محمدجوادسلطانی*
شورای همکاری خلیج فارس در مرز فروپاشی
شورای همکاری خلیج فارس از آغاز شکلگیری در دهه ۱۹۸۰ همواره عرصه تنشهای متزلزل کننده بین اعضای خود بوده است. هدف اصلی این شورا ایجاد انسجام عربی برای مقابله با انقلاب اسلامی و برخورد با امواج خیزشهای مردمی در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بود. حال اینکه چرا این شورا با خطر فروپاشی مواجه شده است و حتی انسجام عربی علیه عربستان در حال شکلگیری است، دو دسته نزاعهای درون عربی، بلند پروازیها و رقابتهای اعضای این شورا را باید موثر دانست.
سال ۱۹۹۱ مبدأ اختلافات درون گروهی اعضای این شورا است. اختلاف بین قطر و بحرین در ارتباط با جزیره هوار و شکایت قطر از بحرین در دیوان بینالمللی لاهه و درخواست پادشاه بحرین مبنی بر تعلیق عضویت قطر در شورای همکاری خلیج فارس، اختلاف مرزی بین قطر و عربستان، اختلاف عربستان نسبت به خطوط لوله انرژی قطر به کویت و داعیه اختلافات ارضی بین امارات و قطر از این دست است. ریاض همواره مدعی بوده است شبکه الجزیره قطر در اختیار مخالفان خاندان آل سعود قرار داشته و این مخالفان نظرات خلاف واقعی را نسبت به سعودیها پخش میکنند. مساله حمایت از اخوان المسلمین و محمد مرسی در مصر شکاف بین عربستان و امارات با قطر در شورا را بیشتر کرد.
این شکاف در سال ۲۰۱۷ با سفر ترامپ به ریاض برجستهتر شد و سه عضو این شورا قطر را تحریم کردند. از نظر عربستان قطر متهم به حمایت از تروریسم، اخوان المسلمین و ایران است. قطر معتقد است هدف عربستان سلطه بر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس است. از این رو این سازمان از حل اختلافات درونی بین اعضا ناکارآمد خواهد بود. قطر برای کاهش فشارهای ناشی از تحریم به ایران که تهدید اصلی در شورای همکاری خلیج فارس معرفی شده بود، روی آورد. در حالیکه عربستان خواهان آن است که اعضای شورای همکاری خلیج فارس به ویژه قطر برتری آن را به رسمیت شناخته و دنبالهرو سیاستهای ریاض باشند.
از سوی دیگر قطر در واکنش به برخورد امارات با اتباع قطری در خاک خود، از ابوظبی در دیوان لاهه به اتهام نقض حقوق بشر شکایت کرد و اعلام کرد کالاهای عربستانی، بحرینی، مصری و اماراتی حق عرضه در این کشور را ندارند. بلندپروازیهای سعودی، جنگ سرد جدیدی را بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس شروع کرده است که در یک سو، محور ریاض-ابوظبی با حمایت مصر و بحرین قرار دارد، در سوی دیگر قطر است. عربستان به دنبال ایجاد هژمونی منطقهای است، سیاست خارجی تهاجمی، مداخله جویانه و مخالفی را در درون شورا اتخاذ کرده است. از این رو هرگونه رقابت حتی از سوی قدرتهای عربی را برنمیتابد. برای رهبری عربستان، عرب آرام عربی است که عربستان میپذیرد و قطر این ویژگی را ندارد. روابط گرم قطر و عمان با ایران در تضاد با سیاست اعضای قدرتمند این شورا است.
از این رو این شورا و طرح ناتوی عربی بدون قطر و حتی عمان، نه کاملا عربی است و نه میتوان آن را شورایی عربی درنظر آورد. عربستان خواهان آن نیست به تنهایی بار مالی این شورا و احتمالا ناتوی آن را به دوش بکشد. در ارتباط با بحران یمن، رژیم سعودی و امارات، قطر را حامی حوثیها و نایب ایران برای آنها میدانند. خروج قطر از اوپک و اعلام اینکه دوحه هرگز در سازمانی که در کنترل یک کشور(عربستان) است، نخواهد ماند، حاکی از تشدید اختلافات درون شورا است. اجلاس اخیر این شورا در ریاض که با دعوت شاه سعودی برگزار شد و حضور نیافتن امیر قطر و پادشاه عمان در آن و اعتراض دوحه به این اجلاس حاکی از پایایی اختلافات بین اعضای این شورا است. به ویژه اینکه اجلاس اخیر به حل بحران با قطر و تحریمها علیه این کشور نپرداخت. از این رو دوحه همچنان به عضویت غیرفعال خود در شورای همکاری خلیج فارس ادامه خواهد داد.
عربستان همچنان با تلاشهای خود درصدد است تهدید ایران در بین اعضای شورا را فعال نگه دارد تا حداقل حیات ظاهری این شورا را حفظ کند. تمرکز بر تحریمهای ایران در اجلاس اخیر در این راستا بود. این در حالی است که قطر، عمان و کویت روابط گرمی با ایران دارند. دعوت از اعضای این شورا به اجلاس ریاض در واقع نتیجه تلاشهای بیوقفه برای حفظ اعتبار این شورا بوده است. از سوی دیگر همواره در کشورهای عربی مشکل «خود بزرگبینی» وجود داشته است. قدرت قطر نیز خارج از این مشکل نیست و عربستان چنین موضعی از سوی قطر را نمیپذیرد. حال این سوال مطرح است: در حالی که عربستان و امارات بر سایر اعضای این شورا تسلط دارند، چگونه میتوان صحبت از بیانیه مشترکی کرد که دیگر اعضا مفاد آن را قبول دارند؟ از این رو حتی اگر این شورا در شکل ظاهری خود دوام یابد، صرفا ابزاری برای تحمیل سیاستهای سعودی به اعضای آن خواهد بود.
منبع: ارمان
* تحلیلگر مسائل بینالملل
ارسال دیدگاه