۴۷۰۰ کودک زبالهگرد در پایتخت
تجارت ۲۶۰ میلیاردی طلای کثیف
تهران (پانا) - نهادهای عمومی از جمله شهرداریها برای انجام خدمات از کودکان استفاده میکنند و برای رفع مسئولیت ماجرا را به گردن پیمانکاران میاندازند.این پدیده آنقدر رایج شدهاست که شما در هر کوچه و خیابان در طول روز کودکان زبالهگرد را میبینید.
روزنامه سازندگی به بهانه روز جهانی کودکانکار به پدیده زبالهگردی کودکان پرداختهاست.
یک، روز، خارجی
آفتاب زبانه میکشد و گرم است. خیلی گرم است. پسرک ایستاده توی ظل آفتاب و چشمهایش را باریک میکند.
«با بابام میام اینجا.. نه، نه، با.. با دوستم میام. بابام مرده. از ساعت ۱۰ میایم تا شب. وقتی خیلی شب میشه میریم. یه آبمیوه و کیک میخری؟»
از مادرش میپرسم؛
«من کار میکنم دیگه! مامانم خونست. اون کار نمیکنه، من خرج خونهرو میدم. آرزوم چیه؟ آرزو؟ یعنی چی؟! آها. آرزو... آرزو دارم یه اتفاق خوب بیفته. حالا هر چی بود مهم نیست. فقط خوب باشه».
اسمش شکرالله است. یکی از کودکان فالفروش تهران. امروز در میدان ونک، فردا شاید توی یک خیابان دیگر. آزیتا هم هست، دخترخالهی شکرالله، خودش میگوید شش ساله است. میپرسم از صبح چقدر پول درآوردی، کیسهای را که به گردنش آویخته از توی یقهاش بیرون میکشد. مچالهی پولها را در میآورد؛ توام با من میشمری؟ میشمرم؛ «پنج، ده، دوازده، چهارده، پونزده، بیست، بیست و پنج».
میپرسم: «بیست و پنج تومن خوبه؟» آزیتا فقط نگاه میکند، شکرالله جواب میدهد: «هر چی خدا بده شکر. حالا فال نمیخری؟» آزیتا می گوید: «فالام نیتیهها! باید نیت کنی. مثلا نیت کن فال امروز زود تموم شه زودتر برگردیم خونه!» و قصهی دخترک و پسرک هر روز تکرار میشود؛ خیابان به خیابان، چهارراه به چهارراه، شهربهشهر.
دو، شب، خارجی
شب است و تاریکی هجوم آورده توی کوچههای ستارخان؛ پرتو هست، اما نوری در کار نیست و عجیب است که توی کوچه هیچ چراغی کارگر نشده. اسم پسرک پرتو است. خودش درست نمیداند سنش را. ده، یازده ساله بهنظر میرسد. نه شناسنامه دارد و نه هیچ هویت مکتوبی. میلی به حرفزدن ندارد و خسته است. بهغایت خسته.
پرتو کنار سطلزباله ایستاده و کیسهای دو برابر قد و قوارهی کوچکش روی دوشش. توی سطل پی چیزی میگردد، قوطی، شیشه و هر چیزی که بشود جدایش کرد و انداخت توی کیسه و رفت و توی سیاهیشب گم شد.
با اکراه حرف میزند، اینکه حوالی ظهر با ماشینی میآید توی محله و کارش شروع میشود. با سرککشیدن توی سطلهای متعفن زباله. تا جان دارد جمع میکند، تا وقتی سیاهی از راه برسد. بعد ماشین سر میرسد، به پناهگاه میروند و تا طلوع سپیده زبالهها را تفکیک میکنند، با دست.
دور از پدر و مادر و هر قوم و خویشی که دلش برای این همه ناامنی بسوزد. بعد از چند ساعت خواب، دوباره روز از نو، روزی از نو، روزیای که خلاصه میشود در بطریهای کثیف رها شده در سطلهای زباله.
زبالهگردی؛ بدترین شکل کار کودک
همین چندسال پیش بود که احد و صمد، دو کودک زبالهگرد زندهزنده در یکی از گاراژهای تفکیکزباله در تهران آتش گرفتند و سوختند و تمام شدند. همانموقع خیلیها دردشان آمد، خیلیها سروصدا کردند، اما همهاش سروصدا بود.
هیچ اتفاق روشنی برای بچههای شبیه به احد و صمد نیفتاد و این قصهی تلخ تکرار میشود، هر روز، هر شب، هر روز و شب. چند روز پیش ۱۲ ژوئن و روز جهانی مبارزه با کار کودک بود.
