بطحایی: آرزو دارم روزی دولت بتواند همه هزینههای یک آموزشوپرورش باکیفیت را تأمین کند
تهران (پانا) - وزیر آموزشوپرورش در گفتگو با هفتهنامه همشهری جوان، ضمن پاسخ به پرسشهای این هفته نامه ، به تشریح برنامههای آموزشوپرورش در دوران نوجوانی و جوانی پرداخت.
از جوانی شروع میکنیم که اصل ماجرا است. در جوانی چه نوع جوانی بودید و چه ویژگی خاصی داشتید و چه تفاوتی بین جوانی خودتان و جوانهای امروزی که در اطرافتان مشاهده میکنید بوده است؟
از هرکسی که هم سن و سال من و نسل من است بپرسید حتماً پاسخ خواهد داد که شرایطی که من و نسل من در دوران جوانی داشتیم مقارن با فراز و نشیبهای بسیار زیادی در آغاز انقلاب بود. فرازوفرودهای انواع مسائل اجتماعی و سیاسی و گروههای مختلف سیاسی در کشور و بعد هم دفاع مقدس و جنگ تحمیلی و شرایط خاصی که در آن روزها وجود داشت. همه این شرایط باعث میشد همهکسانی که مثل بنده در آن ایام در دوران جوانی خودشان بودند بخش عمدهای از انرژی و توان و عمر خودشان را صرف مسائل اجتماعی و مسائل مربوط به جامعه بکنند و کمتر به علائق و ذوق شخصی خودشان بپردازند. این را به جهت اینکه ویژگی بنده بوده عرض نمیکنم شرایط آن روز ایجاب میکرد همهکسانی که در سن و سال من بودند بخش عمدهای از انرژی و زمان خودشان را برای رتقوفتق مسائل اجتماعی صرف کنند، برای همین اکثر افراد در آن دوران کمتر به خودشان و خانوادهشان فکر میکردند و بیشتر پیگیر مسائل سیاسی و اجتماعی بودند.
بیشتر از جوانان امروز سیاسی بودند؟
سیاسی به معنای مداخله و مشارکت در اداره جامعه بله.
کنشگرتر بودند؟
بله مداخله در اداره امور جامعه بیشتر در اختیار جوانان بود و این مداخله هم جنبه غیررسمی داشت. سازمانهای رسمی که جوانان در آن عضویت داشته باشند و از طریق ساختار رسمی به امورات اجتماعی بپردازند کم بود و بیشتر نهادهای مردمی بود که جوانان در قالب عضویت و مشارکت در آن نهادهای مردمی در حل مسائل اجتماعی مشارکت میکردند. از مشارکت در جنگ و دفاع مقدس گرفته تا مسائل سازندگی و سایر اموراتی که در شرایط آن زمان کشور وجود داشت. پسازآن به تدریج ساختارهای غیررسمی تبدیل به ساختارهای رسمی شد و این مجال برای جوانان پیدا شد که مقداری بیشتر به خودشان و علایق خودشان بکنند. بنا بر آنچه گفته شد، بهطورکلی به نظر میآید که تفاوت جوانان امروز نسبت به دهه ۶۰ این است که در سبد زندگیشان سهم آن چیزی که موردعلاقهشان است بیشتر است.
آخرین جوانی که دیدید و با خودتان تحسین کردید چه کسی بوده است؟
چند روز پیش با یک جوانی مواجه شدم که یک نخبه قرآنی بود. البته تکیهام فقط روی زمینه کاری و نخبگی ایشان نیست. آن جوان یک نخبه قرآنی و حافظ قرآن بود و دیدن او فارغ از موضوعی که او در آن نخبه بود، به شدت برای من یادآور این بود که ظرفیت ذهن و مغز انسان بهویژه جوانان چه ظرفیت بالایی است. من در آن دیدار که در شهر قم برگزار شد،جوانی را دیدم که حافظ کل قرآن بود و از زوایای مختلف آنچنان با سرعت عمل بالا به سؤالاتی که از او پرسیده میشد پاسخ میداد که فکر میکنم قویترین کامپیوترها هم قدرت پردازش اینچنینی را نداشتند. بازهم تاکید میکنم نمیخواهم بگویم چون ایشان فقط حافظ قرآن بود این مثال را میزنم بلکه میخواهم بگویم ظرفیت و توانایی ذهن بشر بهویژه جوانان در چه سطحی است که میتواند با این سرعت عکسالعمل و پاسخ نشان بدهد ولی متأسفانه همیشه ما از این ظرفیت غافل بودیم و به همین خاطر،از سهم بسیار اندکی از این توانایی در زندگیمان بهره میبریم.
