احمد شیرزاد*
عربستان با زور خودش به زمین خورده
عربستان در یک دوره خیلی طولانی به یک رژیم محافظهکار معروف بود. کشوری بود که در مقابل گرایشهای انقلابی در جهان عرب ایستادگی میکرد و بیشتر یک نظام سنتی-قبیلهای بود که از حکومتهای معمول و بهخصوص رژیمهای پادشاهی در جهان عرب حمایت میکرد و به نوعی میتوان گفت که حکومت عربستان در دورههای گذشته یک سکان ثباتی را در منطقه رهبری میکرد.
اخیرا طی یک دهه گذشته وضعیت کاملا عوض شده و کشورهای غربی اصلا با این وضعیت جدید نتوانستند خود را تطبیق دهند. درواقع حکومت عربستان سردمدار ماجراجویی وخشونتطلبی، رفتار نامعقول و نامتناسب سیاسی، رفتار خارج از عرف و بهخصوص حمایت از گروههای برانداز و تروریست شده است. از آنجا که حکومت عربستان یک حکومت دموکراتیک و پاسخگو نیست، ممکن است راس حاکمیت در بعضی موارد همراهی نکرده ولی در خاندان و بین شاهزادگان سعودی این اتفاق افتاده که صراحتا از جنبشهای تروریستی حمایت کرده اند.
فراموش نمیکنیم در حادثه ۱۱ سپتامبر که آن جنایت فجیع به بار آمد و چند هزار نفر بیگناه کشته شدند، شهروندان سعودی حضور داشتند. اگر هم حکومت سعودی رسما حمایت نکرده اما عملا در داخل حکومت کسانی حامی این تروریستها بودند. درگزارشی که در آمریکا در مورد این حادثه تهیه شد بخش مربوط به عربستان سعودی به عمد و بنا به مصلحتهای نابجای خودشان مسکوت ماند و در اختیار افکار عمومی قرار نگرفت. متاسفانه آنچه باعث تداوم این قبیل جنایتها و رفتارهای تروریستی شده، پول این کشور است که صراحتا توسط آمریکاییها و بعضا سایر کشورها عنوان شده به دلیل حساسیت و نیازی که به پول عربستان دارند به نحوی با مسأله کنار میآیند. جنایت اخیر شاید چندمین حلقه از رفتارهای شاهزاده بن سلمان باشد. وی در آغاز ولیعهدی خود جمع زیادی از شاهزادگان و اشراف و سرمایهداران وابسته به خاندان سعودی را در یک هتل زندانی کرد و با یک رفتار کاملا قلدرمآبانه سعی کرد که آنها را به تمکین وادارد، بخشی از ثروتهایشان را تصاحب کرد و تا حدودی از امکاناتشان کاست. قطعا این رفتار، رفتار یک حکومت قانونی نیست و اگر کسانی جرمی مرتکب شدند نظام قضایی عادلانه در یک دادرسی عادلانه باید رسیدگی کند و نه اینکه ولیعهد کشور دستور بازداشت عدهای را صادر کند و بقیه هم بهبه و چهچه کنند. متاسفانه همین حادثه به عنوان قاطعیت و اراده شیخ برای ایجاد اصلاحات در عربستان سعودی تعبیر شد.
اقدام دیگرشان، گروگانگیری سعدالحریری بود که واقعا رویداد عجیبی بود و از آن عجیبتر کتمان آنچه اتفاق افتاد! نخست وزیر قانونی لبنان را به کشور خود دعوت و او را وادار به مصاحبه تحمیلی کردند. اکنون سعد حریری شخصیت مهمی است ولی به دلیل اموال زیادی که در عربستان دارد، سکوت کرده و از آنچه بر سرش آمده، سخن نمیگوید. اقدام سوم بن سلمان هم بحث قتل جمال خاشقچی است. به عبارتی میتوان گفت یک رژیم مستبد با زورخودش به زمین خورده در حالی که با درس نابجایی که از موارد قبلی گرفت، گمان میکرد به دلیل نیازی که به پولش دارند، هر اقدامی انجام دهد، افکار عمومی دنیا معترض نمیشوند ولی در مورد این روزنامه نگار منتقد سیاستهای بن سلمان موضوع متفاوت است. خاشقچی نه از درون خاندان سعودی بود و نه مثل سعد حریری ملاحظات سیاسی و اقتصادی ندارد بلکه طرف ماجرا یک روزنامه نگار ساکن آمریکاست که در روزنامه مهم واشنگتن پست مینوشت. طبیعی است که افکار عمومی آمریکا تابع ترامپ نخواهد بود و این ماجرا را برنخواهد تابید. تا همین جای کار هم فشار رسانههای آزاد در آمریکا بوده که باعث شده، مسأله بدین شکل پیش رود. به نظر میرسد توجیه عربستان سعودی که خاشقچی در درون سفارت در طی یک درگیری کشته شده، اصلا قابل قبول نیست.
