بازتاب انتخاباتی خروج شیخ نور از سایه

بازگشت ناطق نوری به جامعه روحانیت با توجه به رویکرد اصلاح‌طلبی حداکثری مجمع روحانیون چه تاثیری بر سرنوشت انتخاباتی جریان سوم خواهد گذاشت

تهران (پانا) - «ناطق‌نوری در جلسه جامعه روحانیت مبارز حضور پیدا کرد.» این همه خبری است که غروب سیزدهم مهرماه منتشر شد تا در فاصله 4 ماه و 16 روز مانده به یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی اصولگرایان به رویایی دور از دسترس نزدیک‌تر شوند.

کد مطلب: ۹۵۹۵۱۷
لینک کوتاه کپی شد
بازتاب انتخاباتی خروج شیخ نور از سایه

«وحدت» همان رویایی است که اصولگرایان سال‌هاست برای رسیدن به آن تلاش می‌کنند و شاید ثمره این تلاش‌ها، همان انصراف محمدباقر قالیباف به سود سید ابراهیم رئیسی در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست‌جمهوری باشد؛ انصرافی که البته نه تنها به نتیجه مورد نظر نرسید و رئیسی ردای ریاست جمهوری به تن نکرد بلکه بعدها با انتقادات شدید قالیباف از سبک و سیاق ائتلاف در این جریان سیاسی نیز مواجه شد.

با این حال حضور شیخ نور در نشست جامعه روحانیت و نزدیکی او به دوستان اصولگرایش به همان میزان که امکان اتحاد را برای اصولگرایان معتدل‌تر افزایش داده، به منزله زنگ خطری است برای آنان که نه از شعارهای تند و تیزشان دست می‌کشند و نه قصد نزدیکی به مطالبات قشر خاکستری جامعه را دارند. از زمان پذیرش مسئولیت ایجاد اتحاد بین اصولگرایان از سوی جامعه روحانیت، شنیده‌ها حاکی از دلخوری بخش قابل توجهی از اعضای جبهه پایداری‌ است؛ قشری که هنوز دل در گرو محمود احمدی‌نژاد یا دست‌کم برخی از یارانش دارند.

سبد رای احمدی‌نژاد قابل انکار نیست ولی آنچه در این میان روند وحدت اصولگرایان را پیچیده‌تر می‌کند، نزدیکی فرد شکست‌خورده سه دوره انتخابات ریاست‌جمهوری به اوست. قالیباف بی‌حرف پس و پیش این روزها منسجم‌ترین سازوکار انتخاباتی اصولگرایان را با طرح «نو اصولگرایی» دارد. او که در سکوتی قابل توجه به شناسایی جوانان مستعد در شهرها و روستاها می‌پردازد تا شاید در دوران رواج شعار جوان‌گرایی، پرچمدار این جریان در میان طیفی شود که هر کدامشان سابقه دهه‌ها مدیریت در جمهوری اسلامی را دارند. در این میان آنچه محل ابهام است، نوع واکنش اصلاح‌طلبان به حضور ناطق در میان اصولگرایان است، واکنشی که بیش از آنکه ناشی از سردرگمی باشد، به خلق‌وخوی شیخ نور باز می‌گردد.

شیخ و اصولگرایان

علی‌اکبر جمشیدی یا ناطق‌نوری به واسطه حدود یک دهه کنج نشینی‌اش در عرصه سیاست ایران عملا از جناح‌بندی‌های مرسوم سپهر سیاست دور ماند ولی همچون حسن روحانی، علی لاریجانی و حتی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی چهره‌ای با سابقه تماما اصولگرایانه شناخته می‌شود. ناطق‌نوری چه در دو دوره ریاستش بر مجلس شورای اسلامی و چه در روزهای رقابتش با سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ همواره مورد حمایت اصولگرایان بود ولی احمدی‌نژاد شد یکی از اصلی‌ترین عوامل دوری شیخ نور و این جناح سیاسی.