روزی که بهانهای شد تا دوباره نگاه کنیم به کودکانکار که با قد و قوارهی کوچکشان بهدنبال خوشبختی میگردند؛ میان پاکتهای فال، میان ماشینهای پشت چراغ قرمز چهارراهها یا در سطلهای زباله!
متاسفانه هیچ آمار دقیقی از کودکان کار ایران وجود ندارد اما نمیشود بهسادگی از کنار طیف گستردهی آنها گذشت. کودکانی که خیلی از آنها تبعهی کشور افغانستان هستند و بدون اوراق هویتی فقط کار میکنند.
البته ایرانی و افغانستانی ندارد. همه بهدور از کودکی درس و مدرسه را رها میکنند و کمک خرج خانوادهاند. کودکانی که خیلیهایشان بهدور از خانواده در گودها، گاراژها و کورههای متروکه آجرپزی، در کپرهایی بهدور از هرگونه امکانات بهداشتی و شهری، زندگی میکنند و در کنار زبالهها میخوابند.
آنهم در شرایطی که هیچ حمایت جدیای از آنها نمیشود. اتفاقاً همین چندروز پیش بود که لایحهی حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان که پس از ۱۰ سال انتظار چندوقت پیش به شوراینگهبان رسیده بود، دوباره بهمجلس شورای اسلامی اعاده داده شد تا اصلاحاتی در ماده ۹ و بند ۵ این ماده صورت بگیرد.
بعد از این اصلاحات و رفت و برگشتها میتوان امیدوار بود که این لایحه به قانون تبدیل شود و سپری باشد برای محافظت از کودکان.
۷۲۰ میلیون تومان زباله در روز!
حالاکه وضعیت اقتصادی جامعه نابسامان است، این چرخه روزبهروز بیشتر بازتولید میشود و جالب آنکه مسئولان دولتی هم گوششان به این حرفها بدهکار نیست.
دو سال پیش، محمدمهدی تندگویان، عضو شورای چهارم شهر تهران درباره تفکیک و بازیافت زبالههای تهران گفته بود: «چیزی تحتعنوان شرکت تفکیک و بازیافت زباله وجود ندارد، جمعآوریها بهصورت غیرقانونی و سیاه انجام میشوند. آنها توسط مافیایی که زباله را مدیریت میکنند، اداره میشوند».
حالا الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران هم در اینباره میگوید: «متاسفانه ابزارها و سازوکارهای جداسازی خانگیِ تفکیک از مبدا فعال نیست و گویا ارادهای هم برای تغییر وضعیت نبوده و نیست. جداسازی و فرآیند بازیافت از هنگام تولید پسماند آغاز می شود و شهروندان وقتی ابزار و شیوهی مناسب برای جداسازی و تحویل جداگانهی پسماند خشک و تر را نداشته باشند این وضعیت ادامه مییابد. باید به این نکته توجه کرد که چهکسانی و چگونه از تداوم این درهم ریختگی پسماند سود میبرند».
بااین حال هنوز خیلیها ماجرا را گردن نمیگیرند. میگویند مافیا؟ ماجرا را بزرگ میکنید! ماجرایی نهچندان بزرگ بهقول مسئولان دولتی، که اتفاقاً ترنوول مالی عجیبی دارد. بنابر گزارش باشگاه خبرنگاران هر شهروند تهرانی روزانه یککیلو زباله تولید میکند. زبالهای که بهگفتهی دلالان هر کیلوی آن ۳۰۰ تومان فروخته میشود. با این حساب، میزان زباله قابل بازیافت در تهران روزی ۷۲۰ میلیون تومان تخمینزده میشود؛ که میشود سالی ۲۶۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان.
چندروز پیش، فرشید یزدانی، مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان در نشستی بهمناسبت روز جهانی منعکار کودک گفته بود: «حدود ۱۴ هزار زبالهگرد در تهران وجود دارد که از این تعداد ۴۷۰۰ نفر کودک هستند یعنی رقمی در حدود یکسوم و عمده زبالهگردها، در واقع بیش از ۹۰ درصد آنهاهم از اتباع افغانستان هستند».
این اعداد و ارقام، میتواند مافیایی بزرگ را سامان دهد که بخش زیادی از آن روزبهروز فربهتر میشود؛ بیشتر هم با پنهانکاری پیمانکاران شهرداری که قوانین را دور میزنند و کودکان بیدفاع و نیازمند را بهکار میگیرند. گرچه برخی از کارشناسان معتقدند مسئولان دولتی بیمسئولیتی خودشان را به گردن پیمانکاران میاندازند.
