حسین علایی: غنیمتهای فتحالمبین، کل مهمات عملیات فتح خرمشهر را تأمین کرد
دوم فروردین سالروز عملیات پیروزمندانه فتحالمبین است
سردار حسین علایی در سالروز عملیات فتح المبین با بیان خاطره ای از آن روز به عنوان رئیس ستاد قرارگاه مرکزی اداره عملیات فتحالمبین میگوید در عملیات فتح المبین وقتی به پای تانکها و نفربرهای نیروهای عراقی رسیدهاندخیلی گرسنه بودند و به داخل یکی از این نفربرها رفتند. نظامیان عراقی نیمرو درست کردهاند اما از ترس نیروهای ایرانی این غذایشان را رها کرده و رفته بودند. ایرانی ها که گرسنه بودند نیمرویی که آنها برای خودشان درست کرده بودند را میخورند.
به گزارش خبرآنلاین، سردار حسین علایی درباره عملیات فتح المبین بگفت: «دو یا سه روز قبل از شروع عملیات فتح المبین ارتش عراق در محور شوش و رقابیه به مواضع ما حمله کرد. یعنی فهمید که میخواهیم عملیات کنیم بنابراین به خطوط اول جبهه ما حمله کرد. با این تهاجم، تمام معابر و مسیرهایی را که برای نزدیک شدن به خط تماس شناسایی کرده بودیم تا نیروهایمان بدون برخورد با میدان های مین به سلامت از ان طریق عبور کنند و به سمت مواضع ارتش بعثی بروند، از بین رفت و حتی ارتش عراق آمد و جلوی خط اول ما را نیز گرفت. »
او افزود: «در این وضعیت این سوال مطرح شد که آیا اصلا ما می توانیم عملیات بکنیم یا خیر؟ خیلی ها می گفتند چون عملیات لو رفته و ارتش عراق متوجه شده بنابراین اگر ما عملیات را انجام دهیم، شکست خواهیم خورد. خوب است یک مدت صبر کنیم و دوباره بسیج نیرو کنیم و از نو مواضع جدید ارتش متجاوز را شناسایی کنیم و سپس عملیات را انجام دهیم. درواقع ابهام خیلی مهمی ایجاد شده بود. »
رئیس ستاد قرارگاه مرکزی اداره عملیات فتح المبین یادآور شد: «در مجموع برای فرماندهان خیلی سوال بود که چه باید بکنیم؟ در آنجا بحث شد و به این نتیجه رسیدیم که از امام خمینی سوال کنیم. برخی هم در قرارگاه کربلا می گفتند که برویم از امام بپرسیم و بعد بخواهیم که امام استخاره کند که ما عملیات کنیم یا خیر؟ »
او ادامه داد: «آن موقع فرماندهی جنگ بین آقا محسن رضایی فرمانده سپاه و سرهنگ صیاد شیرازی فرمانده ارتش مشترک بود. در واقع اوج روابط خوب ارتش و سپاه را شاهد بودیم و آنها با هم دستور عملیاتی را امضاء و صادر می کردند. سرانجام نظر جمع بر این شد که آقا محسن برود تهران و از امام سوال کند.»
نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه تأکید کرد: «یک هواپیمای جنگی اف ۵ دو کابین که ظرف ۲۰ دقیقه به تهران می آمد، انتخاب شد. آقای حق شناس سرهنگ دوم نیروی هوایی رابط این نیرو در قرارگاه مرکزی کربلا بود و مسئولیت پرواز را به عهده گرفت -او بعدا در جریان عملیات خیبر در جبهه تصادف کرد و از دنیا رفت- و آقا محسن را به تهران برد. آقا محسن هم بلافاصله از فرودگاه به جماران رفت و همان روز برگشت.»
سردار علایی ادامه دادکه وقتی آقا محسن به قرارگاه آمد و ماجرا را به این مضمون تعریف کرد.،گفت «نزد امام رفتم و مسأله را مطرح کردم که اینطور شده است و عراق حمله کرده و برنامه ما را بهم ریخته و ما نمی دانیم چکار کنیم. امام هم فرموده بودند همه فکرهایتان را بکنید و عقل هایتان را سر هم بریزید. بعد خودتان تصمیم بگیرید و به خدا توکل کنید. از امام خواستم که استخاره کند ولی ایشان استخاره نکرد و گفت خودتان بروید و با توکل بر خدای متعال و با مشورت تصمیم بگیرید که چه کار می خواهید بکنید». این مسأله خیلی مهم بود که امام در حوزه تخصصی وارد عمل نشد و تصمیم گیری را به خود فرماندهان واگذار کرد.
