کارگران بیش از این نمیتوانند برای آموزش فرزندانشان "پول" بپردازند
آیا دانشگاههای خوب ملک مطلقِ «بچه پولدارها» خواهد شد؟!
تهران (پانا) - در شرایط فعلی، هستند کارگرانی که بهعنوان کار دوم، مسافرکشی میکنند تا فرزندشان از قافله عقب نماند و بتواند «کلاس کنکور» برود؛ در چنین شرایطی، صحبت از اینکه «آموزش رایگان به کیفیت لطمه میزند» و «دانشجویان برای دریافت کیفیت باید پول بپردازند» جز یک ریسک بیپشتوانه با معاش مردم، چه چیز دیگری است؟!
بهگزارش ایلنا، همه چیز با یک جمله ساده شروع شد: «تحصیل رایگان به کیفیت لطمه میزند». بهگفته علی اشرفیزاده، معاون آموزشی دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی «تحصیل هزینه و ارزش دارد و هیچچیزی رایگان نیست».
او در روزهای گذشته، با تاکیدبر اینکه ما باید یاد بگیریم که تحصیل هزینه و ارزش دارد و هیچچیزی رایگان نیست، اظهار کرد: این موضوعات با موضوع کنکور نیز ارتباط دارد؛ چراکه دانشجویان وقتی بهصورت روزانه وارد دانشگاه میشوند، بهدلیل رایگان بودن، نگران کیفیت تحصیل نیستند و بهنوعی فقط دوره تحصیلی خود را پایان میدهند.
نگاه کالایی به کیفیتِ خدمات زندگی
این اظهارات که از دل سیاستهای دستراستی نئولیبرالی بیرون میآید؛ موید نگاه کالایی به «کیفیت زندگی» است؛ این کیفیت میتواند وجوه تبلور بسیار داشته باشد: از خدمات آموزشی در سطوح مختلف - ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی، گرفته تا خدمات درمانی و بهداشتی. تاکید اصلی این نگاه بر این است که مردم اگر «پول» نمیدهند، نباید توقع خدمات باکیفیت داشته باشند؛ هر چیز رایگان، قاعدتاً بیکیفیت است؛ بهعبارت سادهتر، مردم هرچقدر پول بدهند، آش، نصیبشان میشود و این، کاملاً «طبیعی» است!
ما در حالی استیلای این نگاه را در سطوح مختلف شاهدیم که وظایف حاکمیتی دولت از قبیل آموزش و بهداشت براساس نص صریح قانون اساسی، از «کالاییسازی» و واگذاری به بخش خصوصی صددرصد معاف شدهاند.
با این همه، تلاش برای خصوصیسازی در عرصه آموزش در سالهای گذشته، شتاب تندی گرفته است؛ از تلاش برای خرید خدمات آموزشی از بخشخصوصی و بیحقوقسازی معلمان غیردولتی گرفته تا نرخ رشد بالای مدارس غیردولتی و خدمات کمک آموزشی رنگارنگِ ارائه شده در بخش خصوصی، همگی بر تمایل بالای دولت و سیاستگذاران رده بالای آموزش برای «پولیسازی آموزش» و رفع مسئولیتهای دولت، دلالت دارند.
اخیراً بانک جهانی، درصد دانشآموزان دوره متوسطه مدارس غیردولتی در سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۷ در کشورهای دنیا را منتشر کرده است؛ طبق این گزارش، میزان دانشآموزان دوره متوسطه مدارس غیردولتی در کشورمان ظرف ۱۹ سال به ۱۵ درصد رسیده؛ این گزارش نشان میدهد که رشد مثبت این شاخص در ایران بسیار بیشتر از میانگین جهانی است و معنای آن چیزی نیست جز اینکه در بیست سال گذشته، مدارس غیردولتی بهسرعت در ایران گسترش پیدا کردهاند.
آیا دانشگاههای خوب ملک مطلقِ «بچه پولدارها» خواهد شد؟!
حال بهنظر میرسد علاوهبر تحصیلات پایه که مدتهاست، خصوصیسازی شده و بسیاری از مردم بابت آن «پول» میپردازند، عدهای قصد دارند آموزشعالی را نیز «پولی» کنند؛ پیدایش دورههای شبانه، نوبت دوم و غیرحضوری در دانشگاههای برتر کشور که البته با اعتراضات وسیع دانشجویان مشغول تحصیل در این دانشگاهها مواجه شده، نشان از همین تلاش است و با این حساب، در آیندهای نهچندان دور، بافت دانشجویان ورودی دانشگاههای برتر کشور تغییر خواهد کرد؛ دیگر به اصطلاح بچه درسخوانها با هر صبغه طبقاتی نخواهند بود که بهواسطه استعداد و همت فردی خود به این دانشگاهها راه مییابند، بلکه دانشگاههای خوب هم ملک طلقِ «بچه پولدارها» خواهد شد.