روابط ناطق‌نوری و احمدی‌نژاد اگرچه از زمان بر هم خوردن سازوکار وحدت اصولگریان در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۴ تیره بوده است، در روزگار نه چندان دور و نزدیک، اوضاع چنین نبود. «ناطق‌نوری عامل اصلی شهردار شدن احمدی‌نژاد است»؛ این جمله‌ای است که شاید اولین بار مهدی کروبی در جریان مناظره‌های پرحاشیه انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸ بیان کرد. شیخ محصور، آن روزها گفته بود که احمدی‌نژاد را وزارت اطلاعات برای تصدی مقام شهرداری رد صلاحیت کرده بود ولی بعد از تماس تلفنی ناطق نوری با علی یونسی، وزیر وقت اطلاعات صلاحیت او مورد تایید قرار گرفت. این اظهارات کروبی را بعدها محمدرضا باهنر نیز تایید کرد. باهنر آشنایی ناطق‌نوری و احمدی‌نژاد را به انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ نسبت داد و گفت که رئیس‌جمهوری سابق ایران در ستاد شیخ نور معاون باهنر بوده است.

ناطق‌نوری تقریبا در طول چهار سال نخست ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد بر ایران اگر حمایت علنی از او نکرد، همچون اصولگرایانی که امروز مدعی دوری رئیس‌جمهوری سابق از ولایتند، انتقادی علنی نیز به روند اقدامات او نداشت تا اینکه دوباره موسم انتخابات فرارسید و «معجزه هزاره سوم» برای دستیابی به قدرت دوستان و حامیان روزهای نه چندان دور خود را نیز پشت‌سر گذاشت.

قهر سیاسی

انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸ از راه رسید. میرحسین موسوی بعد از یک دوره به نسبت طولانی دوری از صحنه رسمی سیاست به عرصه بازگشت تا در کنار مهدی کروبی و محسن رضایی سه رقیب کاندیدای مستقر در پاستور شوند. احمدی‌نژاد آن روزها می‌گفت که سه دولت در مقابلش صف‌آرایی کرده‌اند. ناطق نوری آن زمان رئیس دفتر بازرسی رهبری بود.

احمدی‌نژاد که بنا به گفته‌ها،شهرداری‌اش در تهران را مدیون ناطق‌نوری بود، انگشت اتهام را به سمت او و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نشانه رفت. رئیس‌جمهوری سابق ایران فرزندان ناطق‌نوری را در کنار فرزندان هاشمی رفسنجانی قرارداد و آنان را صراحتا به فساد متهم کرد. مصطفی ناطق‌نوری یکی از هشت فرزند عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شخص او خواستار پاسخگویی به اتهامات شدند ولی صداوسیما هرگز به رئیس دفتر وقت بازرسی رهبری اجازه چنین اقدامی نداد.

اصولگرایان در مقابل اتهامات احمدی‌نژاد به جای دفاع از ناطق نوری به عنوان یکی از اصلی‌ترین چهره‌های سیاسی خود، در زمین احمدی‌نژاد بازی کردند و «فوقع ما وقع». ناطق نوری اتهامات را شنید و از اصولگرایان دور و دورتر شد. او که از سال ۵۸ و از بدو تاسیس جامعه روحانیت مبارز عضو این تشکل سیاسی بود، اما بعد از سال ۸۸ دیگر در جمع آنان حاضر نشد و حتی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۲ و ۹۶ به حمایت از حسن روحانی، دیگر عضو دورشده از جامعه روحانیت پرداخت که جز اصلاح‌طلبان حامی‌ای نداشت.

یخ‌بندان آب می‌شود؟

کنج‌نشینی ناطق‌نوری و دوری او از اصولگرایان به علاوه حمایتش از چهره‌هایی چون روحانی و حضورش در کنار آیت‌الله هاشمی و گفتمان انتقادی‌اش، همه و همه باعث شد تا روابط راست سنتی با ناطق نوری به یخ‌بندانی تمام عیار دچار شود؛ یخ‌بندانی که عملا سبب شد تا برخی سابقه اصولگرایانه ناطق‌نوری را به فراموشی بسپارند و او را در زمره اصلاح‌طلبان اعتدال‌گرا قرار دهند.

در این میان، طیف میانه‌رو یا همان اعتدالگرایان ایران روز به روز به ناطق‌نوری نزدیک‌تر شد ولی حال سوال اینجاست بازگشت ناطق‌نوری به خانه به معنای بهبود روابط او با اصولگرایان سنتی است؟ ناطق‌نوری چهره‌ای نیست که بتوان درباره‌اش قطعی سخن گفت ولی باتوجه به اظهارات اعضای جامعه روحانیت مبارز، می‌توان گفت که هنوز دلخوری‌های ناطق‌نوری پابرجاست مگر آنکه طرح جدید جامعه به جایی برسد که ناطق می‌خواهد.

