علیرضا مجمع *
حکایت بازیگری که نسیه نداد حتی به شما آقای تلویزیون
قصه پایان «دلدادگان» زوایای جدیدی به خود گرفته است. یک سریال بد در فیلمنامه که امید داشت دست کم پایانش بتواند ضعفهای ساختاریاش را تا حدی دوخت و دوز کند، اما پانتهآ بهرام با حرکت انقلابیاش هم دست هادی و تهیهکنندهاش را گذاشت در پوست گردو، هم پایان سریال را از خود سریال بدتر کرد.
یعنی در یک کلام هر چه هادی ریسید، بهرام پنبه نکرد، پودر کرد. اما ماجرا چه بود که چند روز است بازیگران آمدهاند پشت بازیگر ما و چند تهیهکننده هم رفتهاند پشت ایرج محمدی.
پرده اول:مهریه رو کی داده کی گرفته؟!
ماجرا خیلی ساده بود: تهیهکننده سریال دلدادگان پول بازیگرش را بهموقع نداده بود، یا طبق قول و قراری که احتمالا گذاشته عمل نکرده بود، بازیگر ما هم بر خلاف من بمیرم تو بمیرمهای همیشگی بازیگرها و عوامل دیگر، ترمز کار را کشید و نیامد برای ضبط سکانس فینال کار. به همین سادگی. احتمالا شما هم شنیدهاید که میگویند مهریه را کی داده کی گرفته. بین سینماییها و ایضا تلویزیونیها این مثل در مورد قسط آخر کار مصداق یافته است. بعضی تهیهکنندهها حتی مقابل عوامل با پوزخند میگویند: «قسط آخر مثل مهریه میمونه، کی داده کی گرفته!» خب این مثل بعضی جاها هم با جواب متقابل روبرو میشود. یکی میشود فریبرز عربنیا که سر فیلم «چ» فینال کار ابراهیم حاتمی کیا را به همین خاطر برد روی هوا، یکی هم میشود پانتهآ بهرام که پایان یک سریال پربیننده را وابسته به خود می کند و در گرفتن حق قانونیاش اصرار می کند و وقتی جواب نمیگیرد دیگر کار نمی کند. میگویید بعضیها کار اشتباهی کرده، میگویم نه، اتفاقا بسیار هم کار درستی کرده. یک بار که این اتفاق بیفتد تهیهکنندههایی که از بازیگر بالا میروند تا او را قانع کنند بیاید و در یک سریال بد
تلویزیونی بازی کند، هزینهاش را هم باید درست و دقیق و سر موقع بپردازند. این همه استخوان لای زخم گذاشتن است که کار را به خوردن حق عوامل کارهای تلویزیونی و سینمایی کشانده است.
پرده دوم:سوپرمارکت رفتهاید؟!
من واقعا نمیفهمم آن هایی که از تهیهکننده دفاع میکنند، کاری به شخصیت تهیهکننده دلدادگان ندارم، متوجه نیستند دارند چه حرف غیر منطقیای را باب می کنند؟ اگر میگویید عرف است، من می گویم عرف غلطی است. در سینمای ایران عرف است قسط آخر را به ماهها بعد از اتمام فیلمبرداری احاله میدهند. در این سینما چند نفر معدود هستند که پول هیچ کس را نخوردهاند و همه بازیگران و عوامل از او راضیاند. یکی از این معدود آدمها حسین فرحبخش تهیهکننده بدنه سینمای ایران است که اگر پیش اهالی سینما بنشینی از او به نیکی در این زمینه بخصوص یاد میکنند. خب پس میبینید آدمهایی هم هستند که به عرف غلط تن نمی دهند و در اسرع وقت با عواملشان تسویه می کنند و خودشان را مدیون نمیکنند. آقا اصلا شما از این هایپر مارکتها رفتهاید؟ چرا مدرنش کنیم اصلا، همه درد ما اینجاست که همه چیز را مدرن کردهایم جز رفتار خودمان را. بقالی که رفتهاید؟ بقالی که میروید، جنس را که انتخاب میکنید، دست در جیبتان میکنید و پولتان را، الان شده کارت بانکی، درمیآورید و میدهید به بقال تا پول جنستان را حساب کند یا کارت بکشد. اصلا فکر کنید بقالی است، اول باید پول
بدهید، بعد جنس بخرید. در بقالیهای قدیمی که یک جمله معروف نوشته شده بود:«نسیه نمیدهیم، حتی به شما دوست عزیز!» خب این رویه را در تلویزیون و سینما اجرا کنید. فکر کنید بقالی است. تلویزیون که ماشاءالله از تبلیغ کلاس کنکور و ماکارونی و پفک درآمد میلیاردی دارد، فکر کند دارد پول عواملش را همان زمانی که محصولشان، بخوانید هنرشان، را به او میفروشند میپردازد. اینجوری پایان سریال ها هوا نمیرود و یک اثر بد، بد باقی میماند و بدتر نمی شود. به همین سادگی.
* روزنامهنگار
ارسال دیدگاه