در گفت و گو با پانا به مناسبت ۵ آذر ماه مطرح شد:
خواسته دختر یکی از جانباختگان حادثه قطار تبریز -مشهد از مسئولین
برای همیشه آخرین خداحافظی با پدر در ذهنم می ماند
تبریز (پانا)- دختر یکی از جانباختگان حادثه قطار تبریز - مشهد گفت: خداحافظی پدرم در راه پله، آخرین تصویری است که از او در ذهنم مانده است و همیشه وقتی از راه پله رد می شوم این تصویر برایم تداعی می شود.
صبح روز جمعه ۵ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۷:۲۲ قطار سمنان به مشهد از پشت به قطار تبریز به مشهد که در همان ریل متوقف بود در ایستگاه هفت خوان برخورد می کند و پس از برخورد، لکوموتیو ۱۵۵۷ قطار سمنان-مشهد، از خط خارج و واژگون شده و دچار حریق میشود و سه سالن انتهایی قطار تبریز-مشهد و ۵ سالن قطار سمنان-مشهد نیز دچار حریق میشوند و هر دو بلاک زوج و فرد مسدود میشوند.
در این حادثه ۴۷ نفر کشته و ۱۰۳ نفر نیز مصدوم شدند که یوسفعلی قلی پور معروف به "حاج یوسف" یکی از جانباختگان این حادثه بود.
نازنین قلی پور دانشجوی دکترای رشته معماری و مدرس دانشگاه و کارمند اداره راه آهن آذربایجان شرقی و دختر یکی از جانباختگان این حادثه در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار پانا اظهار کرد: پدرم به رسم همه ساله و با توجه به ارادتی که به اهل بیت (علیهم السلام) داشت و به مناسبت فرا رسیدن ۲۸ صفر و سالروز شهادت امام رضا(ع) با دوستانی هیاتی خود با قطار راهی مشهد شد.
وی ادامه داد: صبح پنج شنبه (۴ آذرماه) سر سفره صبحانه، برادرم به شوخی به پدرم گفت "در این مدت که نیستی چه کسی برای ما نان خواهد خرید؟!" که پدرم نیز به شوخی جواب داد "ماشالله برای خودت مرد شدی چه کسی بهتر از تو؟!.
دختر یکی ازجانباختگان حادثه قطار تبریز مشهد افزود: من و پدرم علاوه بر دختر و فرزندی با هم دوست بودیم و وقتی پدرم را راهی می کردیم بعد از خارج شدن از در دوباره به راه پله برگشت و من را در بغل گرفت و مجددا خداحافظی کرد.
قلی پور اضافه کرد: مادرم آخرین کسی بود که بعد از نماز صبح با پدرم صحبت کرد من نیز صبح ساعت ۸ بود که با پدرم تماس گرفتم ولی گوشی آنتن نداد و با خودم گفتم شاید در مسیر کوهستانی هستند و ساعت ۱۰ بود که در یکی از کانال های تلگرامی خبر حادثه برخورد دو قطار را خواندم و با خودم گفتم ان شالله که حادثه ای جدی نبوده چون قطار را ایمن ترین وسیله برای سفر می دانم.
وی ادامه داد: بعد از چند لحظه با خودم گفتم نکند قطاری است که پدرم با آن رفته که بعد از مرور اخبار متوجه شدم دقیقا همان قطار است که پدرم و دوستانش سوار آن بود که بلافاصله با برادرم تماس گرفتم و دیدم که او زودتر ازهمه ما متوجه جریان شده و در فردوگاه است و آماده رفتن به سمنان.
این کارمند اداره کل راه آهن آذربایجان گفت: بلافاصله خودم را به اداره راه آهن رساندم و دیدم که استاندار و فرماندار و برخی مسئولین استانی به همراه برخی اعضای خانواده مسافرین در راه آهن هستند.
قلی پور افزود: برادرم از تهران و از طریق راه هوایی خود را به سمنان رسانده بود و بعد ها تعریف می کرد در آن سرمای سوزناک، چندین بیمارستان و سردخانه را گشتم ولی اثری از پدر نیافتم.
وی بیان کرد: از طریق یکی ار آشنایان فهمیدم که واگن های شماره ۴ و ۵ دچار سانحه و سوختگی شده اند که دقیقا همان واگنی بود که پدرم نیز سوار آن بود.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: با این همه نمی توانستم باور کنم که اتفاقی برای پدرم افتاده و مرتبا لیست اسامی مجروحین و بازماندگان اعلامی را مرور می کردم ولی اثری از پدرم نمی یافتم تا این که برادرم گفت که قرار است برای آزمایش دی ان ای برویم ولی با توجه به نزدیکی و ارتباط صمیمی و عاطفی که با پدرم داشتم از من خواست تا اجازه دهم دو برادرم به پزشکی قانونی بروند.