مگر خاشقچی برای شرکت در یک نزاع خیابانی وارد کنسولگری عربستان شده است؟ او درخواست کنسولی داشته و علی القاعده بنا نبوده که نزاعی رخ دهد. اگر خاشقچی در این نزاع مقصر بوده، با توجه به دوربینهای امنیتی نصب شده در همه سفارتخانهها، میتوانستند آنچه رخ داده را نمایش دهند که مثلا خود خاشقچی مرتکب شرارت شده! اما بعد از گذشت بیش از دو هفته از این اتفاق به دلیل اصراری که ترکیه و سایر کشورها و بهخصوص آمریکا داشتند، تا اینجا پذیرفتند که او از کنسولگری خارج نشده و در همانجا فوت شده. ولی قطعا این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست. به نظر میرسد قتل این روزنامه نگار حسابی گریبان آنها را خواهد گرفت و بحران بسیار جدی ایجاد خواهد کرد. در سطح کشورها امکان امتیازگیری و بهره برداری از این ماجرا وجود دارد ولی تا حدی. به این نکته توجه کنیم که نباید رویه این باشد که اگر چیزی را قدرتمندان جهان بخواهند هیچکسی را یارای برملا کردن حقیقت نیست.
این روزگار با روزگار ۵۰ سال پیش فرق دارد. در این روزگار مردم وقایع را دنبال میکنند و بسیاری از کاربران اینترنت قادرند خیلی از حقایق را از سوابق تاریخی و دیتاهای ثبت شده بهدست بیاورند. بنابراین اینطور نیست که یک نخست وزیر یا رئیسجمهورکشوری بتواند بر سرخون بهای کسی چانه زنی کند و آب هم از آب تکان نخورد. هرچند ممکن است ترکیه شدت و ضعف پیگیریهای خود را کم کند ولی در مقابل خواست جدی رسانهها و افکار عمومی نمیتوانند مقاومت کنند. ولو اینکه اردوغان یا هر حکومت دیگری بر سر این مسأله بخواهد به نحوی کنار بیاید. درواقع اینطور نیست که حکومت ترکیه بخواهد به این مسأله دامن بزند. هرچند این کشور روابط خوبی با عربستان سعودی ندارد، خود این مسأله هم به ادامه دار شدن موضوع دامن زده است. عمدتا رسانه ها، مردم و افکار عمومی هستند که در این میان نقش آفرین هستند.
جمهوری اسلامی ایران در این مسأله با طمانیه و صبورانه برخورد کرده است. اگر مقامات رسمی و دولت ایران بخواهند وارد موج تبلیغاتی شود، به صلاح ما نیست. طبیعتا صاحبان قلم باید قضیه را دنبال کنند و البته وزارت خارجه هم باید در حد معمول متعارف خود موضع گیری کند. ولی اینکه مقامات کشور وارد یک موج تبلیغاتی شوند یا مثلا ائمه جمعه بخواهند در سخنرانیهای خود به آن بپردازند به صلاح کشور نمیدانم به خاطر اینکه یک موج مقابلی علیه ما به راه خواهد افتاد که طی آن بر روی مواردی در گذشته دست میگذارند. ولی عربستان وارد هیچ مناقشهای با ایران نخواهد شد. آنها خیلی محتاطتر از این حرفها هستند و از هر نوع درگیری نظامی پرهیز میکنند. نیروهای نظامی ما نیز از تحلیل سیاسی بسیار بالا برخوردار بوده و حساسیتهای منطقهای را میدانند. درواقع به دلیل درایتی که در نیروهای امنیتی ما وجود دارد کسی به این راحتی نمیتواند بهانهای به دست بیاورد که ایجاد مناقشه کند.
فرمول معمول عربستان سعودی توزیع پول و رشوه و خریدن افراد است. حتی ممکن است سراغ روزنامهنگاران هم بیاید که قطعا در این زمینه اوضاع بدتر خواهد شد و افشاگریهای مجددی صورت خواهد گرفت و کار را برایشان خرابتر خواهد کرد. عربستان سعودی در مخمصمه بدی گیر افتاده است و بهترین مرجع برای پیگیری این مسأله در ایران رسانهها و روزنامههای آزاد هستند. به نظر میرسد نباید چاشنیاش را زیاد کرد بلکه به روال متعارف و بیطرفانه خبررسانی کنند ولی طبیعتا روزنامههای ما آزاد هستند و میتوانند تحلیلهای مختلف خود را داشته باشند.
منبع: آرمان
* استاد دانشگاه
ارسال دیدگاه