*علیرضا مسرور
چرایی فروپاشی نظام سلطنتی در برابر موج انقلاب اسلامی
نظام اسلامی حاکم بر ایران محصول یک تحول از جنس انقلاب است در فرآیند انقلاب همیشه این سوال وجود دارد که چرا مردم با خشونت نظامی را «با مرگ» سرنگون و با شعار «زند باد و درود»ر، نظامی را بر سرکار می آورند. پرداختن به این مسئله بویژه در شرائطی که ما 40سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را جشن می گیریم از اهمیت بیشتری برخوردار است.
آیا می توان از الگویی سخن گفت که همه رفت آمدهای تاریخ تحولات اجتماعی را پاسخ بگوید.
ابن خلدون تونسی، تواین بی انگلیسی ، اشپنگلر آلمانی هر یک به روشی سعی کرده اند تا با ارائه الگوهایی، تحولات اجتماعی را بطور منظم توجیه و یاحتی آینده آنها را پیش بینی کنند.
در این مقاله کوتاه قصد واکاوی این نظریه ها را ندارم و بیشتر از دریچه شرائط اجتماعی به موضوع می نگرم.
واقعیت آن است هر نظام اجتماعی برای ایجاد و بقای خود نیازمند به سرمایه اجتماعی ( حمایت مردم) است.
سرمایه اجتماعی میزان اعتمادی است که مردم به حاکمان خود دارند و از نحوه اداره جامعه آنها رضایت نشان می دهند. مردمی که از حاکمان خود راضی باشند و به آنها اعتماد داشته باشند بطور طبیعی با میل و اراده خود به مشارکت در به حرکت درآوردن چرخهای نظام حاکم بر جامعه می پردازند و کمک می کنند.
اگر ضریب این اعتماد به مرور کاهش یابد و رضایتمندی جای خود را به نارضایتی بدهد رابطه مردم و حاکمیت ابعاد منفی به خود می گیرد حال اگر حاکمان نارضایتی مردم خود را درک نکنند و از قدرت کناره نگیریند رفتار مردم به خشونت کشیده و در صورت تدام در گیری ها سرنگونی اتفاق می افتد یعنی همان اتفاقی که برای نظام پهلوی افتاد.
در انقلاب اسلامی سرمایه کانونی موجود در جامعه از نظام پهلوی به رهبری حضرت امام(ره) منتقل گردید در مدت کوتاهی مردم چنان به امام خود وابستگی نشان دادند که وعده های او را پذیرفتند و به امید آینده ایی روشن تر در ساختن جمهوری اسلامی با تمام توان مشارکت نمودند.
بنابر این؛ اگر جنبشهای اجتماعی سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۴۲ نتوانستند نظام سلطنت را از قدرت ساقط کنند ،به معنای آن بود که نظام پهلوی هنوز از اعتماد نسبی مردم و کانونهای حمایتی لازم بویژه قدرتهای جهانی برخوردار بوده است و شرائط اجتماعی برای سرنگونی نظام پهلوی مهیا نبود.
در مقابل آنچه باعث پیروزی سریع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ گردید بی اعتمادی کامل مردم به توانایی شاه به عنوان یک حاکم مقتدر و مستقل و خدمتگذار مردم در اداره کشور بود و بلعکس اعتماد عمیق مردم به امام خمینی ره به عنوان جانشینی قابل اعتماد در اداره جامعه بود.
اعتماد بی چون و چرای مردم به امام خمینی (ره) و امید به آینده ایی که وی متصور می نمود همگان را به صحنه آورد و مشارکتی که کمتر نظیرش راتجربه کرده بودیم شکل گرفت.
البته سرمایه اجتماعی نظام اسلامی به مرور زمان و در اثر شدت مشکلات پیشروی انقلاب دچار قبض و بسط گردید.
هرنظامی باید ازکاهش میزان محبوبیت و رضایت بین مردم خود، بیم داشته باشد.
نقطه قوت نظام اسلامی یعنی برخورداری از حمایت و اعتماد عمومی در دهه های اولیه انقلاب ، به مرور زمان و با مشکلاتی که دشمنان بر سر راهش چه از طریق جنگ و چه بدلیل سوء مدیریت ایجاد نمودند، امروزه به دغدغه بزرگ دولتمردان نظام تبدیل شده است .
چرا که بسیاری از شعائر و آرمانهای وعده داده شده محقق نشده است .عدالت اجتماعی به عنوان مهمترین رسالت یک نظام دینی با چالش بزرگی روبروست پس از گذشت ۴۰ سال از عمر انقلاب، علی رغم موفقیت در عرصه استقلال و امنیت کشور، تولید علم، توسعه سواد آموزی، کاهش شکاف طبقاتی و فقر در جامعه، رشد چشم گیری جوانان با تحصیلات عالیه و ... ولی هنوز با آرمانهای مورد انتظار در ایجاد عدالت اجتماعی و جامعه متعادل و عاری از فساد فاصله آزار دهنده ایی داریم. لذا؛ تردید نکنیم که هیچ اولویتی برای انقلاب اسلامی در چهل سالگی خود، مهمتر از ترمیم میزان اعتماد، رضایت و جذب مشارکت گسترده مردم در بدوش کشیدن مشکلات ،برای آن وجود ندارد .
نظام باید برای باز سازی سرمایه های اجتماعی خود تصمیمات بزرگی بگیرد. که مهمترین آنها
- ریشه کن کردن جدی و قاطعانه فساد و تبعیض در جامعه
- تقویت «قانون» به عنوان تنها گزینه پیشروی جامعه در حل و فصل تصمیمات و مناسبات اجتماعی و اداری
- ایجاد گفتگوی ملی میان همه سلائق و گرایشات معتقد به نظام اسلامی و قانون اساسی
- تصمیم به آشتی ملی و استفاده از چهره هایی که علی رغم برخورداری از سرمایه اجتماعی قابل تعمل به حاشیه رانده شده اند.
وجود چنین شرائطی منجر به افزایش سرمایه اجتماعی نظام اسلامی گردیده و وحدت و همبستگی ملی را رقم خواهد زد و انقلاب اسلامی را در شرائط حساس کنونی از هر گزندی ایمن خواهد نمود.
*کنشگر فرهنگی و اجتماعی
ارسال دیدگاه