جامعه هدفی که در شرح شما گنجاندهشده است از هفتسالگی تا هجدهسالگی است. در این بازه دوازدهساله از هفتتا سیزده سال یک رده سنی است و از سیزدهتا هجده هم یک رده سنی دیگر است. هفتتا سیزده را مسامحتا میتوانیم کودک بگوییم اما برای سیزدهتا هجده نمیتوانیم کودک بگوییم. آیا کودکان در آموزشوپرورش آقای بطحایی کودکی میکنند؟ آیا نوجوانان در آموزشوپرورش آقای بطحایی نوجوانی میکنند؟ به نظر شما بچههای هجده سال به پایین ایران در مقایسه با کشورهای منطقه و اروپا و آمریکا چقدر ازنظر روحی و روانی سالم هستند؟
پاسخ سؤال اول شما صفر و یک نیست نمیتوانیم بگوییم کودکی نمیکنند یا کودکی میکنند.
با قبل از خودتان مقایسه بکنید؟
این سؤال را اگر بیست سال پیش از من میپرسیدید این پاسخ را نمیدادم اما اینک میگویم که جامعه امروز و مقتضیاتش ایجاب میکند بچهها از ظرفیت روانی و جسمی برخوردار باشند. این نیاز امروز بیش از گذشته اقتضاء میکند که ما به توسعه و گسترش ظرفیتهای روانی، شخصیتی و جسمانی بچهها توجه کنیم.
به دلیل عصر تکنولوژی؟
همعصر تکنولوژی و هم تهدیدهای متعددی که بیشتر از گذشته بچههای ما را تهدید میکند. این تهدیدها بسیار پیچیده است. درگذشته شما یک دشمنی را که روح و روان و جسم و شخصیت بچهها را مورد تهدید قرار میداد با یک نگاه میتوانستید تشخیص بدهید اما امروز تشخیصش بسیار دشوار شده است یعنی تشخیص اینکه این عامل، یک دشمنی است که بچههای ما را تخریب میکند و یا یک دوستی است که موجب اعتلا و تعالی بچههای ما میشود ، به دلیل پیچیدگیهایی که دارد فوقالعاده سخت شده است. بخش عمدهاش ناشی از فناوریهایی است که اشاره کردید. به همین دلیل اگر از من سؤال کنید که اگر شما فقط بخواهیدیک اولویت را در آموزشوپرورش امروز تعیین بکنید،آن چیست؛ جواب خواهم داد که اگر من بتوانم روزی بهعنوان وزیر آموزشوپرورش تصمیم گیر نهایی و مطلق در حوزه برنامههای آموزشی و پرورشی باشم همه ظرفیت آموزشوپرورش را به گسترش ظرفیتهای شخصیتی و روحی و روانی و جسمی بچهها تخصیص خواهم داد.
تصمیمگیرنده نهایی و مطلق کیست؟
حوزههای کارشناسی و جامعه ذینفعانی که در بیرون از ساختار آموزش پرورش هستند ولی بر تصمیمگیریهای آموزشوپرورش تأثیرگذارند.
مثلاً؟
اگر صریح بخواهم مثال بزنم، گاهی افکار عمومی و باور برخی خانواده هاپذیرای برخی تصمیمات آموزشی نمیشود. البته اینها مثال است نمیخواهم جامعه و افکار عمومی را نگران بکنم. برای روشن شدن بحث، مثال بعیدی را میگویم. فرض کنید از فردا به شما بگویند که این کودک شما که کلاس پنجم ابتدایی است و بیستوچهار ساعت در هفته به مدرسه میآید دوازده ساعتش را در حیاط بازی میکند و فقط دوازده ساعتش را ریاضی و علوم یاد میگیرد. شما با شنیدن این حرف بهعنوان والدین آن دانشآموز، حتماً و حتماً فردا شش صبح پشت در مدرسه هستید که این چه بساطی است راه انداختهاید؛ بچه ما اینجا آمده است تا فارسی و ریاضی و تاریخ و اجتماعی یاد بگیرد اما شما دوازده ساعت با او در حیاط بازی میکنید. یا مثال دیگری را بگویم. اگر از فردا من به فرزند شما بگویم که هرروز دو ساعت فقط باید جلوی همکلاسیهایت با صدای بلند کتاب داستان بخوانی و کتابت را ببندی و برداشت خودت را از شخصیت قهرمان داستان برای دوستانت توضیح بدهی؛ شما اگر جای او بودی آیا این کار را میکردی یا ترجیح میدادی کارهای دیگری را انجام بدهی؟ باز هم مطمئنم شما به عنوان بزرگتر آن کودک، حتماً فردا شش صبح پشت در مدرسه می آمدی و میگفتی « این چه داستانی است که راه انداختهاید! بچه ها باید مشق بنویسند و تمرین کنند و ریاضی کار کنند». بنابراین، نکتهای که عرض کردم معطوف به این موانع و مثالها است.
یعنی یکی از مقاومتهای جدی که وجود دارد خود مردم هستند؟
قطعا نه همه مردم و خانوادهها، اما برخی عزیزان ازآنجاکه نسبت به امور تربیتی و آموزشی اصولی و علمی منطبق با جوامع و نیازهای امروز، به طور کامل اطلاعرسانی نشده است، ممکن است در مقابل برخی طرحها مقاومت نشان بدهند که قطعا ناشی از بیاطلاعی است .