ناطق‌نوری نه اصلاح‌طلب است و نه اصولگرا به تعبیر امروزی‌اش بنابراین در روزهایی که اصلاح‌طلبان از همراهی با اعتدالگرایان چه در انتخابات مجلس شورای اسلامی و چه ریاست‌جمهوری دل خوشی ندارند و همزمان بخشی از اصولگرایان با شعارهای توده‌گرایانه و گاه تند قصد بازگشت به قدرت را دارند، ناطق می‌ماند و رفقای روزهای دور و نزدیکش: اعتدالگرایان.

اعتدالگرایی اصولگرا‌محور، همان طرحی است که امروز جامعه روحانیت مبارز به دنبال آن است. هم پورمحمدی که خود از ابتدای انقلاب تاکنون با مسئولان راستی و چپی بسیاری کار کرده و هم موحدی کرمانی که با وجود اصولگرایی توانست در لیست خبرگان مردم هاشمی رفسنجانی قرار بگیرد، امروز اعتدالگرایی را راه پیروزی اصولگرایان می‌دانند، ایده‌ای که البته حامیان پرقدرتی چون باهنر نیز دارد. باهنر و یارانش به عنوان طیف نزدیک به لاریجانی همواره رمز پیروزی اصولگرایان را اتحاد درونی و پرهیز از شعارهای تند دانسته‌اند و از این‌رو مدت‌هاست بر لزوم تحقق این مهم تاکید دارند.

حضور ناطق‌نوری در جمع یاران روزهای نه چندان دور خود اگر تداوم یابد، می‌توان از گام بلند اصولگرایان برای ایجاد عمود خیمه سخن گفت؛ نقشی که روزگاری هاشمی رفسنجانی برای اصلاح‌طلبان ایفا کرد. جالب آنکه هاشمی هم مثال ناطق‌نوری روزگاری مغضوب اصلاح‌طلبان بود ولی در نهایت به محبوبیتی مثال‌زدنی دست یافت؛ محبوبیتی که ناطق‌نوری تا رسیدن به آن راه درازی در پیش دارد ولی شاید آب شدن یخ‌های روابط بین شیخ نور و اصولگرایان بتواند به منزله میانبری برای هردو طرف محسوب شود.

رهبری جریان سوم

اگر ناطق‌نوری به محبوبیتی بلندبالا دست یابد، بی‌شک نزدیک‌ترین جناح‌های سیاسی به او بیشترین منفعت را خواهند برد، همانطور که اعتدالگرایان از کنار هاشمی و محبوبیتش در میان مردم استفاده کردند و توانستند روحانی نه‌چندان شناخته شده برای بطن جامعه در سال ۹۲ را به کرسی ریاست پاستور بنشانند.

در این میان اما آنچه قطعی است همراهی نکردن قشر تندتر اصولگرایان با ناطق‌نوری و یارانش است. اعضای جبهه پایداری و نزدیکان به محمود احمدی‌نژاد هرگز از ناطق‌نوری دل خوشی نداشتند و این یعنی اگر اتحادی هم در میان باشد، اتحادی است حداقل با محوریت اعتدالگرایان و اصولگرایان سنتی. دسته‌ای از اصولگرایان معتقدند که دوران جناح‌بندی‌های سیاسی و تقسیم جامعه به دو قطب چپ و راست پایان یافته است. پیروان این نظریه با اصلاح‌طلبانی که اعتدال را راه چاره می‌دانند بهترین روابط را دارند و این فرصتی است بزرگ برای ناطق‌نوری به منظور رهبری جریان سوم.

جریان سوم به رغم آنکه عملا وجود خارجی ندارد ولی اعضایی مشخص دارد. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان حداقلی که شعارهای تند اصلاح‌گرایانه و اقدامات تیز اصول‌خواهانه را منطقی نمی‌دانند، امروز هم در دولت و هم در پارلمان قدرت حاکم محسوب می‌شوند. علی لاریجانی در بهارستان و حسن روحانی در پاستور لیدرهای این جریان به شمار می روند که از قضا هر دو نه تنها رابطه‌ای صمیمانه با ناطق‌نوری دارند، به نوعی نقش ریش‌سفیدی او را نیز پذیرفته‌اند.