اما سوال اینجاست که آیا کارگران «میتوانند» بیش از این بابت آموزش فرزندانشان بپردازند و اگر روزی، بیشتر ظرفیت آموزش عالی کشور، پولی شود، تکلیف فرزندان خانوادههای کارگری و کمدرآمد چه خواهد شد؟
کارگران «ندارند» که بپردازند
علی خدایی (عضو کارگری شورایعالی کار) به تفاوت ۴ میلیون و ۲۸۰ هزار تومانی حداقل دستمزد کارگران با سبد معاش حداقلی که بسیار حداقلی محاسبه شده، اشاره میکند و میگوید: در شرایط فعلی، کارگران توان تامین هزینههای خورد و خوراک و پوشاک حداقلی فرزندان خود را ندارند؛ چطور قادر خواهند بود برای آموزشعالی در سطوح تکمیلی پول بپردازند؟! در شرایط فعلی اگر کارگری فرزندش را در مدرسه دولتی ثبتنام کند، بازهم نمیتواند از پس هزینههای جانبی آموزش مثل کیف و کتاب و دفتر بربیاید، یک چنین خانوادهای چگونه میتواند هزینههای مازاد را تحمل کند؛ بهتر است در شرایط معیشتی فعلی از خصوصیسازی خدمات عمومی و از جمله آموزش دست بردارند.
بهگفته او، پولیسازی آموزش، «تبعیض» را در سطح روابط اجتماعی نهادینه میکند و نتایج تلخی بهبار میآورد: فرزندان کارگران نمیتوانند از خدمات آموزشی و کمک آموزشی باکیفیت بهرهمند باشند؛ این، یک تبعیض اجتماعی بزرگ است و در درازمدت، اثرات سوء به بار میآورد. یکی از مهمترین این نتایج میتواند رشد نرخ «ترک تحصیل» در سطوح مختلف باشد؛ یعنی فرزندان طبقه کارگر و کمدرآمد، علیرغم برخورداری از استعداد و توانایی، مجبور خواهند شد عطای تحصیلات عالیه را به لقای آن ببخشند و «آموزش تکمیلی و عالی» را کنار بگذارند!
در حالحاضر چند میلیون خانواده در کشور که حدود نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، خانواده کارگری یا بازنشسته هستند؛ وقتی کارگران ۴ میلیون و ۲۸۰ هزار تومان و بازنشستگان ۴ میلیون و۷۸۰ هزار تومان عقبماندگی مزدی دارند، چطور میتوانند برای دریافت کیفیت در آموزشعالی، پول بپردازند؛ آنهم پولی که به یک معنا هدر میرود و هیچ فایدهای ندارد!
آیا «تحصیلات عالیه» فایدهای هم دارد؟!
نتایج طرح آمارگیری نیروی کار بهار سال ۹۸ نشان میدهد سهم جمعیت بیکار ۱۰ ساله و بیشتر فارغالتحصیل آموزشعالی از کل بیکاران کشور ۴۰.۳ درصد است که نسبت به بهار ۹۷، ۳.۹ درصد افزایش یافته است.
با این حساب، ۴۰ درصد جوانانی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند، بیکار هستند؛ درنتیجه میتوان ادعا کرد هر پولی که خانوادهها بهسختی بسیار خرج تحصیلات عالیه فرزندان خود کنند، به احتمال ۴۰ درصد کاملاً هدر میشود و بازگشتی نخواهد داشت!
خانوادههای کارگری، به نسبت درآمدشان پول زیادی خرج آموزش فرزندانشان میکنند؛ در حالحاضر، «سبد آموزش خانوار» بهدقت در محاسبات سبد معاش، محاسبه نمیشود؛ در واقع بهگفته فرامرز توفیقی (رئیس کمیته دستمزد کانونعالی شوراها) برای تسهیل بیشتر و سادهسازی محاسبات، از آنجا که نهاد مستقلی برای جمعآوری و بهروزرسانی اطلاعات سبد وجود ندارد، فقط سبد خوراکیها و آشامیدنیها محاسبه شده و با اعمال یک ضریب روی آن، سبد معاش بهدست میآید.
اما اگر یک تحقیق جامع روی «سبد آموزش خانوارهای کارگری» انجام شود، مشخص میشود که همین الان هم آموزش و هزینههای جانبی آن از جمله کتاب و دفتر و از همه مهمتر «خدمات القایی آموزش» مثل کلاسهای فوقبرنامه و کنکور، بخش قابلتوجهی از درآمد ماهانه خانوارهای کارگری را میبلعد؛ هستند کارگرانی که بهعنوان کار دوم، مسافرکشی میکنند تا فرزندشان از قافله عقب نماند و بتواند «کلاس کنکور» برود؛ در چنین شرایطی، صحبت از اینکه «آموزش رایگان به کیفیت لطمه میزند» و «دانشجویان برای دریافت کیفیت باید پول بپردازند» جز یک ریسک بیپشتوانه با معاش مردم، چه چیز دیگری است؟!
ارسال دیدگاه