در آموزشوپرورش شما یک کودک هفت ساله که وارد می شود تا هجدهسالگی چند مهارت ورزشی یاد میگیرد؟
آن چیزی که به صورت نظاممند کاغذ داریم و نه آن چیزی که اجرا میشود این است که بچهها باید با حدود چهار یا پنج نوع مهارت ورزشی در ساعت تربیتبدنی آشنا شوند نه این که مهارت حرفهای پیدا کنند. بین این دو تفاوت وجود دارد. مثلاً اگر یکی از این مهارتها والیبال است بچه ها در دوران مدرسه باید یاد بگیرند که تیم والیبال چند نفره است و چه قوانینی دارد . این، آن موضوعی است که بچه ها با آنها آشنا می شوند. بازهم تاکید میکنم بین آن چیزی که بچهها با آن آشنا می شوند، با بحث مهارت بدستآوردن درباره آن، فاصله زیادی وجود دارد. بنابراین در جواب به سوال شما میگویم که دانش آموزان در این مدت با حدود چهار یا پنج نوع رشته ورزشی آشنایی نسبی پیدا می کنند و اگر امکانات در بیرون از مدرسه برایشان فراهم شود بسته به ذوق و علاقه هرکسی رشته ای را دنبال خواهد کرد.
ما از کودکی در مقاطع مختلف تحصیلی یکی از احادیثی که خیلی برایمان تکرار میشد و گوشزد میشد این بود که یک مسلمان باید توسط اولیائش که آموزشوپرورش که جزء اولیاء است، شنا و اسبسواری و تیراندازی یاد بگیرد و به او یاد بدهند و بیشتر از این که یاد بگیرد یاد بدهند. چون او ممکن است ارادهای برای یادگیری در هفت هشتسالگی نداشته باشد الآن فرض بگیریم که امام زمان عج ظهور کند و به آموزشوپرورش نگاه کند و بچه مسلمانها را تحلیل بکند. نمیآید بپرسد که این ها نه اسبسواری نه تیراندازی و نه شنا بلد هستند. در بلاد کفر در آمریکا و کانادا و در آسیا اشخاصی هستند که در هجدهسالگی این سه مهارت را بلد هستند. این چالش در ذهن شما نبود که این سه مهارت را بچه ها یاد بگیرند و فرصت کافی نداشتید که این را نهادینه بکنید؟ این که کنکور نیست. با مافیایی طرف نیستید؟
ازآنجاکه متخصص علوم فقهی نیستم،به تفسیر روایتی که جنابعالی اشاره کردید ، نمیپردازم چون خودم را شایسته و ذیصلاح نمیدانم که وارد بشوم. اما این را مطمئنم که توصیه دیگری نیز در دین مبین اسلام داریم مبنی بر اینکه فرزند زمانه خویش باش. بنابراین معتقدم هرچند اسبسواری و تیراندازی در بطن خود،نوعی مهارتهای شخصیتی هم دارد اما اولاً استفاده از این ورزشها که شما با الهام از آموزههای دینی به آن اشاره کردید متأسفانه در شرایط فعلی کشور ما و امکانات آموزشوپرورش بسیار سخت و دشوار است و فراهم کردن امکانات آنها برای همه دانش آموزان تقریباً از بضاعت خارج است. خاطرم هست چند سال قبل در یک دورهای در دولت دهم همکاران عزیز من در آموزشوپرورش تلاش کردند که به دانش آموزان شنا آموزش بدهند، البته شروع خوبی هم داشتند اما متأسفانه به دلیل نبود امکانات و شرایط این طرح متوقف شد.