سردار علایی بیان کرد: «بالاخره فرماندهان عملیات در قرارگاه مرکزی کربلا نشستند و تصمیم گرفتند که طبق زمانبندی عمل کنند. عملیات روز دوم فروردین شروع شد اما در این دو محور شوش و رقابیه که پیش بینی ها و طرح ریزی ها بر اثر حمله عراق بهم خورده بود، عملیات جلو نرفت. ولیکن در محور های سمت علیگره زد و رادار و ارتفاعات تینه، نیروهای رزمنده پیشروی های خوبی کردن. در هر حال در ۴ روز اول، عملیات موفقیت چندانی نداشت و همه نگران بودند که چه اتفاقی می افتد. تا اینکه نیروهای تیپ محمد رسول الله، حاج احمد متوسلیان -که خدا ان شاءالله سرنوشتش را مشخص کند-، از ارتفاعات رفتند درحالی که ارتباط هم خیلی خوب برقرار نبود و فرماندهی نمی دانستند که اینها کجا هستند به توپخانه ارتش عراق رسیدند و برای اولین بار ۸۰ قبضه توپ صحرایی از عراق غنیمت گرفتند. با این کار عقبه یگان های ارتش عراق در آن منطقه بسته شد و آتش توپخانه دشمن نیز قطع گردید. از طرفی نیروهای تیپ ۱۴ امام حسین نیز که از ارتفاعات تینه سرازیر شده بودند توانستند جاده عین خوش را ببندند و بنابراین فشار خیلی زیادی به یگانهای ارتش عراق وارد آمد.»
او افزود: «از روز چهارم عملیات ورق برگشت و در تنگه رقابیه هم نیروهای رزمنده تیپ۸ نجف موفق به عبور از تنگه شدند که از جمله آنها حمید باکری و مهدی باکری و علی تجلایی بودند که آن موقع در تیپ نجف فعال بودند و به تنگه رقابیه رفتند. یکباره از روز چهارم عملیات، فضای جبهه عوض شد و یکی از بهترین و بزرگترین و شیرین ترین عملیات های دوران جنگ که عملیات فتح المبین بودبه پیروزی رسید که تا نزدیک مرز فکه جلو رفتیم و حدود ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از سرزمین اشغالی ایران عزیز را در آن منطقه را از ارتش متجاوز پس گرفتیم.»
رئیس ستاد قرارگاه مرکزی اداره عملیات فتح المبین تأکید کرد: «جالبی این عملیات این بود که روز چهارم عملیات، خودم در منطقه به همراه تیپ المهدی که آقای علی فضلی فرمانده آن بود داشتیم از ارتفاعات رادار در حین پیشروی رزمندگان رد می شدم که دیدم یک تیپ ارتش عراق با تانک و نفربر که برای پانک آمده بود، از ترس رزمندگان ایرانی تانک و نفربرهای خود را رها و فرار کرده بودند.»
او افزود: «وقتی به پای تانک ها و نفربرها رسیدیم خیلی گرسنه بودیم و به داخل یکی از این نفربرها رفتیم. دیدیم نظامیان عراقی نیمرو درست کرده اند اما از ترس نیروهای ما این غذای شان را رها کرده و رفته بودند. ما نیز گرسنه بودیم و نیمرویی که آنها برای خودشان درست کرده بودند را خوردیم.»
سردار علایی یادآور شد: «همه تجهیزات یک تیپ زرهی در این منطقه جا مانده بود. عملیات فتح المبین بسیار موفق و پر غنیمت بود و آنقدر برای ما مهمات به جای گذاشت و سلاح و تجهیزات از دشمن غنیمت گرفتیم که تمام عملیات بیت المقدس تا فتح خرمشهر با مهمات به غنیمت گرفته شده از عملیات فتح المبین انجام شد.»
ارسال دیدگاه