روابط حسنه میان روحانی و ناطق‌نوری ناگفته پیداست کمااینکه یکی از دلایل استعفای ناطق‌نوری از ریاست دفتر بازرسی رهبری حمایت تمام‌قد او از حسن روحانی بود چراکه شیخ نور برخلاف بسیاری دیگر، حاضر نبود برای اقدام سیاسی خود از جایگاهش نزد رهبری هزینه کند. لاریجانی نیز که در روزهای اخیر تشرهایی در نوع خود بی‌سابقه به هم‌جناحی‌های سنتی‌ترش زد، روزهاست چراغ سبز را مقابل دیدگاه اعتدالگرایان گرفته اما حلقه مفقوده در این میان، محبوبیت است.

سبد رای حداقلی

اصلاح‌طلبی و اصولگرایی حداقلی به دلیل بی‌بهره‌ماندن از هیجان‌های ناشی از دوقطبی‌سازی طبیعتا به سبد رای حداقلی منجر می‌شود. در این میان، ناطق‌نوری چهره‌ای است قابل قبول برای رهبری جریان سوم ولی نه لاریجانی برای کسب دوباره کرسی ریاست بهارستان و حتی پاستور و نه روحانی برای نیل به مناسب بالاتر، نمی‌توانند روی سبد رای ناطق‌نوری در جامعه حساب کنند. شیخ نور نه سیدمحمد خاتمی است که «تکرار» کند و نه هاشمی رفسنجانی است که در هر حالتی راهی برای سیاست‌ورزی بیابد.

ناطق نوری، ناطق‌نوری است با ایده‌های سیاسی مشخص و تا حدودی مردم‌پسند ولی در این میان اگر نباشند اصلاح‌طلبانی پرطرفدار، طیف محمود احمدی‌نژاد با همراهی احتمالی قالیباف کار سختی برای ربودن گوی سبقت از جامعه روحانیت مبارز در پیش ندارد. این یعنی احتمال ائتلاف اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معتدل در انتخابات پیش‌روی مجلس شورای اسلامی نه تنها کاهش پیدا نمی‌کند، بلکه تقویت نیز می‌شود.

این اتحاد یا در عبارتی صحیح‌تر ائتلاف میان اصلاح‌طلبان و اصولگرایان معتدل اگرچه نه از سوی شخص خاتمی ولی از جانب ئوریسین‌ها و چهره‌های تاثیرگذار جریان اصلاحات مخالفانی تمام‌عیار دارد. سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده و محسن آرمین از جمله مخالفان این تئوری محسوب می‌شوند. این طیف راهبرد اقلیت موثر را به مراتب از اکثریت بی‌تاثیر برتر می‌داند. آن‌طور که از فحوای کلام آرمین در جریان آخرین گفت‌وگویش با ایرنا مشخص است، او قائل به نظریه «کم اما موثر» است کمااینکه می‌گوید: «اصلاح‌طلبان نسبت به هر حوزه انتخابیه متناسب با شرایط همان حوزه تصمیم بگیرند. مثلا در حوزه‌هایی که امکان رقابت واقعی، قانونی و عادلانه برای آنها فراهم باشد شرکت کنند و از ارایه فهرست انتخاباتی در حوزه‌هایی که کاندیدای اختصاصی و اصلاح‌طلب ندارند، پرهیز کنند. به این ترتیب اصلاح‌طلبان هم فرصت انتخابات را برای پیگیری اهداف اصلاح‌طلبانه خود از دست نداده‌اند و هم تن به شرکت در انتخابات با هر شرایطی نخواهند داد.»

این تئوری دقیقا در نقطه مقابل ایده افرادی است که ائتلاف با اعتدالگرایان را راهبردی موثر برای شکست اصولگرایان تندرو می‌دانند هرچند که برلزوم تهیه سازوکاری منسجم به منظور جلوگیری از انشعاب این افراد نظیر آنچه در ابتدای مجلس دهم رخ داد و در نهایت منجر به تشکیل فراکسیون مستقلان ولایی شد، تاکید می‌کنند اما نکته اینجاست که اساسا هیچ سازوکار قابل ذکری وجود خارجی ندارد که بتواند افراد را ملزم به رعایت حداقل‌های اصلاح‌طلبی کند.

فتوای «مجمع»

محل اختلاف میان اصلاح‌طلبان، بازگشت به راهبردهای ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ یا اتخاذ راهبرد اصلاح‌طلبی حداکثری است. در این میان اصلاح‌طلبان برای رسیدن به نتیجه‌ای مثبت نه در قالب شورای عالی سیاست‌گذاری بلکه دست به دامن شعبه دوم تشکل سیاسی روحانیان مبارز تهران شدند: مجمع روحانیون مبارز که با اجازه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی از جامعه روحانیت مبارز منشعبشد و امروز به معنای حقیقی لغت نقش پدر معنوی اصلاح‌طلبان را ایفا می‌کند.