این سه به کنار. شما به درستی فرمودید فرزند زمانه خویش باش. چقدر مهارتهایی که الآن برای زندگی در زمانه امروز نیاز است را در آموزشوپرورش به بچه هایمان آموزش میدهیم. مهارتهایی مثل کنترل خشم یا رفتار با پدر و مادری که جداشدهاند که لازم است بچه آموزش ببیند و کنار بیاید یا مهارتهای آی تی و فناوری و کارآفرینی. یک سری از این ها را در سند تحول بنیادین آموزشوپرورش پیشبینی کرده اید که یک کسی که هجدهسالگی از دستگاه آموزشوپرورش بیرون می آید، خودش کارآفرین باشد و چه ویژگیهایی باید داشته باشد اما به نظر میرسد آن سند یکچیز آرمانی است که روی کاغذ نوشتهشده است. زیرساخت آنها هم موجود نیست؟
این نکته که برخی زیرساختها مهیا نیست، یک مسئله اصلی و جدی در آموزشوپرورش است. قبول دارم یکی از نقاط ضعف آموزشوپرورش ما این است که به توسعه و گسترش مهارتهای موردنیاز و مهارتهایی که بیرون از مدرسه به آن نیاز دارند کمتر توجه کرده است. به همین خاطر است که طی یک سال و اندی اخیر،این موضوع بهدفعات توسط بنده و همکارانم دائماً در مناسبتهای مختلف مطرح میشود تا بهنوعی افکار عمومی با این اشکال که وجود دارد،مواجه شود. در واقع تلاش میکنیم افکار عمومی هم متقاعد شود که مأموریت اصلی آموزشوپرورش گسترش این مهارتها است تا فردا در خارج از مدرسه، مورد بهرهبرداری قرار بگیرد. البته حفظ کردن یک سری فرمول های ریاضی و فیزیک و شیمی و به خاطر سپردن یک سری قواعد و فرمول، اگرچه لازم است و قصد نفی آن را ندارم اما معتقدم در این ساحت از آموزش، خیلی افراط کردهایم و بقیه ساحتهای آموزشی و تربیتی را کنار گذاشتیم. برای اینکه این اشکال برطرف شود، سند تحول راه را نشان داده است. ما نیز بر اساس سند تحول برنامههایی را شروع کردهایم که یکی از آنها برنامه ویژه مدرسه(بوم) است که طبق آن،در شش پایه مقطع ابتدایی، دو ساعت آزادشده است تا دانش آموزان به کسب مهارتهای دیگر بپردازند. در چند ماه اخیر که این کار شروعشده است بسیار اقدامات خوبی در مدارس صورت گرفته است. منظورم از کلمه بسیار به این معنا نیست که ازآنچه در حال حاضر داریم، راضی هستم، قطعا فاصلهمان با از آن چیزی که باید باشیم خیلی زیاد است اما در این شرایط و در این مدت کوتاه همکاران من در این شش پایه در مدرسه از بین مهارتهایی که اشاره کردید کنترل خشم و نوعدوستی و مراقبت و صیانت از طبیعت و خلایق خداوندی که به صورت امانت در اختیار ما قرارگرفته است، محیطزیست و سایر مسائل مختلف کارهای خوبی صورت گرفته است و کار شروعشده است. البته امیدواریم که سرعت ما در این مسیر زیاد شود چون سرعت ما فعلا پایین است. اگر از من بپرسید چرا سرعتپایین است؟ میگویم امکانات و منابع ما متأسفانه کم است. همچنین این موضوع باید تبدیل به مطالبه افکار عمومی بشود و خانوادهها باید بیشتر همراهی بکنند. فراتر از آن میگویم که خانوادهها نه که مشوق باشند بلکه مطالبهگری بکنند. بین تشویق و مطالبه گری تفاوت است. مطالبه خانوادهها از مدرسه کم است. ما موارد متعددی داریم که در دوره متوسطه خانواده میگوید «برنامهای که شما برای بچه های من گذاشتید چیست؟ برای چه او را به اردو میبرید؟ چرا آنقدر مشارکت دانش آموزان در فعالیتهای گروهی زیاد است و فرزند ما وقت برای تست فیزیک و ریاضی کم میآورد .او میخواهد پسفردا میخواهند در کنکور شرکت کنن و...». به همین خاطر معتقدم باید عکس آن چیزی که درحال حاضر وجود دارد، باشد. یعنی خانواده باید بگوید این بچه من بالاخره در یکرشتهای قبول میشود، شما آموزشوپرورش زندگی کردن را به آنان یاد بدهید. به بچهها یاد بدهید که اگر پسفردا ازدواج کردند با خانوادهاش چگونه مراوده داشته باشد؛ چطوری صبوری کند و چطوری با خواهر و برادرش مدارا کند و چه جاهایی چشمش را ببندد و تحمل کند. این ها چیزهایی است که ما باید به سمتش برویم و انشاء الله به تدریج پیش خواهیم رفت.