کودکانکار عوامل غیرمجازند نه نیروهای پیمانکاران شهرداری
شهرام فیروزی، مدیر روابط عمومی و امور بینالملل سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران از کسانی است که میگوید: مایل نیست از لفظ مافیا برای زبالهگردی کودکان استفاده کند. بهنظر او مقصر اصلی این فرآیند کسی نیست جز مردم!
فیروزی در اینباره میگوید: «من مایل نیستم از این اصطلاح استفاده کنم، این جریان را اینقدر بزرگ کرده و از مافیای زباله نام ببرم. اگر در معابر کودک کار یا فردی را میبینید که ایرانی نیست و تبعهی کشورهای اطراف است، حاصل یک رفتار غلط شهروندی است. یعنی شهروندان مسئولیت اجتماعی را که بهعهدهی آنهاست رعایت نکرده و زبالههایشان را در ابتدا تفکیک نمیکنند. وقتی مردم پسماند خشک ارزشمند را با زبالههای تر یکی کرده و در اولینفرصت از خانه به مخازن بیرون از خانه منتقل میکنند، طبیعتا چنین اتفاقاتی میافتد. نهتنها در ایران که در تمام دنیا چنین است».
او در مورد اینکه این مسئله از سوی چهکسانی هدایت میشود، میگوید: «ما عوامل غیرمجازی را در سطح شهر تهران داریم که بههیچ وجه تحت نظارت شهرداری تهران نیستند. شهرداری تهران هم ابزار و قوهی برخورد با آنها را در اختیار ندارد و باید متخلفان را به قوهقضائیه و نیرویانتظامی ارجاع دهد. چیزیکه گاهی شهروندان میبینند، عوامل غیرمجازی هستند که در سطح شهر قرار دارند.
فرض کنید امروز من یکی از این عوامل غیرمجاز را دیدم. چهکار میتوانم بکنم؟ بر فرض اینکه او را ببرم و به کلانتری تحویل بدهم هم قانون مدونی که ماجرا را پیگیری کند وجود ندارد. ما در صورت برخورد با این افراد، سعی میکنیم مسالمتآمیز بار آنها را مصادره کنیم، اگر گاری دارند، گاریشان را بگیریم و به آنها بگوییم اگر دفعه دیگر ببینیمشان الشان میکنیم و بلشان میکنیم!»
او میگوید: «ساز و کاری را که پشت این ماجراست و این بچهها را هدایت میکند، من که نمیبینم! اینها عوامل غیرمجازند و نظارت ما روی عواملمجاز است. تهران ۲۲ منطقه دارد و ما ۲۲ پیمانکار پسماند خشک داریم. اما به آنها اجازه داده نشده که کارگران و عواملشان بیایند سر مخازن».
تاکید او براین است که این اتفاقات نه توسط پیمانکاران، که از سوی عوامل غیرمجاز است؛ «کسانی که در خلازین و عبدلآباد فعالیت میکردند شهرداری جمعشان کرد. کسانیکه الان میبینید عوامل پیمانکاران نیستند. اما نمیخواهم مصرانه بگویم بههیچوجه پیمانکاران تخلف نمیکنند.
شهرداری هر منطقه بر اعمال این پیمانکاران نظارت دارد، بعدهم نیروهای همکار ما بهعنوان ناظر ارشد این موضوع، در صورت مشاهده و اثبات اینکه کودکان زبالهگرد از نیروهای پیمانکار است، با پیمانکار برخورد قانونی میکنند. یعنی در مراحل اولیه جرائم سنگینی را برای او در نظر میگیرند و گاهی اوقات هم در صورت تکرار و مشاهده موضوع، به لغو قرارداد پیمانکار منتج میشود».
جالب اینکه در ادامه میگوید بارها این اتفاق افتاده است؛ اینکه قرارداد پیمانکاران شهرداری بهدلیل تخلفات اینچنین لغو شده. میگوید: «مدیریت شهری روزانه حدود یکونیم میلیارد تومان برای جمعآوری زباله و رفت و روب شهری پرداخت میکند.
سادهترین اتفاقی که با همراهی مردم میتواند بیفتد این است که از حجم و وزن پسماندی که در مخازن است کاسته شود. در این صورت هم از هزینههای مدیریتشهری کم میشود و هم اینکه به حفظ محیطزیست کمک میشود».
فیروزی نکاتی هم در مورد انتخاب پیمانکاران میگوید: «پیمانکاران رتبهبندی دارند، و شرایط رتبهبندی موارد زیادی را در بر میگیرد. از جمله اینکه تابعیت ایرانی داشته باشند، ماشینآلات مشخصی داشته باشند، نیرویانسانی، دفتر و شرکت لازم را داشته باشند و همه اینها به ثبت رسیده باشد».
