شش و نیم روایت از دل اوضاع استان سیلزده جنوب کشور
خوزستان بحرانزده؛ زخمهایی که حالا سر باز کردهاند
محرومیت قدرت خطر کردن را از آدمها میگیرد
اهواز (پانا) - این روایتها روایتهایی جداگانه از خوزستان سیلزدهاند. آنچه بین آنها مشترک است مشکلاتی است که از پیش در خوزستان وجود داشتهاند.
شاهرخ زبردست: ۱. فاضلاب و سیلاب در شیبان به هم رسیدهاند. فاضلاب بالا آمده و وارد خیابانها شده است. بوی گند خیابانها را برداشته و سیل پشت در شهر است. سیلبند اول شهر ۳۵ هزار نفری نزدیک اهواز شکسته است. ماشینهای سنگین و آدمها کار میکنند که سیلبند اول را ترمیم کنند و سیلبند دوم را محکمتر. فاصله بین دو سیلبند پر از زمینهای کشاورزی است که یا زیر آب رفته یا در آستانه زیر آب رفتن است. آنسوتر سیل چسبیده به گورستان شهر و مردهها را هم تهدید میکند. آب از هر طرف به سمت شهر در جریان است. قبلتر فاضلاب بود که در انتهای شهر وارد کارون میشد و حالا کارون آنقدر بالا آمده که فاضلاب را پس میزند. وقتی پای سیل در میان است، بیماری و مرض، مشکلات درجه دوم محسوب میشوند. اگر شهر شبکه فاضلاب داشت، اگر آب کثیف را در کارون رها نمیکرد هم اینطور بود؟ انگار کارون دارد انتقام میگیرد. در اهواز هم همینطور است. کارون زندانی سدها، کمآب بود و فاضلاب شهری راحت وارد آب میشد. اما حالا آب آنقدر بالا آمده که لولههای فاضلاب را به سطح خیابان آوردهاند و با پمپ وارد سیل میکنند. انگار که عادی است فاضلاب وارد رود شود. عادی نیست و کارون این را نشان داد.
۲. پیرمرد راننده است. فارسی را سخت صحبت میکند و در ذهناش از عربی ترجمه میکند. مقصد شیبان است و راه فرصت خوبی برای صحبت کردن است. قیمت گوشت و میوه و نان را میپرسد؛ چیزهای پایهای. میگوید این گوسفندهایی که زنده از خارج میآورند به ما نرسیده و اگر رسیده بود قیمتها میشکست. توضیح دادن اینکه قیمتها همه جا همینطور است و آن گوسفندهای زنده قیمتها را نمیشکنند دشوار است. گوشت خریدن هم برای او، هم برای بسیاری از اهالی سخت است. برای کشاورزها حالا سختتر هم شده است. جز خانه از دست دادهها، کشاورزان سختترین روزها را میگذرانند. بسیاری از آنها در شیبان یا در روستاهای پاییندست کارون بخشی از روز را به تماشای با حسرت زمینشان میگذارنند که پر از آب شده است. آب مزارع گندم را پوشانده و گندمشان هم حتما تا به حال پوسیده. اگر آب نمیآمد ۱۰ روز دیگر فصل درو شروع میشد و آنها حاصل زحماتشان را میفروختند. حالا نه گوشت، بلکه برای خریدن نان هم احتمالا به سختی میافتند. سیل قوز بالای قوز است. آن طور که کشاورزی میگوید: «چند سال نمیتونستیم بکاریم. اگر میکاشتیم میاومدن میگفتن آب نیست و نباید بکارین. آب کم بود یا نمیدادن. پشت سد نگه میداشتن. حالا امسال کاشتیم و آب برد. اگر آب نبود پس این آب چیه». سیل بعد از خشکسالی وقتی از این مشکلات ندارد که تصمیمهای مدیریتی برای مردم توجیه شده باشد. حالا که نشده، نتیجهاش میشود سوءتعبیر. سیل فقیر و غنی نمیشناسد اما آسیبپذیرترینها همان فقرا هستند. آنها هستند که خانهای را که با پنجاه سال کار کردن ساختهاند نمیتوانند رها کنند. محرومیت قدرت خطر کردن را از آدمها میگیرد.
۳. مرد گفت: «نرید توی روستا. وسیله دارین، دوربین دارین، نرید توی روستا.» مسیر روستا مسدود شده و تنها راه قایق موتوری است. عدهای آن طرف گیر افتادهاند و با قایق غذا میگیرند. عدهای این طرف کارون از مسیر خارج شده منتظرند که بروند به روستا. مرد ادامه داد: «مردم توی خونهها نیستن. همه اومدن لب شط. یه عده فرصتطلبن. نرین توی روستا.» از این توصیهها زیاد است، حتی در اهواز: «وسایلتان را سفت بچسبید. اوضاع خوب نیست.» توصیف اینگونه از وضع شاید واقعی نباشند اما احساسی که پشت این توصیهها هست واقعی است. نگرانی از پشت چشمهای زن بیرون زده بود وقتی به خواهرزاده درگیر سیلاش گفت : «احمد را میشناختی، همکار علی؟ موتوری با چاقو زده پشت گردنش وسایلش رو برده». همیشه همینطور بوده یا به بحران ربط دارد؟ پاسخ را هم میشود در همین حرفها جستوجو کرد: «الان همه حواسشون به سیل رفته. هر کی به هر کی شده. فرصتطلبن بعضیا.»
