در گفت و گو با پانا
کسری بنایی:« پروانه الجزایری» از اتفاقات روزمره ای که برای هر آدمی پیش می آید می گوید
تهران (پانا) - بازیگر تئاتر «پروانه الجزایری» معتقد است، این نمایش تفکراتی را برای مخاطب به نمایش می گذارد که ممکن است برای هر فرد عادی دیگری در زندگی پیش بیاید.
کسری بنایی بازیگر تئاتر«پروانه الجزایری» در گفتگو با خبرنگار پانا درباره نقش خود توضیح داد: نقشی که من بازی میکنم فؤاد ۲۹ سالهای است که درحوزه گرافیک تحصیل کرده و قصد مهاجرت به یک کشور دیگر را دارد ولی با توجه به اتفاقاتی که در نمایش رخ میدهد از جمله فوت دوستش این سفر لغو میشود.
این کارکتر همانند افراد دیگر به مضامین اخلاقی ثابتی پایند است اما بر حسب رخدادهایی که در زندگیش پیش میآید به یکباره تصمیم میگیرد این بار خودش را اولویت زندگیاش قرار بدهد به همین علت قصد سفر میکند.
وی ادامه داد: هفت نقش موجود در نمایشنامه تفکرات و ذهنیتی را برای مخاطب به نمایش میگذارد که ممکن است برای هر فرد عادی دیگری در زندگی پیش بیاید.
بنایی در خصوص چگونگی پذیرش و ایفای نقش خود میگوید: کارگردان نمایش «پروانه الجزایری» را نمیشناختم و به واسطه دوستم با او آشنا شدم و این نمایش اولین تجربه اجرا در تهران برای وی بود که جایزه بهترین نمایشنامه فیلم فجر را از آن خود کرد.
بنایی در خصوص تفاوت این نمایشنامه با نمایشهای دیگری که در کارنامه هنری خود دارد، گفت: از لحاظ مفهومی این نمایشنامه گویای زمان و تکرار است. بنا برعقیده من زمین وزمان دو المان موجود در جهان هستند که به زمان انسانها مفهوم میبخشند، برای مثال اگر انسان صدسال پیش در اقلیمی زندگی میکرد وی بود که زمان آن موقع را تعیین میکرد.
وی افزود: مفهوم این نمایش همان تکراری است که برایمان پیش میآید و دراین تکرار خواستار رخ دادن بعضی از اتفاقات و پیش نیامدن برخی دیگر میشویم تا بتوانیم آن را جبران کنیم در حالیکه آگاهیم دنیا و زمانی که ما آن را تشکیل میدهیم به چه اندازه پوچ و فانی است و نمیشود از این زمان و تکرار فرار کرد وهراتفاقی که در این نمایش رخ میدهد اصلاً مهم نیست زیرا همه گویای مفهوم تکرار و زمان و عدم فرار از آنها است.
بنایی در درباره وضعیت درام در ایران میگوید: سه رکن اصلی تئاتر نمایش نامه نویسی، بازیگری وکارگردانی است. هم اکنون بازیگری از دو رکن دیگر جلوتر است، نمایشنامههای ایرانی از لحاظ قدرت و خلاقیت هنوز به پای نمایشنامههای اروپایی و آمریکایی نرسیدهاند، زیرا تاکنون تلاشی نشده که قهرمان بسازند و مجبور میشوند داستان یک جمع را نشان بدهند در حالیکه افراد هر جمع برای خود ایدهای دارند و هرکدام عبای وحدت را در زندگیشان پهن میکنند وعدم وجود قهرمان در داستان این مشکلات را رقم می زند که یا باید از لحاظ داستانی رفع شود یا با اتود بازیگری اصلاح شود.
ارسال دیدگاه