او در مورد اینکه آیا قید شده که در این پروسه از کودکان استفاده نکرده یا بهصورت دستی پسماند را جدا نکنند، میگوید: «صددرصد این موارد در قراردادها آمده و در واقع این موضوع یکی از بندهای قرارداد است. ذکر شده که نباید از کودک صغر سنی و از فرد کبر سنی استفاده کنند. اینکه حق ندارند سر مخازن بروند. مثلا فرض کنید که در سطح شهر تهران یک پیمانکار برای منطقه فلان انتخاب شده است. در این منطقه ۱۵ یا ۲۰ غرفه یا کانکس در سطح محلات وجود دارد.
پیمانکار موظف است در این غرفه نیرو بگذارد، حقوق این نیروها را بدهد و آنها هم موظفند پسماند خشک ارزشمند مردم را جمعآوری کنند. همچنین اطلاعرسانی و آموزش به شهروندان این منطقه بهعهده این افراد است».
البته فیروزی میگوید هیچ آماری از اینکه چند درصد از این پروسه بهصورت قانونی و چند درصد از آن بهصورت غیرقانونی انجام میشود، وجود ندارد.
برای رفعمسئولیت میگویند پیمانکار مقصر است
ایران یکی از کشورهای عضو کنوانسیون حقوق کودک است و با اینحال شاهد تخلفات آشکاری در این حوزه هستیم.
مظفر الوندی، معاون سابق وزیر دادگستری و دبیر پیشین مرجع ملی حقوق کودک در توضیحاتی عنوان میکند: «علاوهبر کنوانسیون حقوق کودک، ایران به معاهدات دیگری هم پیوسته است. مانند معاهده ۱۹۸۹ یا معاهده حقوق کودک. قوانین روشنی هم در اینرابطه وجود دارد، نهاینکه قانونی نداشته باشیم. مشکلی که وجود دارد، بحث نظارت بر کار کودکان است. این مسئله جزء وظایف ذاتی وزارت کار است، در حالیکه این موضوع را در جامعه کمرنگ میبینیم.
همچنین در مواردی نهادهای عمومی برای انجام خدمات از کودکان استفاده میکنند و برای رفع مسئولیتشان ماجرا را به گردن پیمانکارانی میاندازند که با آنها قرارداد دارند. بهطور واضح در بحث شهرداری این موضوع را دیدهایم. حتی در استفاده از اتباعبیگانه و حتی داخلی و افراد زیر ۱۵ سال. در بحث زبالهگردی بارها گزارشهایی از این تخلفات منتشر شده. همان چیزی که الان هم اتفاق میافتد.
اما نکته دیگر این است که گاهی نمیگوییم کودک کار نکند، بلکه کار سخت و زیانآور برای کودک ممنوع است. نباید حقتفریح از کودک گرفته شود. اما گاهی عرف بوده که یک بچه مهارت حرفهای ببیند. بحث ما استثمار و بهرهکشی از کودک است که در کنوانسیون و معاهدات بینالمللی و قوانین داخلی لحاظ شده است».
او به حاشیهنشینی هم بهعنوان یکی دیگر از علل تولید کودککار اشاره میکند: «بیشتر کودکان کاری که بهصورت علنی در خیابانها میبینیم، افراد نیازمندی هستند که برای کمک به خانواده کار میکنند. اما بهدلیل سن پایین احتمالاً اینکه مورد سوءاستفاده واقع شوند بسیار زیاد است. من اصطلاح جمعآوری کودکان کار را قبول ندارم. بارها این اتفاق افتاده ولی هربار بینتیجه بوده است. جمعآوری این کودکان فایدهای ندارد بلکه منشاء تولید این کودکان باید برطرف شود».
بهگفته الوندی، براساس کنوانسیون حقوق کودک، هر پنج سال یکبار گزارش وضعیت کودکان به سازمانملل ارائه میشود:
«یک هیئت ژوری در سازمانملل گزارش همه کشورها را بررسی کرده و به همه کشورها توصیههایی میکنند. چیز الزامآوری نیست، تنها توصیه است. ضمن اینکه بحث کودک کار جهانی است و اینطور نیست که در کشور ما بیشتر از سایر کشورها باشد.
البته نکته منفی در ایران این است که آمار واقعی و درستی از این ماجرا نداریم. البته ما در مجامع جهانی در مورد مسئولیت سن کیفری و حکم قصاص زیر ۱۸ سال مورد سوال هستیم، اما چون موضوع کودک کار در همه کشورها شایع است، در سازمانملل وضعیت ما چندان جدی گرفته نمیشود».
ارسال دیدگاه