اما آقای وزیر، خانوادهها همراهی دارند، مثلاً حدود یک ماه پیش در یک مدرسه دولتی در پاکدشت بودیم، مدیر مدرسه وقتی مدرسه را تحویل گرفته بود حتی در ورودی مدرسه درست نبود و تمام اطراف آنجا کارتنخوابها و معتادها بودند و اطرافش هم پر از کمپ ترک اعتیاد است. با همراهی خود والدین برای این مدرسه در گذاشته شد و رنگ شد. مدیر مدرسه دو نکته را گوشزد کرد. یکی این بود که ما ناچار هستیم شهریه بگیریم باوجود این که به ما تأکید میکنند که حق ندارید شهریه بگیرید همان بودجه محدودی هم که برای ما در نظر گرفتند داده نمی شود و ناچاریم این پول را بگیریم و دوم این که خود مدیر و معلمان که این قدر روحیه همکاری با اولیاء را داشتند نگاهشان این بود که اولویت کشور و دولت، آموزشوپرورش نیست. آیا شما خودتان به عنوان وزیر آموزشوپرورش این را میپذیرید که اولویت دولت، آموزشوپرورش نیست؟
وقتی خبرهایی مثل آنچه که شما از همراهی والدین پاکدشتی برای بهترشدن محیط مدرسه فرزندانشان، گفتید را میشنوم واقعاً خوشحال میشوم و مایه افتخار من است و من همینجا از این فرصت استفاده میکنم و صمیمانه از آن همکار فرهنگی عزیزم و خانوادههای دانش آموزان آن مدرسه که این تلاش را برای در یکگوشهای از این کشور در منطقه محروم انجام میدهند، سپاسگزاری میکنم و دست همهکسانی را که در این شرایط خطیر کشور داوطلبانه گوشهای از کار را میگیرند،میبوسم. قطعا این وظیفه دولت و من وزیر است که در ورودی آن مدرسه را نصب کنم و رنگ کنم و صندلی هایش را بگذارم. اما دولت برخلاف خواستش و صرفا به خاطر کمبود منابع اعتباری، نتوانسته است تمام امکانات را فراهم کند چراکه مقدوراتش اجازه نداده این وظیفهاش را انجام بدهد. اما شما میبینید به خاطر اینکه این وظیفه به طور کامل انجامنشده است همکار من در آن مدرسه و خانوادههایی که در آنجا هستند، شرایط را برای تحصیل بچه هایشان فراهم کرده اند و از این جهت این دوستان قابلستایش و سپاسگزاری هستند. بههرحال واقعیت این است که کشور همواره با یک محدودیت منابع و اعتباراتی مواجه بوده است که متأسفانه دریکی دو سال اخیر شدیدتر هم شده است. اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که در سیاستگذاریهای کلان کشور بحث اولویت موضوعیت ندارد. یعنی ما نمیتوانیم بگوییم که مثلاً آموزشوپرورش اولویت اول است یا نیست. این یعنی چه؟ یعنی اگر منظور از اولویت این باشد که همه بخشهای کشور متوقف شود و همه منابع کشور برای آموزشوپرورش اختصاص پیدا کند، قطعا این شدنی نیست یعنی دولت نمیتواند بخش دفاعی و زیرساختهای رفاهی و تأسیسات و گازرسانی و جاده کشی و رسیدگی به خانههایی که در زلزله تخریبشدهاند و دهها نیاز ضروری دیگری را که کشور دارد متوقف کند و بگوید برای دو سه سال من همه اعتبارات کشور به آموزشوپرورش اختصاص داده شود که همه مدارس از هر لحاظ تکمیل بشوند. قطعا این امکانپذیر نیست. چون دولت نمیتواند امور مربوط به بهداشت و راه و ترابری کشور را متوقف کند. اما اگر اولویت به این معنا باشد که دولتها به آن افقی که باید به سمتش بروند هم توجه کنند من با قاطعیت عرض میکنم که این اتفاق افتاده است هرچند با حد مطلوب فاصله دارد با این حال، وقتی شما امسال را با پارسال و پارسال را با سال های قبل مقایسه کنید دولتها به این سمت پیش می روند که شرایط را بهتر کنند. به عنوان نمونه در سال ۹۷ اعتبارات عمرانی ما حدود سه برابر سال ۹۶ بود و در سال ۹۸ نیز سه برابر سال ۹۷ است. معنی این اتفاق، یعنی اولویت بخشیدن اما قبول دارم که سرعت این روند،متناسب با نیازها نیست که علت آنهم یک بخشش به خاطر مقدورات و مقتضیات کشور است و یک بخشش هم به این دلیل است که دولتها و مجلس که بودجه را پیشنهاد داده ؛ تصویب میکند و تخصیص میدهد در فشارهای ناخواستهای قرار میگیرد که بخشی از این فشارها اولویتها را بالا و پایین و تخصیصها را جابهجا میکند. بنابراین در مجموع، وقتی من به عنوان یک معلمی که مدتی است به نمایندگی از خانواده بزرگ آموزشوپرورش در دولت هستم به پشت سرم نگاه می کنم می بینم سرعت بسیار خوب است اما وقتی به مسیر پیش رو نگاه می کنم می بینم راه نرفته خیلی زیادی داریم که نیازمند سرعت بیشتری است.