۴. کمتر از ده نفرند و جمع شدهاند که با دست خالی جلوی ورود آب به مزارعشان و آنسوتر خانه و زندگیشان را بگیرند. پیرمردی شلوارش را تا روی زانو بالا زده. لب آب ایستادهاند که با باد موج میزند روی جاده. اگر از این جاده رد شود زمینهایشان زیر آب میرود. با چند تا گونی و مشتی خاک کاری از دستشان برنمیآید. ناامیدی موجب خشم میشود. عصبانی داد میزند: «هیچ کار نکردند. هیچ کاری نمیشه کرد. آب از ما رد میشه. دخترم ده روزه زایمان کرده. از ترس میلرزه، شیرش خشک شده. بچهاش از دست میره.» زمینهای زیر آب رفته را نشان میدهند. سه روستا زیر آب است و مزارع گندم هم همینطور. آن طرف جاده باز هم گندم در آستانه درو است. هیچ کامیون و ماشین سنگینی هم در کار نیست که سیلبند بسازند. ناراحت نه، در آستانه زاری کردناند. گندمشان را نشان میدهند. احتمالا کاری نشده چون قرار نیست جلوی آب را بگیرند و قرار است مزرعههای بعدی هم زیر آب برود که آب را کنترل کنند. صاحبان مزارع ولی واقعیت را نمیدانند. تا حالا احتمالا مزرعهای نمانده.
۵. یکشنبه شایعه در اهواز پیچید که سد کرخه سوراخ شده و آب از زیرش میریزد. باور کردند؟ بله خیلیها باور کردند. دوشنبه چو افتاد که دز سرریز کرده است. سهشنبه مردم در اهواز میگفتند که اهواز هم زیر آب میرود. شایعات دیگری هم در این مدت بوده. در شیبان میپرسند: «این عددهایی که از ورود و خروج سدها میگن راسته؟». همه جا میپرسند: «اومدی عکس بگیری بگی چی؟ شما که حرف ما رو نمیزنین. فقط حرف مدیر و وزیر نشون میدین. ما مردیم.» و این آخری خوب نشان میدهد دلیل همهگیر شدن شایعهها چیست.
۶. در خانه سمنهای اهواز، رفتوآمد زیاد است. آدمهایی کمک میآورند، افرادی کمک میبرند. آنطور که رئیس خانه گفت کمی کمتر از ۱۰۰ انجمن یا سمن فعال در خوزستان وجود دارند که بسیاری از آنها در حال کمکرسانی هستند. در اردوگاهها هم کسانی از انجمنها دیده میشوند. تیمهایی در این خانه تشکیل شده که شامل روانشناس و مددکار هم میشود. یکی از بین آنها گفت: «بعضی جاها مردم نیروهای دولتی رو پس میزنن. اونجاها ما میریم و کمک میرسونیم.» مشاور امور قبایل و اقوام استانداری هم در همین خانه دیده میشود و رفتوآمد میکند. نیروی دولتی نیست و با شیوخ برای راه دادن آب به مزارع مذاکره میکنند. حالا هم هدفاش رسیدن صاحبان مزارع به خسارتهایشان است. اما برای کمک به همه مردم سیلزده خیلی خیلی بیشتر از ۱۰۰ سمن فعال نیاز است.
آخر. زخمها در بحران سر باز کردهاند و دردآور شدهاند، شکافها بیشتر و مشکلات عمیقتر شدهاند. دردهایی که بیدرمان گذاشته شدهاند در روزگار بحران، راهحلها را دشوارتر کردهاند و در روز سیل تبعات بیشتری دارند. فقر مثل فاضلاب با سیل در همآمیخته و بیماری ناشی از فقر مهلکتر و طاقتفرساتر است. احساس ناامنی وقت سیل بیشتر شده است. بیاعتمادی مثل زخم کهنه عفونت کرده و اگر جلویش را نگیری اعضا قطع میشوند. بحران، سیل، زلزله، شکافها را بیشتر میکننپ. اگر مردمی که در کنار هم ایستادند و در شهری جلوی سیل را گرفتند دیده میشوند روی دوم ماجرا را هم باید دید: مردمی هستند که تنها ماندهاند و برای تصمیمهایی که گرفته شده توجیه هم نشدهاند. بحران، سیل، زلزله یا حتی جنگ زمانی موجب همبستگی بیشترند که شکافها زیاد نباشند. بماند که همین سیل میتواند ناشی از مشکلات پیشینی باشد: لایروبی نکردن سدها و بستر رودها، اشتباه مدیریتی و بیتوجهی به هشدارها، مدیریت نکردن به موقع آب و .... و این هم از مردم کوچه و بازار حتی پنهان نیست.
ارسال دیدگاه