را در پی خواهد داشت.
آموزش و پرورش برای برون رفت از مشکل کیفیت آموزشی نیازمند مطالعه و چشماندازی روشن از تجارب بینالمللی در این حوزه است. گزارش دپارتمان سیاستگذاری پارلمان اروپا تحت عنوان «شرایط و آزمونهای ورودی آموزش عالی در اروپا: مطالعهای تطبیقی» که در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است به مقایسۀ کشورهای استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، کره، هلند، نیوزیلند، سنگاپور، اسلوانی، آفریقای جنوبی، اسپانیا، سوئد، سوئیس، ترکیه، انگلستان و ایالات متحده که کشورهای صاحب نام در زمینۀ آموزش عالی هستند، پرداخته است. نکتۀ جالب توجهی که در این گزارش به چشم میخورد، فقدان آزمونهایی ملی برای جذب دانشجو و از آن مهمتر وجود آزمونهایی کیفی برای خروج دانشآموزان از آموزش و پرورش است. یعنی به جای اینکه آزمونهای ورودی ملی برای دانشگاهها وجود داشته باشد، بیشتر آزمونهای خروجی کیفی از آموزش و پرورش وجود دارند. آزمونهای خروجی ملی دقیق و کیفی این امکان را به نظامهای آموزشی میدهند تا کیفیت آموزشی و شایستگیهای اساسی و مهم را در دانشآموزان مورد ارزیابی قرار دهند. این امر ضمن کمک به افزایش کیفیت در نظام آموزش و پرورش و بهبود مستمر نظام آموزشی، اطلاعات ارزشمندی را برای مراکز آموزش عالی و دانشگاهها جهت جذب مناسب دانشجویان فراهم میکنند.
به نظر میرسد که سیاستگذاران آموزشی در کشور ما نیز به دنبال تغییر در فرایند جذب دانشجو در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی هستند و انتقادات فراوانی به کنکور به شکل فعلی مطرح است. اما نکتۀ مهمی که در چند سال اخیر مطرح شده، اهمیت معدل دبیرستان و به ویژه سال آخر است. توجه به معدل میتواند مدارس را به اجبار به سمت افزایش کاذب نمرات و معدل دانشآموزان سوق دهد، که همین امر شاخص کیفی مناسبی برای انتخاب دانشجو نیست. اما آزمونهای کیفی خروجی سراسری از دبیرستان، شاخص مناسبی به عنوان یکی از ملاکهای انتخاب و جذب دانشجو خواهند بود و میتوانند در ترکیب با معدل دورۀ دوم دبیرستان مورد استفاده قرار گیرند و به ترتیبی از مشکل فوق نیز پیشگیری شود. ضمن آنکه اگر این آزمونهای خروجی کیفی، دقیق و اصولی طراحی شوند، میتوانند ضمن ارزیابی کیفی خروجیهای آموزش و پرورش، موجب بهبود مستمر نظام آموزشی و ترمیم و اصلاح آن شوند. بررسی دقیق مباحث فوق نیازمند مطالعهای تطبیقی و مشروح است که در این مختصر نمیگنجد و مراکزی مانند پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و دیگر بازوان پژوهشی وزارت آموزش و پرورش میتوانند در این زمینه رهگشا باشند.
نتیجه آنکه آزمونهای خروجی کیفی از دبیرستان متناسب با شایستگیهای موضوعی و مهارتی به اضافۀ آزمونهای ورودی انفرادی مراکز آموزش عالی و آزمونهای استاندارد استعداد تحصیلی ترکیب مورد استفاده در مطالعات تطبیقی و از جمله گزارش واحد آموزش بانک جهانی با عنوان «پذیرش دانشگاهی در جهان» است که به نظر روشهای استاندارد و مرجحی هستند که در کشور ما نیز به جای کنکور قابل استفاده هستند.
*استادیار روانشناسی سلامت پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش
ارسال دیدگاه