برخی دغدغههای سن بلوغ مثلاً آنچه که در دانشگاه، دغدغهها و مسائل جنسی جوانان را با خودش درگیر میکند الآن و در عصر جدید، در دبیرستان درگیر میکند. وزیر آموزشوپرورش با این واقعیت چه مواجههای داشته است؟
نکته دقیق و ظریفی را اشاره کردید. همه ما اعم از پدر و مادرها، معلمان،مربیان، صداوسیما و رسانه ها و کلا همهکسانی که مستقیم یا غیر مستقیم؛ کمتر و یا بیشتر در تربیت میتوانند صاحب نقش باشند و جزء عوامل تربیت تلقی میشوند باید بپذیریم که مقصریم زیرا خانوادهها نسبت به این نوع اتفاقات کم توجه شده اند. در این موضوع خاص، بیمبالاتی زیاد شده است زیرا ما نمیتوانیم فضای مجازی را کنترل کنیم نه این که نخواهیم، بلکه نمیتوانیم زیرا یک بخش عمده از کنترل فضای مجازی از اختیار خارج است. ما نمیتوانیم کنترل کنیم و دیوار بکشیم و دسترسی را صفر کنیم. به عبارتی میتوانیم محدود کنیم ولی نمی توانیم صفر کنیم. چون آن قدر میانبر برای رسیدن به آنچه که در فضای مجازی دنبال میشود وجود دارد که بستن همه این میانبرها امکانپذیر نیست. همه این ها شرایطی را به وجود می آورد که ما به آن بلوغ زودرس می گوییم. در واقع مسائلی که باید در سن خودش ایجاد شود زودتر تقلید میشود. ما در حوزه علوم تربیتی به این اتفاق، تقلید میگوییم. یعنی آن موضوع، مسئله بچه نیست ولی بچه از آن تقلید میکند. مثلاً بچه ای که در یک محیطی که پر از عصبانیت و استرس است؛ استرس را تقلید میکند نه این که به خودش استرس وارد شود. او پدرش را میبیند که وقتی عصبانی میشود چه ظاهر و رفتاری را دارد لذا هم آن ظاهر و رفتار را بدون این که عصبانی شود تقلید میکند. متأسفانه برخی از رفتارهایی که مربوط به سنین خاص خودش است مورد تقلید بچه ها قرار میگیرد و این ها آفت هایی است که بخشی از آسیبهای اجتماعی ما را ایجاد میکند. فضای مجازی و وسایل ارتباط جمعی که متأسفانه گاهی اوقات بابی احتیاطیها و بیمبالاتیها مورد استفاده قرار میگیرد. گاهی اوقات حتی در خانهای ماهواره روشن است اما پدر و مادر توجه ندارند که این فرزند و کودکشان در چه سنی است و نباید مخاطب آن برنامهها باشد. توجه داشته باشید که بنده اصلاً از منظر اعتقادی و مذهبی این را مطرح نمیکنم بلکه یک بحث تربیتی را مطرح میکنم. برای همین نمیخواهم بگویم این پدر و مادر چرا اشخاص مذهبی و متدینی نیستند. بلکه میخواهم بگویم این پدر و مادر چرا درک و تدبیر ندارند؟ چرا متوجه این موضوع نیستند که کودک هفتهشتساله که این صحنهها را از ماهواره روشن در منزل میبیند چه آثار مخربی را در شخصیت او و در رفتار و در مسیر زندگی او ایجاد میکند.
فرمایشات شما کاملاً درست است اما آموزشوپرورش در این زمینه چهکارهایی کرده است؟
ما باید بپذیریم ظرفیت محدودی داریم. همه جنبههای مدیریت بر تربیت بچه ها در اختیار ما نیست. اما یکبخشی از آن در اختیار ما است که در آن بخش برنامههای آموزشی برای خانوادهها ایجاد و در نظر گرفتهشده است. البته این برنامهها هنوز مورد استقبال همه خانوادهها قرار نگرفته است.
چه برنامههایی بوده است؟
یک سری فیلمهای مستند و برنامههای آموزشی است که در پلتفورم سینا بارگزاری کرده ایم. این برنامهها در زمینههای مختلف تهیهشده است، مثل آموزش به مادر یک دانشآموز دختری که در سن بلوغ دارد و میخواهد با مقتضیات روحی و جسمی دختر خانمش در شرایط جدیدش آشنا شود و بداند که در شرایط امروز چه مواجههای باید با فرزندش داشته باشد تا از این دوره،بهسلامت عبور کند. شاید بیست سی سال پیش این نیاز وجود ندارد یا کمتر وجود داشت ولی امروز لازم است که این مادر بداند که دختر پانزده شانزده ساله اش با چه شرایط روحی و عاطفی و اجتماعی و فرهنگی مواجه است. لازم است تا هم با خطرات و هم با فرصتهای این دوره آشنا شود. بنابراین، این ها را در قالب برنامههای مستند آماده کرده ایم. البته برخی از این برنامهها موضوع تلخی دارند. مثلاً در زمینه اعتیاد و خطراتی که ممکن است بچهها را مورد تهدید قرار بدهد چون صداوسیما بر اساس ملاحظاتی که است نمی تواند پخش کند اما در برنامه سینا چون خانوادهها بانام کاربری و رمز خود امکان ورود و استفاده از آن برنامه رادارند دستمان برای طرح مباحث، بازتر بوده است. درخصوص سایر موضوعات مانند حوزه فضای مجازی و استفاده از اینترنت و غیره نیز، کارهایی را که باید شروع کنیم، شروع کرده ایم اما اکنون مهم ترین چالش ما این است که خانوادهها را مطلع و متقاعد بکنیم که از این برنامههای آموزشی و مشورتی بهرهمند شوند و با آموزشوپرورش و معلمین در این زمینه اشتراک مساعی داشته باشند و تا با کمک یکدیگر کار را جلو ببریم.البته این برنامهها فقط برای خانوادهها نیست و متقابلاً برای همکارانمان در مدرسه،مدیران و مربیان و معلمین برنامههای آموزشی و توجیهی را گذاشتهایم تا به درک متقابلی از شرایط خانوادهها برسند.