هیات رئیسه فراکسیون امید یک دیدار و هیات رئیسه شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان نیز یک دیدار تاکنون با اعضا مجمع روحانیون مبارز برگزار کرده‌اند و شب گذشته نتیجه این دو دیدار صراحتا از سوی محمدعلی ابطحی اعلام شد: «اصلاح‌طلبی حداکثری».

راهبرد اصلاح‌طلبان حضور حداکثری در انتخابات و منع بیان تحریم صندوق‌های رای به علاوه حمایت تمام‌قد از کاندیداهای دارای معیارهای اصلاح‌طلبانه است و این یعنی بی‌توجهی به فرایندی که شورای نگهبان طی خواهد کرد. فتوای مجمع روحانیون مبارز فارغ از تعیین خط و خطوط انتخاباتی اصلاح‌طلبان قطعا بر سرنوشت اصولگرایان معتدل نیز تاثیرگذار خواهد بود.

گرچه سبد رای حداقلی معتدل‌ها به نوعی پاشنه‌آشیل آنان محسوب می‌شود، باتوجه به احتمال رد صلاحیت شناسنامه‌داران اصلاح‌طلب از سوی شورای نگهبان، اصولگرایان معتدل فرصتی مناسب برای ائتلافی خارج از شورای عالی سیاست گذاری اصلاحات و مجمع روحانیون مبارز فراهم می‌آورد و این یعنی ارائه چند لیست انتخاباتی متفاوت که اسامی بعضی از آنان مشترک خواهد بود همانطور که در جریان انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی علی لاریجانی هم در لیست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم تمام اصولگرا بود و هم در لیست امید.

در آرزوی «فرش قرمز»

با این حال علاوه بر راهبرد اصلاح‌طلبی حداکثری که به تنهایی سنگ بزرگی مقابل راه معتدل‌ها محسوب می‌شود، اصولگرایان تندرو نیز به تنهایی توانایی برهم زدن طراحی انتخاباتی احتمالی ناطق نوری و جامعه روحانیت مبارز را دارند به ویژه آنکه تفاهم قالیباف و احمدی نژاد بر سر استراتژی مشخص، این روزها نقل محافل انتخاباتی است. این تفاهم نانوشته استراتژی‌ای عیان را در پی دارد: پرهیز تیم قالیباف از تخریب رئیس‌جمهوری سابق و امتناع یاران احمدی‌نژاد از حمله به شهر‌دار اسبق تهران.

به هر روی به نظر می‌رسد سرنوشت دو طیف اصلاح‌طلب و اصولگرا این روزها دوباره به همان تشکل‌های سنتی سابق گره خورده است. سرنوشتی که می‌تواند ناطق نوری را در مسیری قرار دهد که در نهایت منجر به پوشیدن ردای پدر معنوی اعتدالگرایان شود؛ ردایی که بعد از هاشمی رفسنجانی سال ۸۸ به بعد، هیچ فردی به تن نکرده است.

ناطق نوری پدر معنوی اعتدالگرایان نزدیک به اصول‌گرا بشود یا نشود، راهبرد اصلاح‌طلبی حداکثری مجمع روحانیون مبارز تا انتها پابرجا بماند یا نماند، قالیباف و احمدی‌نژاد و جبهه پایداری‌ها بر سر منافعی مشترک به اتحاد ادامه دهند یا ندهند، همه و همه بستگی به تصمیماتی دارد که شورای نگهبان خواهد گرفت. شورایی که کدخدایی می‌گوید برای هیچ کس فرش قرمز پهن نکرده است و مطابق با برداشت خود از «مر قانون» در انتخابات عمل می‌کند.

حالا تنها ۱۳۶ روز تا یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. پارلمان یازدهم احتمالا چهره‌های گمنام بیشتری در قیاس با مجلس دهم خواهد داشت ولی اگر لاریجانی عطای بهارستان ۹۸ را به پاستور ۱۴۰۰ ببخشد، جدال بر سر قدرتمندترین کرسی مجلس بالا خواهد گرفت؛ جدالی که اگر اصلاح‌طلبان با راهبرد اقلیت موثر وارد میدان شوند به مراتب تماشایی‌تر هم خواهد شد به ویژه اینکه نام چهره‌هایی چون موسوی لاری برای سرلیستی در تهران در محافل انتخاباتی شنیده می‌شود.

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار