سعید اصغرزاده*
سلامت روان به مثابه یک موضوع مهم جامعه
تهران (پانا) - این روزها خیلی از چیزها اتفاق میافتد که روی روح و روان آدمی اثر میگذارد؛ نمونهاش را میتوان در تبدیل یک آدم اخلاقی مسئولیتپذیر به یک قاتل زن دوم کش دید یا تبدیل یک شوهر هنرمند اخلاقی به یک غریبه که همراه دیگری برمیگزیند و البته همچنان استاد باقی میماند یا نمونههایی از این دست که اخبار ریز و درشتش نقل محافل و مجالس مردم و دیگران شده است .
بگذریم از اینکه جدای از روح و روان خود این آدمها، اخبار زندگیشان روی روح روان دیگران هم تأثیر میگذارد. زمینههای ژنتیکی و خانوادگی، سوانح، حوادث، آسیبهای اجتماعی، بیماریهای جسمی همچون سرطان، مصرف مواد مخدر، فقر، طلاق، گرایشهای هیجانخواهی بالا، خودمحوری، پرخاشگری، جنسیت و شرایط هورمونی، تغییرات اجتماعی، گروههای همسال از جمله عواملی هستند که میتوانند بر سلامت روان افراد اثر منفی بگذارند.
هر چند سلامت روان بیش از اینکه فردی باشد، یک موضوع اجتماعی است و جامعه ناسالم از لحاظ سلامت روان دچار بیاعتمادی، دشمنی و بدگمانی میشود؛ یعنی اینهمه روابط مسألهدار و قتل و ناامنی و طلاق و جدایی نشانه عدم سلامت روانی فرد و جامعه قلمداد میشود تا دسیسه اجنبی و پرستو و...!
بیماریهای روانیبا عواطف، تفکر و رفتار انسان ارتباط دارد؛ آدمهایی که با خودشان حرف میزنند، پدری که دخترش را میکشد تا به بهشت برود، مردی که در جلوی مترو خودکشی میکند تا بدبخت نماند، بچه پولداری که با ماشینش دوردور میکند و برای وقتگذرانی مزاحم دیگران میشود تا احساس خوشبختی کند، کارمندی که جاسوسی دیگران را میکند تا ارتقا یابد، مدیری که زیرمیزی میگیرد تا وارد مرحله بعدی بازی شود، فیلمسازی که خیالاتش را به جای واقعیت به خورد مردم میدهد، افرادی که برای خانواده خود نمیتوانند تصمیم بگیرند و برای یک جمعیت کثیر تصمیم میگیرند تا نشان دهند که کارامدند، همه روانیاند و همه جامعه را روانی میکنند. همه نیاز به درمان دارند!
شاهدش هم اینکه هفته پیش وزیر بهداشت هم به مشکلات بهداشت روان مردم اشاره کرده و علاوه بر این نکات گفته: «مشکلات بهداشت روان کشور به دلیل فضای ناشاد جامعه بسیار زیاد است و متاسفانه همه کمک میکنند که فضای کشور غمگینتر شود؛ در حالی که بارها رهبری فرمودند فضای کشور را شاد و بانشاط کنید اما ما از آن سو، ضجه، گریه، اندوه و غصه، یأس و ناامیدی را تبلیغ میکنیم و انگار جریاناتی در کشور بیشتر به گریستن مردم تا شاد کردن آنها دل بستهاند.»
سادهتر اینکه در ایران امروز جدای از مسائل اقتصادی و تحریمها و ترافیک و هوای گرم و بلبشوی اختلاسها و دزدیها و افراط و تفریطها در برخورد با مسائل اجتماعی و افتضاحات مالی و اخلاقی و سیاسی از ما بهتران باید نوعی فرهنگ ضد نشاط و سیاه را که به زور در رسانه و تریبون و... به جامعه تزریق میشود را هم به معضلات مردم اضافه کرد. شاید با این حساب چیزی از مولفههای یک جامعه سالم باقی نماند! جالب آنکه در این میان همه مسئولیتگریزشدهاند؛ یعنی برای افراد «دیگری» خیلی مهم نیست؛ فقط نیازِ خود او مهم است. چه خوب که وزیرمان مسئولیتگریز نیست. نسخه درمان اما تغییر نگاهی همگانی است. ابزارش فقط در بیمارستان نیست، در تلویزیون و منبر و شبکههای مجازی و رسانه مکتوب و مدرسه و دانشگاه و محل کار و خانه هم هست. البته اگر آن جریانی که وزیر میگوید، در کشور کوتاه بیاید!
*روزنامه نگار
منبع: روزنامه شهروند
ارسال دیدگاه