مهدی شفیعی*

درس حال آموز

در شبکه‌های مجازی همزمان با آغاز سال تحصیلی، خاطرات اغلب تلخ متولدین دهه‌های ۵۰ و ۶۰ از مدرسه به اشتراک گذاشته شده و نویسندگان وضعیت خودشان را با دانش‌آموزان امروز مقایسه می‌کنند. من هم به‌عنوان پدر یک دانش‌آموز مقطع ابتدایی، با بسیاری از این خاطرات همذات‌پنداری می‌کنم و در گفت‌و‌گوهای خانوادگی، بچه‌هایی را که این روزها به دبستان می‌روند بچه‌های خوشبختی نسبت به کودکی خودمان می‌دانم.

کد مطلب: ۹۵۶۸۸۶
لینک کوتاه کپی شد

اما بهتر است از گذشته گذر کرد، گذری با بهره‌گیری از تجربه‌های تلخ و شیرین چند سال اخیر، به‌جز اتفاقاتی که در حوزه تکنولوژی‌های آموزشی، دسترسی به اطلاعات، کتاب‌های متنوع کودک و نوجوان، موسیقی و تئاتر‌های ویژه این سنین و در رأس همه توجه بیشتر والدین در خانواده‌هایی با تعداد کمتر فرزندان به نسبت گذشته افتاده است.

آموزش و پرورش تغییر نگرشی جدی را در دستور کار خود قرار داده است که خوشبختانه ارتباطی به تغییرات مدیریتی ندارد. توجه به کاهش استرس دانش‌آموزان بویژه در مقطع دبستان، کاهش تکالیف و انجام آن در ساعات مدرسه و توجه به مهارت آموزی‌های اجتماعی از اهم این موارد است.این نگرش بر آن است که دانش‌آموز با شادمانی به مدرسه بیاید و در ساعات حضور هم این شادمانی حفظ شود.

یکی از شیوه‌های حفظ این شادمانی، تعیین مسأله تکلیف است که نه برای دانش‌آموز تبدیل به رفع تکلیف شود و نه تبدیل به بار تکلیف. نسل من از مشق شب خاطرات خوشی ندارد؛ ساعات زیاد رونویسی به‌جای حل مسأله و حجم بالای تکرار به‌جای خلاقیت. تجارب جهانی هم مؤید همین تغییر نگرش است؛ در آرژانتین می‌گویند مشق شب یک ابزار آموزشی است و پل ارتباطی‌معلمان و والدین و موجب تماس بهتر و بیشتر پدران و مادران با مدرسه فرزندشان.
اما در فنلاند و امریکا و استرالیا عکس این استدلال صادق است: مشق شب نه فقط وقت دانش‌آموز که تا حد زیادی وقت خانواده را می‌گیرد و مانع مشارکت اعضای خانواده در فعالیت‌های اجتماعی بیشتر می‌شود. به عبارتی با برگشت دانش‌آموزان با انبانی از مشق به خانه، روابط خانوادگی و اجتماعی هم تکلیف‌محور می‌شود. خصوصاً اینکه مرجع دانش‌اندوزی کودک منحصر به کتاب‌های درسی شود؛

چرا که مجموعه‌‌ای از آموختنی‌ها با محور کتاب‌های درسی دم‌دستی‌ترین درک از دانش برای آموختن آن به دانش‌آموز است. آنچه می‌تواند سرلوحه کار بویژه در مقطع دبستان باشد، آموزش سواد است؛ نه صرفاً به‌عنوان یک درس بلکه انواع سواد از قبیل سواد عاطفی، سواد رسانه‌‌ای، سواد اقتصادی، سواد هنری، سواد تاریخی و… تا دانش‌آموزان به اقتضای سن چشم‌انداز درستی از مقولاتی که در زندگی با آن مواجه می‌شوند کسب کنند.

به‌عنوان مثال، یکی از ضعف‌های دانش‌آموزان، ضعف نوشتن است. نوشتن به مفهوم گسترده آن بویژه توانایی بهره و استفاده از کلمات و رسانش آنچه در ذهن می‌گذرد. توانایی بیانگری فرد که یکی از اصلی‌ترین راه‌های آن نوشتن است. سواد نوشتن را نه در املا که در انشا دیدن. نه در بی‌غلط نوشتن صرف که در بی‌غلط نگاشتن حرف. درست نوشتن نه با ترکیب درست حروف که با ترویج حرف درست.

آداب نوشتن را همپای ادبیات نوشتاری دیدن.مدرسه جای آموزش درس زندگی است تا درس امتحان. به تعبیر استاد شهریار، «ورای مدرسه‌ ای شیخ درس حال آموز». قدما نیک‌اندیش بودند که پرورش را با آموزش توأمان کردند که آموختن برخی عادت‌هاست که به پرورش مهارت‌ها می‌انجامد و پرورش برخی اندوخته‌هاست که به یادگیری آموخته‌ها یاری می‌رساند. مگر نه اینکه بسیاری از آسیب‌های اجتماعی اثر فقدان یا ضعف همین مهارت‌های زندگی است؟ حتی در تحصیلکرده‌ترین اقشار اجتماعی هم آثار ضعف در ارتباطات اجتماعی و تعاملات خانوادگی مشهود است.
اگر تغییر نگرش آموزش و پرورش با تغییر رویه و انتظار والدین و معلمان توأمان شود از انتقال تا امتحان دروس هم دگرگون خواهد شد. اینکه آموزش از حفظ و تکرار، از رونویسی و روخوانی به دانش و خلاقیت، فهم و کشف تغییر کند. خروجی هم با این نتیجه معلوم خواهد شد: دانش‌آموز ما قرار است فقط ۲۰ بگیرد یا یاد بگیرد؟ قرار است حافظ خوبی تحویل بگیریم یا ناقد و کاشف خوبی؟ محصول مدرسه قرار است نوجوانی باشد که محفوظات خوب درسی دارد یا نوجوانی باشد که ایمان و وطن دوستی اش محفوظ مانده است؟
درس حال و مدرسه فردا را پاسخ به چنین پرسش‌هایی می‌سازد.

*مدیرعامل مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران

منبع: روزنامه ایران

ارسال دیدگاه

پربازدیدترین ها
آخرین اخبار