آسیبشناسی حقوقی و اجتماعی یک خودسوزی
دولتآبادی: سحر قبل از مرگ از حمایت اجتماعی محروم ماند/نیکبخت: پوشیدن لباس مردانه از سوی زنان و رفتن به ورزشگاه مجازاتی ندارد
تهران (پانا) - آخرین خبری که در میانه تعطیلات هفته گذشته بسیاری را به شوک فرو برد، مرگ دختر جوانی طرفدار تیم استقلال بود. او که قبلتر با پوشش مردانه به ورزشگاه هم رفته بود تا بازی تیم مورد علاقه را از نزدیک ببیند، سرانجام گیر افتاد. هیچکس نفهمید واقعیت امر چیست، اما خبر ابتدایی حاکی از خودسوزی زنی جوان در مقابل دادگاه در اعتراض به حکم شش ماه حبس برای او بود.
درباره سحر خدایاری گفته شده بود که او قبلا هم بازداشت شده و به حدی وضع روانی بدی را تجربه کرده است که وقتی خبر شش ماه حبس خود را که بعدا تکذیب شد، میشنود این موضوع را تاب نمیآورد و خود را با بنزین میسوزاند. وقتی خبر آمد، ۹۰ درصد سوختگی برای تن دخترک باقی مانده بود و شاید کسی چندان امیدی به زنده بودنش نداشت و در نهایت دوشنبه قبل، خبر فوتش منتشر شد.
از نقاط عطف این ماجرا یکی مصاحبه پدر سحر بود که گفت دخترش شخصیتی تندمزاج داشت و از مشکلات عصبی و اختلالات روانی رنج میبرد و دیگری، اظهارات غلامحسین اسماعیلی، سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که او اصلا پروندهای در محاکم کیفری نداشته است.
با این حال، واکنش شبکههای اجتماعی که یک باری با خودسوزی رقم خورده بود، پس از درگذشت از سحر با هشتگ #دختر_آبی روند تصاعدی به خود گرفت و به مدت کوتاهی خبر از مزر کشور فراتر رفت و شاهد واکنش بازیکنان و باشگاههای خارجی، فیفا و رسانههای غیر فارسیزبان بودیم.
در این اثنا بخش خبری ۲۰:۳۰ به میان ماجرا آمد و روایتی از ماجرا ارائه کرد که با واکنش منفی در فضای مجازی و اتهاماتی نظیر داستان ساختگی و قلب واقعیت روبهرو شد. یک روز پس پخش این گزارش، شورای سردبیری خبرگزاری خبر آنلاین و دو نماینده مجلس (علی مطهری و پروانه سلحشوری) که در گزارش ۲۰:۳۰ آماج اتهامات قرار گرفته بودند، مطابق مصوبه مجمع تشخیص مصلحت نظام خواستار تعیین وقت برای پاسخگویی شدند که تاکنون به این خواست پاسخی داده نشده است.
برای بررسی ریشههای شکلگیری اتفاق یادشده و واکاوی چرایی رسیدن یک فرد به این مرحله در زندگی به سراغ یک جامعهشناس و یک حقوقدان رفتیم.
نه لباس مردانه پوشیدن جرم است و نه به ورزشگاه رفتن زنان
صالح نیکبخت، حقوقدان، در این زمینه به پانا عنوان میکند: «حتی اگر قرار باشد بگوییم سحر به دلیل پوشیدن لباس مردانه احضار و بازجویی شده است، مطابق اصل قانونی بودن بودن جرم و مجازات، پوشیدن لباس مردانه از سوی زنان، هیچ مجازات قانونی ندارد و جرم محسوب نمیشود. از سویی دیگر بحث درگیری با مامور نیروی انتظامی مطرح شده است که اولا مامور اصلا نباید با مردم درگیر شود. ثانیا در مواقع مختلف بر حسب موضوع درگیری، جرم متفاوت است. اگر تمرد از دستور مامور باشد، یک نوع جرم محسوب میشود، اگر درگیری جسمی و فیزیکی باشد، جرم دیگری به حساب میآید و چنانچه منجر به ضرب و جرح شود، محکومیت دیگری در پی دارد و در این موضوع به خصوص، به نظر میرسد هیچ یک از این اتفاقات رخ ندادهاست.»