شما چند فرزند دارید؟
دو فرزند
یک پسر و یک دختر؟
بله
در چه مدارسی تحصیل میکردند؟
در مدرسه غیر انتفاعی درس خواندند.
شاید خیلیها دغدغه شان این است که آیا اساساً وجود چنین مدارسی که باعث میشود دانش آموزان از خدمات خیلی ویژه و فوقالعادهای بهرهمند شوند، هم از نظر آموزش علمی و هم از نظر آموزش مهارتی و ورزشی با عدالت اجتماعی همخوان است. در مواردی از این مدارسی که عرض کردم زمین اسکواش دیدم. استخر دارند. من خودم در مدارسی که تحصیل کردم هیچ کدام از این موارد نبوده است. چون بسیاری از کارشناسان و مردم این را ناعادلانه دانسته و حضورش را باعث ایجاد یک کارزار نابرابر میدانند که تا انتهای دوران زندگی افراد ادامه خواهد داشت. به این دلیل که شما بهتر از ما میدانید که زیر بیستسالگی اتفاقات اساسی زندگی افراد رقم میخورد و افراد جهتدهی میشوند. این که شخص از نظر فیزیولوژی چقدر سالم است حتماً در مدرسه اتفاق میافتد نه در دانشگاه. این که شخص چقدر انعطاف بدنی دارد یا چقدر هوشش در ابعاد مختلف توسط مدرسه گسترش پیدا می کند. این مدارس از نظر آموزشی خیلی عالی هستند اما مدارس دیگر ما خیلی ضعیف هستند. من ارزشگذاری نمیکنم فقط سوال میپرسم که شما این را درست میدانید یا نه؟
بخش اول صحبت شما را تأیید میکنم بچه ای که در مدرسهای با امکانات و شرایط و نیروی انسانی باکیفیتتری آموزش میبیند حتماً از تواناییهای بالاتری نسبت به آن فرزند عزیزی که در مدرسه کم برخوردارتر تحصیل میکند برخوردار خواهد بود. این نه قابل انکار است و نه قابل تأیید چراکه یک امر بدیهی است اما لازم است فراموش نکنیم که متأسفانه فقط شاهد این تفاوت در بخش غیردولتی نیستیم بلکه در بخش دولتی هم در طول سال های گذشته تاکنون گرفتار چنین پدیدهای بوده ایم و برخی مدارس دولتی همچنین نابرابریهایی را متاسفانه ایجاد کردهاند.
شما مخالف سمپاد هستید؟
خیر، به هیچ عنوان مخالف سمپاد نیستم چون من پدر خانوادهای هستم که بخشی از این خانواده دانش آموزان من در مدارس سمپاد هستند بنابراین من هرگز نباید بگویم و نمیگویم که مخالف سمپاد هستم اما من مخالف این روش هستم. من میگویم که دانش آموزان مستعد ، در زمینههای مختلف دارای استعدادهای برتر هستند و نه فقط استعدادهای علمی. در حال حاضر در نظام آموزشوپرورش کشور صرفاً روی کسانی متمرکز هستیم که دارای استعدادهای علمی هستند و این ضعف یک سیستم آموزشی است که به سایر استعدادها توجهی ندارد. چرا نباید به کسی که در زمینههای هنری و ورزشی و ادبی و در سایر ساحتهای تربیت دارای استعداد است اصلاً توجه نکنیم. ما فقط در زمینه علمی به استعدادها توجه میکنیم به همین خاطر، روشی را که ما امروز انتخاب کرده ایم روش نادرستی است بنابراین تاکید میکنم که من با روش مخالف هستم و به هیچ عنوان مخالف این نیستم که بچه هایی که دارای استعداد برتر هستند، باید شناسایی شوند و امکانات و آموزشهای ویژه به آنها داده شود. به عنوان یک معلم آرزوی من این است که یک روزی دولت همه هزینههای یک آموزشوپرورش پیشرفته و باکیفیت را بتواند تأمین بکند و ما در آموزش عمومی مدرسه غیر دولتی نداشته باشیم. چراکه فلسفه تعلیم و تربیت عمومی این است که بچه ها باید در محیطی در کنار هم دیگر و با شرایط برابر به تحصیل بپردازند. این فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و در دوره آموزش عمومی است. بچه ای که پدرش پولدار است نباید از بچه ای که پدرش پول ندارد جدا شود. بچه ای که پدرش نفوذ دارد نباید از بچه ای که پدرش کارگر است و موقعیت اجتماعی بالایی ندارد جدا شود. بالای شهر و پایینشهر و منطقه موفق و ناموفق مغایر با اصول تعلیم و تربیت اسلامی است. درست است که این موضوع به ظاهر یک فوایدی دارد اما مثل یک کوه یخ میماند که ما یکبخشی از این کوه یخ را بیرون آب میبینیم اما چندین برابر آن کوه یخی در داخل آب است که دیده نمی شود. یعنی آثار ضد تربیتی که این کار دارد بهمراتب بیش از آثار مثبتی است که ما میبینیم. اما چون دولت نمیتواند این کار را انجام بدهد طبیعی است که شما از دولت خود بخواهید تا دستتان را برای بهرهمندی از خدمات بیشتر، باز بگذارد. مدارس غیر دولتی نیز دقیقا با این نگاه راهاندازی شدند و آنها به عنوان همکاران ما خدماتی را در حوزه آموزشوپرورش ارائه میدهند.
