نگاهی به فیلم «بیستویک روز بعد» ساخته محمدرضا خردمندان
تهران (پانا) - فیلم های زیادی را در تاریخ سینمای جهان سراغ داریم که محور داستانشان را خود سینما قرار داده و از آن به عنوان عامل پیش برنده قصه استفاده کرده اند. آثاری که حدیث نفس فیلمسازها به حساب آمده و برای علاقمندان پروپاقرص هنر هفتم بسیار جذاب جلوه می کند.
موضوعی که در سینمای ایران هم نمونه هایی داشته که از جمله می توان به مصائب چارلی ساخته علیرضا سعادت نیا، وقتی همه خوابیم به کارگردانی بهرام بیضایی، دو فیلم با یک بلیط اثر داریوش فرهنگ اشاره کرد. فیلم سینمایی بیست و یک روز بعد ساخته محمدرضا خردمندان که اولین کار سینمایی اش پس از ساخت چندین فیلم کوتاه است، یکی از تازه ترین نمونه ها در این باب است که در ژانر کودک و نوجوان ساخته شده و در سومین روز جشنواره بین المللی فیلم رشد روی پرده رفته است.
ملودرامی خوش ساخت و خوش ریتم با محوریت نوجوانی به نام مرتضی که پس از مرگ پدر در کنار تحصیل در یک کارواش هم کار می کند.اما ابتلای مادر به سرطان و هزینه های سنگین داروها، او را که می خواهد فیلم بسازد را وارد بحرانی پیچیده می کند. خط اصلی فیلمنامه بیست و یک روز بعد شباهت زیادی به فیلم های به اصطلاح کانونی(کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) در دهه شصت دارد که در بخش مهمی از آنها قهرمان کودک یا نوجوان فیلم با یک مشکل مواجه شده و باید برای حل آن راه حلی را پیدا کند. با این تفاوت که قهرمان این فیلم علاقه فراوانی به سینما داشته و سرانجام هم طرح فیلمی که نوشته را به یک تهیه کننده مشهور می فروشد. خردمندان در سکانس آغازین فیلمش،ما را با خانواده مرتضی آشنا کرده و نقطه تمرکز خود را روی پدر او می گذارد که در بقیه فیلم غایب بوده اما تاثیرش روی مرتضی همچنان پابرجا است.
بلند کردن یک دوچرخه با چشم توسط پدر که به شکل ظریفی به ایده نگه داشتن قطار توسط مرتضی برای به دست آوردن پول برای داروهای مادرش پیوند خورده و سکانس جذاب پایانی را هم شکل می دهد. نقطه عطف پرده نخست فیلمنامه هم جایی قرار دارد که مرتضی برای تهیه داروهای مادرش به داروخانه رفته و به یکباره با قیمت یک میلیون تومانی آمپولش برخورد می کند. از اینجا به بعد است که مرتضی به موازات تلاشش برای ساخت فیلم باید دنبال تهیه یک میلیون تومان بدود.کاری که خردمندان انجام داده و مرتضی به معنی واقعی کلمه برای به دست آوردن این پول می دود.درست مانند فیلم دونده امیر نادری که فیلمساز نیم نگاهی به آن و شخصیت اصلی اش داشته است.
در کنار این قصه اصلی، داستانک هایی هم در فیلمنامه این فیلم وجود دارد که به آن پیوند می خورد و مهمترینش هم همان داستانک سینا و خانواده اش است. اولین بار با پدر سینا در کارواش برخورد می کنیم که در آن مرتضی حلقه طلای همسر دوم پدر سینا را زیر صندلی اتومبیلش پیدا کرده و به او پس می دهد و اطلاعات تکمیلی هم درباره او از طریق همکار جوان مرتضی داده می شود. سینا هم دیگر شخصیت مهم فیلم است که در جبهه مقابل قهرمان فیلم ایستاده و تنها در سکانس های پایانی است که با مرتضی و دوست جنوبی اش کنار می آید.آسیب دیدن دوربین همکار مرتضی و آمدن او جلوی خانه برای گرفتن خسارت،حادثه محرک پرده دوم فیلمنامه به حساب می آید که تنش خوبی را بر فیلم حاکم کرده و تماشاگر را در بیم و امید نسبت به فرجام کار قرار می دهد.
رفتن مرتضی به کلوپ بازی های رایانه ای و شرط بستن،ایده نسبتا مناسبی برای جلو بردن داستان به حساب می آید اما کمی بیش از آنچه که لازم است کش آمده و خشونت متعاقب این شرط بندی برای تماشاگر آزاردهنده جلوه می کند.با این حال تدوین بسیار خوب فیلم به کمک آن آمده و تماشاگر را خسته نمی کند.
مقدمه چینی های کارگردان برای سکانس فینال هم خوب بوده و هیجان را به اوج می رساند.جایی که برادر کوچک مرتضی موفق به کشیدن ترمز خطر قطار نشده و تمامی همکلاسی های مرتضی که بابت تماشای نگه داشتن قطار توسط مرتضی پول پرداخته اند به او معترض می شوند. اما او در مقام قهرمان فیلم،روز بعد بار دیگر روی ریل ایستاده و در حالی که باران صورتش را خیس کرده موفق به توقف قطار آن هم در یک قدمی صورت خود می شود.پایانی مناسب برای فیلمی که فیلمنامه اش به شیوه کلاسیک نوشته شده و شخصیت محور است. مهدی قربانی که در ابد و یک روز هم بازی درخشانی ارائه کرده بود،در بیست و یک روز بعد هم موفق نشان داده و کاملا با شخصیت مرتضی جفت و جور شده است.اتفاقی که در رابطه با ساره بیات آنچنان که باید رخ نداده و بازی اش در نقش زنی از طبقه فقیر با وجود گریم خوبش باورپذیری لازم را ندارد.
ارسال دیدگاه