گروگان آزادشده از دست دزدان دریایی: برای زنده ماندن برگ میخوردیم
روزی چند بار غش میکردم و به هوش میآمدم
تهران (پانا) - موقعیکه اسیر شد 90 کیلو گرم بود، حالا فقط 48 کیلو گرم است. یک مشت استخوان با یک روکش پوست، تمام آن چیزی است که از محمد شریف پناهنده 40ساله، یکی از 21 صیادیکه حدود پنج سال پیش اسیر دست دزدان دریایی سومالی شد، باقی مانده است.
بهگزارش جامجم، آنقدرضعیف شده و در شوک است که اسماعیل برادرش از ما میخواهد با او مختصر گفتوگو کنیم. او سهشنبه هفته گذشته از چنگال دزدان دریایی سومالی آزاد شد. محمدشریف از نحوه نجات خود و سرنوشت صیادانی میگوید که خانوادههایشان پنج سال است از آنها بیخبرند.
آقای پناهنده! تبریک میگویم دوباره به وطن برگشتید. چه حسی دارید؟
فکرش را نمیکردم زنده بمانم و دوباره به کشورم برگردم. خواست خداوند و حمایتهای بیدریغ مسؤولان کشورم بودکه آزاد شدم.
از حس لحظه اول اسارت بگویید که اسیر دزدان دریایی شدید.
همه چیز را تمام شده میدانستیم و به این نتیجه رسیده بودیمکه دیگر به ایران برنمیگردیم. همه مسلح بودند و هر لحظه ممکن بود بهدست آنها کشته شویم.
جاییکه نگهداری میشدید، کجا بود؟
نزدیک یک قبیله و در جنگلی بود که روزها بهخاطر آفتاب شدیدش خیلی اذیت میشدیم. افراد قبیله به دزدان میگفتند خانواده اینها پول ندارند که پرداخت کنند و از آنها خواسته بودند به ما غذا بدهند. دزدها امکانات زیادی داشتند، اما به ما نمیدادند.
یعنی غذا هم به شما نمیدادند؟
نه غذا، نه آب و نه دارو و بهداشت. امروز صبح غذا میدادند تا صبح روز بعد. مقدار خیلی کمی برنج میدادند که در آب میجوشاندیم و میخوردیم. بهخاطر نداشتن غذای کافی، هر ۱۵ روز یکبار اجابت مزاج داشتیم. بعضی وقتها از شدت گرسنگی حتی نمیتوانستیم صحبت کنیم. برگ درختان را میخوردیم که خیلی تلخ بود و نمیتوانستیم طعمشان را تحملکنیم. دزدان دریاییکه میدیدند برگ میخوریم، به ما شلیک میکردند.
وقتی سردمان میشد، یک گونی به ما میدادند تا بکشیم رویمان و گرم شویم. دو نفر دونفر ما را با زنجیر و قفل بههم بسته بودند و به همین دلیل نمیتوانستیم راحت بخوابیم. یکسال و هفت ماه همین وضعیت را داشتیم.
برای اجابت مزاج مشکل نداشتید؟
چون زنجیرمان را باز نمیکردند، کمی آنطرفتر چاله کوچکی میکندیم و اجابت مزاج میکردیم. آب همکه نداشتیم حمام کنیم. سه سال تمام یک لباس تنمان بود. بعضی وقتها که از عرق خیس میشد، از تنمان در میآوردیم، خشک میکردیم و دوباره میپوشیدیم. بهخاطر این شرایط بهشدت بیمار شده بودم.
بیماریتان چه بود؟
بهخاطر جیره غذایی نامناسب، فشارهای روحی و روانی و کمخونی، بیمار شده بودم. رفتارشان با ما بسیار بد بود. صبح که میشد، مثل طلبکارها جلویمان مینشستند. تلفن همراه به ما میدادند و میگفتند به خانواده، دولت ایران، سازمان ملل یا هر کشور دیگری زنگ بزنید و بگویید برایمان پول بفرستند تا شما را نکشیم.
تا میخواستیم حرف بزنیم، چند خشاب گلوله دوروبرمان خالی میکردند یا با قنداق سلاح به بدن و پاهایمان ضربههای شدید میزدند. اگر خانوادهمان جواب نمیداد، به سمت ما تیراندازی میکردند. میگفتند شما به همهجا مثل سازمان ملل دسترسی دارید و میتوانید پول بگیرید، اما نمیخواهید تماس بگیرید. روزی چندبار به خاطر این وضعیت غش میکردم و نیم ساعت بعد به هوش میآمدم.
چقدر پول میخواستند؟
ابتدا یک میلیون دلار میخواستند، اما بعد به ۵۰۰هزار دلار رسید.
تعداد دزدها چند نفر بود؟
۲۵ تا ۳۰ نفر بودند.
نام آن سه صیادیکه در سومالی هستند، چیست؟
جمالالدین دهواری، ابراهیم بلوچینیا و عبدا...نوهانی.
غیر از شما و آن سه نفر، خانواده صیادان گمشده اسامی دیگری مانند خالد دهقانی، نعیم و عابد درانی، پیرمنیر صبوری، احمد درزاده و... را مطرح میکنند. از سرنوشت اینها اطلاع دارید؟
بعضی از افرادیکه نام بردید، میشناسم، اما با ما نبودند. دو احتمال وجود دارد. یا لنجشان در توفان غرق شده یا به اسارت گروه دیگری که شبیه گروه داعش است، درآمدهاند. اینها خیلی معطل نمیکنند و خیلی زود از خانوادهها درخواست پول میکنند. شاید پنج ماه هم صبر نکنند و اسرا را میکشند. دزدان دریایی عکس و فیلم این گروه خشن را به ما نشان میدادند و میگفتند اینها به خودشان بمب وصل میکنند و وسط جمعیت میروند. میخواستند ما را بترسانند.
قلمرو این گروه در کدام نقطه سومالی است؟
این گروهک در ۱۷۰ تا ۲۰۰ کیلومتری منطقه هوبیو (منطقهای روستا مانند)، جاییکه ما بودیم، هستند.
چطور شد دزدان تصمیم گرفتند شما را آزاد کنند؟
من بهشدت بیمار بودم. قبیله دزدان با دیدن وضعیت من به آنها گفتند با سازمان ملل تماس بگیرید، چون حال این مرد خیلی خراب است. دزدان به مدت ده روز مرا از سه نفر دیگر جدا کردند. میخواستند با فرستادن عکس ما به سازمان ملل، آنها را تهدیدکنند و بگویند اگر پول نفرستند، ما را میکشند. اگر چند روز دیگر آنجا میماندم، قطعا جانم را از دست میدادم. سازمان ملل هم با هماهنگی دولت ایران وارد عمل شد و من آزاد شدم.
با آن سه نفر خداحافظی کردید؟
من حدود ده روز از آنها جدا بودم و فکر میکردند مرا برای گرفتن عکس بردهاند. حتی خبر ندارند که زنده هستم یا مرده. شاید فکر میکنند مرا کشتهاند. هر کاری میخواستند بکنند به ما نمیگفتند که با هم مشورت کنیم.
چه درخواستی از دولت دارید؟
درخواستم از دولت ایران و رئیسجمهور این است که به این سه نفر کمک کنید تا آزاد شوند. آنها در شرایط بسیار بدی هستند و خطر مرگ، جانشان را تهدید میکند.
ارسال دیدگاه