قلی پور اضافه کرد: قبل از اعلام نتایج آزمایش یکی از افراد فامیل پدرم را در خواب دیده بود که در حرم امام حسین (ع) خادم است، وضعیت خوبی نداشتم وحتی نمی توانستم گریه کنم تا این که از پزشکی قانونی تماس گرفتند نمی دانستم در آن لحظه ناراحت باشم برای از دست دادن پدرم یا خوشحال باشم برای این که یک نشان از او پیدا کرده ایم.
دختر یکی ازجانباختگان حادثه قطار تبریز مشهد تصریح کرد: خانوده ام اجازه ندادند تا پدرم را در پزشکی قانونی و یا هنگام دفن ببینم و خداحافظی پدرم در راه پله، آخرین تصویری است که از او در ذهنم مانده است و همیشه وقتی از راه پله رد می شوم این تصویر برایم تداعی می شود.
وی افزود: برای آخرین بار تابوت پدرم را در مراسم تشییع در آغوش گرفتم و مردم نیز در مراسم تشییع سنگ تمام گذاشتند و در عمرم هرگز مراسم تشییعی با آن عظمت ندیده بودم و پدرم و سایر جانباختگان را در جنه الرضای وادی رحمت تبریز به خاک سپردیم.
قلی پور اضافه کرد: همیشه وقتی به سر مزار پدرم می روم مردم عادی را می بینم که برای جانباختگان حادثه قطار تبریز مشهد و دفن شدگان جنه الرضا فاتحه می خوانند وقتی این صحنه ها را می بینم و یا وقتی خادمین امام رضا(ع) به تبریز سفر می کنند بر سر مزار این جانباختگان حاضر می شوند با خودم می گویم که شاید این ها، اجر سال ها خدمت در راه خدا و عشق به اهل بیت علیهم السلام است که نصیب پدر من و همراهان دیگر او شده است.
این کارمند اداره کل راه آهن آذربایجان گفت: تا چهل روز بعد مرگ پدرم چنان شوکه شده بودم که حتی نمی توانستم گریه گریه کنم و چون به تشویق پدرم در مقطع دکترا ادامه تحصیل می دادم تصمیم گرفتم دیگر ادامه ندهم چون مشوقی نداشتم ولی مادرم گفت پدرت راضی نمی شود و روحش از تو ناراضی خواهد بود تا این که ادامه تحصیل دادم و در حال حاضر در مرحله نوشتن رساله دکترای خود هستم و مطمئن هستم که پدرم همیشه و همه جا در کنار من است و همیشه او را حاضر می دانم و نمی توانم مرگ او را بپذیرم.
وی ادامه داد: پدرم همیشه صبور و مهربان بود و من را به صبر نیز دعوت می کرد و در کارهای خیر نیز پیش قدم بود و من را تا دانشگاه با ماشین خود همراهی می کرد و در این مدت وقتی این مسیر را بدون اوطی می کردم بر ایم سخت بود.
قلی پور در خصوص وعده های مسئولین به خانواده های جانباختگان گفت: اسفند همان سال من وسایر اعضای خانواده را دعوت کردند و پس از امضاء کردن اوراق مبنی بر این که هیچ گونه شکایتی نداریم ۱۸۰ میلیون تومان دیه به ما پرداخت کردند.
این کارمند اداره کل راه آهن آذربایجان با بیان این که همیشه راه آهن را در این جریان مقصر می دانستم، گفت: در خرداد ماه سال بعد (۱۳۹۶) به ما گفتند که یکی از اعضای خانواده را برای استخدام به اداره کل راه آهن استان معرفی کنیم که برادرم از من خواست تا من مدارک ارسال کنم.
وی افزود: تا مدت ها نمی تواتنستم در آن فضا کار کنم چون خاطره بدی داشتم ولی بعد از گذشت زمان و شناخت بهتر دیگر کارمندان متوجه شدم که آن ها تقصیری نداشتند و این اتفاق ناخواسته بود که پیش آمده بود.
قلی پور اضافه کرد: با توجه به نوع استخدامی من و سایر اعضای خانواده جانباختگان و با توجه به این که اکثر این افراد در حال حاضر سرپرست خانواده هستند، ولی متاسفانه حقوق مان کم است و کفاف زندگی را نمی دهد لذا از مسئولین می خواهیم تادر نوع استخدامی ما تجدید نظر داشته باشند.
ارسال دیدگاه