در سال ۹۸ بالاخره قرار است که کنکور در بسیاری از رشته ها برداشته شود اما نه در رشته های پرطرفداری مثل پزشکی و مهندسی. آیا می شود گفت حالا که این اتفاق در سال ۹۸ میافتد در سال ۹۹ یا نهایتاً تا ۱۴۰۰(با توجه به همان شعار معروف تا ۱۴۰۰ باروحانی) کنکور را کلا حذفشده ببینیم؟
کنکور تا زمانی که ظرفیت پذیرش ما در برخی از رشته ها متناسب با ظرفیت داوطلبان نباشد بالاجبار وجود دارد. شما ده صندلی در اختیارتان است اما صد تا متقاضی دارید. این صد متقاضی را چگونه و با چه شاخصی روی این صندلی میخواهید بنشانید؟ در این شرایط قطعا شما چاره ای جز گزینش ندارید. حالا گزینش میکنید قبول اما چرا با این روش گزینش میکنید؟ شما چرا در عرض دو ساعت در یک شرایط بسیار سخت بچهها را طی فرایندی به نام کنکور با شرایط فعلیاش گزینش میکنید. یک اصلی در ارزشیابی وجود دارد که میگوید ارزشیابی باید مستمر و مداوم صورت بگیرد نه این که دفعی باشد. در حال حاضر، کنکور یک ارزشیابی دفعی است که ظرف مدت دو ساعت تکلیف یک عمر وزندگی و سرنوشت فرد را تعیین میکند. بحث ما این است که ما میگوییم این ارزشیابی قطعا اجتنابناپذیر است چون برای ده صندلی صد متقاضی وجود دارد اما در عین حال تاکید داریم این ارزشیابی باید مستمر بشود و نه دفعی. برای همین معتقدیم که از پایه نهم میتوانیم به تدریج توانایی بچهها را تشخیص بدهیم تا وقتی به پایه دوازدهم رسیدند بگوییم که شما با این رزومه تحصیلی که دارید اگر روی صندلی پزشکی بنشینی آدم موفقی نخواهی بود. اما فرد دیگری موفق خواهد بود. یا شما بهتر است با این رزومهای که داری رشته ادبیات فارسی بخوانی. در واقع باید هدایت تحصیلی را انجام بدهیم. اما برای این که به این نقطه برسیم افکار عمومی بسیار مهم است. امسال شما شاهد بودید که قرار بود معدل تأثیر قطعی داشته باشد و من به عنوان یک کارشناس آموزشی به جد باور دارم و همچنان معتقد هستم که این به نفع دانش آموزان مناطق محروم و کم برخوردار بود اما چنان هجمهای از سوی بخشی از افکار عمومی به مجلس و نهادهای تصمیم گیر صورت گرفت که ناگزیر شدیم برای امسال هم اثر معدل را به صورت مثبت در کنکور لحاظ کنیم. اگر قرار باشد که این روند ادامه داشته باشد همان طور که فرمودید تا ۱۴۰۰ هم نخواهیم توانست اصلاحاتی را در گزینشهای علمی و تحصیلی انجام بدهیم. اما شما رسانه ها خیلی میتوانید در روشن کردن افکار عمومی و در این که واقعاً بدانند که چه چیزی به نفعشان است موثر باشید. این شما رسانهها هستید که میتوانید روشنگری کنید آن چیزی را که واقعیت است اما عامدانه پنهانشده است. یعنی گاهی من به عنوان یک شخصی که منافع مالی و بهرهبرداری اقتصادی دارد، با روشهای تبلیغاتی، گوش افکار عمومی را پر میکنم از اینکه مسئولان با این کار، دنبال این هستند که سرتان را کلاه بگذارند، پس مواظب باشد اما در حالی که پشت پردهاش منافع خودم است نه نفع شما. پشت پردهاش برگزاری کلاس ها و چاپ کتابها و داد و ستدهای کلان مالی است و نفعی که از منظر اقتصادی عایدشان میشود. با تمام این احوال، من خیلی امیدوار هستم. امسال سال بسیار خوبی بود علی رغم این که آغاز آن برای این موضوع، شروع پرتنشی بود اما سال آینده سالی است که بخشی از صندلیهای دانشگاه بدون کنکور پذیرش خواهد شد و این به نظر من یک گام بسیار موفقی درخصوص کنکور بود.
در مجموع از کل صحبتهایتان این جمعبندی حاصل میشود که نظر و همراهی افکار عمومی برای شما خیلی اهمیت دارد؟
بله به نظرم اطلاعرسانی و روشنگری، هدایت و اثرگذاری بر افکار عمومی از شرطهای مهم در موفقیت برنامهها است.
ارسال دیدگاه