او تاکید میکند: «صرف نظر از اینکه سحر خدایاری چه اقدامی انجام داده است که موجب بازجویی و حضور او در محاکم قضایی شده است، از آنجا که موضوع این حادثه به ممانعت از ورود زنان به ورزشگاه باز میگردد، باید گفت این مسئله، یعنی ورود زنان به این محلها منع قانونی ندارد. اصرار فراوان بر موضوع ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه در همه سالهای گذشته در نهایت منجر به تصمیم فدراسیونهای بینالمللی فوتبال و سایر نهادهای ورزشی برای تحریم ایران در بازیهای باشگاهی و ملی منطقهای و بینالمللی شده است. به همین دلیل باید به طور اساسی موضوع حل شود. اگر دغدغه مسئولان موضوعاتی از قبیل حضور زنان در محلهایی خاص در داخل ورزشگاهها یا جمع شدن تماشاگران زن و مرد در یک قسمت با هم به صورت خانوادگی میبود، این موضوع قابل حل بود و نیازی به این همه کش پیدا کردن و تهدید فدراسیونها نبود.»
نیکبخت تصریح میکند:«بدیهی است اگر این مسئله حل میشد، چنین حادثه دلخراشی که موجب خودسوزی و در نهایت مرگ این خانم شد، رخ نمیداد. از طرف دیگر نه فقط در این مورد، بلکه در موارد دیگر نیز زنان مجبور نمیشدند با پوشش لباس مردانه و یواشکی وارد ورزشگاه ها شوند.»
او سخن پایانی خود را با این جمله به پایان میرساند: باران نیامده دعا باید کرد/ علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
سحر حمایت اجتماعی در این موضوع نداشت
شیوا دولتآبادی، فعال حقوق زنان و جامعهشناس، نیز در خصوص دلایلی که سحر را به جایی رساند که دست به خودسوزی زد و در نهایت منجر به مرگ او شد، به پانا میگوید: «بسیاری از ما آمادگی مقابله با وضع تحمیلی را نداریم. دلیل اینکه یک دختر جوان به این حد میرسد که به فاجعه خودسوزی دست بزند و در نهایت منجر به مرگ او شود، آن است که او هیچ حمایت اجتماعی نداشت، حتی جرات نداشت با خانواده خود در مورد احضار و بازجویی و... صحبت کند و در نهایت به حدی از هیجان میرسد که نمیتواند خود را کنترل کند و به چین وضع تلخی میرسد. من معتقدم این دختر جوان پشت و پناه و حمایت اجتماعی نداشت و قطعا اگر داشت، موضوع بسیار تفاوت پیدا میکرد.»
او تاکید میکند: «این زن جوان همچون هر زن دیگری حق داشت که بتواند فوتبال را از نزدیک ببیند، اما گاهی وضعی در جامعه رقم میخورد که جوانان ما به بنبستی میرسند که هیچ آینده روشنی برای به نتیجه رسیدن چنین وضعی نمیبینند و وقتی هیچ حمایتی از آنها صورت نمیگیرد، آنها به انتها میرسند. وقتی این دختر به دلیل تماشای فوتبال پایش به دادسرا و بازجویی باز میشود، هیچ مددکار و وکیلی نبوده است که بیاید وسط از او حمایت یا به او کمک کند. اگر نگاه جمعی به این مقوله وجود داشت، افراد مختلفی برای حمایت پا به میدان میگذاشتند یا اگر او فرد سرشناسی بود که چنین مشکلی برایش رقم خورده بود، خیلیها برای حمایت از او قدم برمیداشتند.»
حمایت از او بعد از مرگش آغاز شد که تنها فایده آن رساندن صدای زنانی که این خواسته را دارند، بود.
دولتآبادی در ادامه عنوان میکند: «میتوان گفت شاید نبود حمایت اجتماعی دو دلیل داشته باشد: از یک طرف محدودیتهای قانونی برای حمایت از چنین موضوعاتی وجود دارد. از آن سو گرفتاریهای مردم عادی اجازه نمیدهد در این زمینه حمایت و اظهارنظر کنند.»
دولتآبادی اما معتقد است ماجرای خودسوزی سحر زوایای مختلفی دارد؛ در حالی که بخشی از افکار عمومی ممکن است بگوید او به خاطر حقش خودسوزی کرده است و این دسته چه فوتبال ببینند، چه فوتبال نبینند او را محق میدانند، از آن طرف بخش دیگری هستند که درگیریهای روزمره بیشتری دارند و ورود به ورزشگاه برای زنان را دغدغه و حقی نمیبینند و معتقدند آنقدر مسائلی با ابعاد بزرگتر وجود دارد که نوبت به خیلی چیزها نمیرسد.
ارسال دیدگاه