ساز تشنه، نوای محرم در گیلان
رشت(پانا)-کرنا سازی است که بدون آب نمی نوازد و اگرچه سه هزار سال است این ساز بانگ کارزار و یاوردهی می نواخته، اما امروز حزنش را به عاشورای حسینی در این سو رسانده و نوای محرم در گیلان را می نوازد.
دل به صفای گذشته که می سپاریم، آئین های بی ریای فرهنگ محرم نمایان تر می شود؛ سجاده های به آب سپرده مادربزرگ ، زیارت عاشورای سحرگاهان، بیرق های سیاه و سبز خانه های کاهگلی، عطر نذری های پدربزرگ، لبخند کودکان فقیر و گاه یتیم در شمارگان ظروف نذری، سماورهای پرآتش بزرگ، صدای برق انداختن استکان های کوچک چای روضه خوانی و صدای پر حزن و اخلاص مداح پیر ...
گویی محرم فرهنگ بود و آئین همه چیز آرام بود و بی خش و غش، انگار فرهنگ آزادگی می بایست در فکر رسوخ می کرد و نمی دانیم چه شد که رفته رفته فرهنگ بی ریای محرم مان را به لحن های ناموزون ، رفتار جاهلانه، حرکات سخیف جلوی دوربین ها، واژه های بی عزت و ابزار بی حرمت خراشیدند؟ آنچنان که شیرخوارگانمان به وحشت گریستند و فرزندانمان به دامان مادر پناه بردند.
گیلان با پیشینه ای کهن سرشار از آئین ها و مراسمی است که هریک در فصل، زمان و مکان خود اجرا می شوند و نشانگر فرهنگی کهن است و این بار موسم عزای حسینی است و محرم رخ نموده و مردمان این سرزمین هریک به راه خویش این روزها را پاس داشته و علاوه بر عزاداری، تلاش می کنند تا کردار آن امام آزاده را پیشه راه سازند.
آغاز محرم جلوه های نمایان و مشخصی دارد و بارزترین آنها علمبندی ماسوله ، کرنا نوازی شرق گیلان ، کرپ زنی، چهل منبر لاهیجان و ... است که هر کدام آئین است و قدمت که در هر سال میزبان گردشگران بسیار می شوند.
کرنا نوازی آئینی است که از زمان های دور بجا مانده و امروز اگر چه تنها در محرم با نوایش به سوگ می نشینند، اما بیم آن می رود که نوای این آئین بی غش نیز در چند سال آینده خاموش شود.
ناصر وحدتی فولکلوریست بنام گیلانی و موسیقی پژوه معتقد است: کرنا ترکیبی از واژه های کار بعلاوه نای ساخته شده که کار به معنای کارزار و نای بمعنای نی، آلتی از موسیقی برای اعلام جنگ در پیش از اسلام بوده و بعد از اسلام بدلیل نوای حزن انگیزش به سازی آئینی در گیلان تبدیل شد.
وی بیان می کند: خاستگاه این ساز شمال شهر لاهیجان، روستای ماشک و رودبنه است؛ صدای حزن آلودی دارد و گروه ۱۰ نفره کرناچیان بدلیل سنگینی ساز آن را بر چوبی افقی که شخصی در بالا آن را نگاه می دارد، تکیه داده و بر آن می دمند.
وی تاکید می کند: کرنانوازی مقام هایی دارد که کرنانوازان اصیل آن را می دانند و گویی هنگام نواختن، موضوعی حزن آلود چون عاشورای حسینی را از طریق نواختن واگویه می کنند.
وحدتی می گوید: کرنانوازی امروز هنر اقتصادی نیست و همان چند نفری که آن را پی گرفته اند، تنها بواسطه عشقی است که نسبت به این ساز دارند؛ کرنانوازان از مدت ها قبل قلین کدو (کدویی که به شکل قلیان است و در شرق گیلان کاشت می شود) را زمانی که کوچک است، در قالبی به شکل عصا قرار می دهند تا بدان شکل درآید و سپس خشک می کنند.
وی ادامه می دهد: کدوی قلیانی که فرم عصا به خود گرفته را بگونه ای تراش می دهند و در لوله ای به طول سه تا چهار متر جانمایی کرده و درون آن آب می ریزند تا صدای حزنش با دمیدن طنین انداز شود و چون بلند است، ۱۰ کرنانواز کرنایشان را بر چوبی افقی که شخصی در بالا آن را نگاه می دارد، تکیه داده و بر آن می دمند.
محمود فرضی نژاد سرپرست گروه دیلمون از سیاهکل که با هدف حفظ فرهنگ فولکلور توانسته این ساز را در کشورهای دور چون ایتالیا، ونزوئلا و ... بنوازد و تعجب آنان را در وجود چنین ساز و صدایی برآورد،می گوید: کرنا نوازی از اول محرم انجام می شود و تا اربعین نیز، گاه این آئین در روستاهای شرق گیلان اجرا می شود.
وی ادامه می دهد: گروه همنوایی کرنانوازان را یک پیشخوان، یک چاووشی خوان و یک دهل نواز همراهی می کنند؛ کرنانوازان همراه دسته های عزادارای از روستایی به روستایی دیگر که دارای بقعه و امامزاده ای است، همراهی می کنند و در زمانی پنج دقیقه ای ، آنگاه که پیشنواز نغمه ای می نوازد و چاووشی خوان از محرم می خواند، همنوازان ملودی را تکرار می کنند و این کار هر ۱۰ دقیقه انجام می شود.
وی معتقد است : هنوز آئین کرنانوازی در روستاهای شرق گیلان در گروه های بیست و یا حتی ۵۰ نفره نیز انجام می شود اما متاسفانه همه آنان کهنسالان هستند و جوانان کمتر رغبتی به کرنا نوازی نشان می دهند.
آئین ها نمادی از اعتقادات ریشه داری است که یادگارهای پیشین است و علاوه بر اینکه بیانگر قدمت و پیشینه تاریخی جامعه مان است، گویای هویت فرهنگی نیز محسوب می شوند. فرهنگ هر قوم و ملتی، ترکیبی از اعتقادات، باورها، اسطوره ها، آئین ها و مراسم و به طور کلی شیوه ها و الگوهای زندگی است که درطول تاریخ توسط پیشینیان و اجداد انسان ها ساخته و پرداخته شده و طی فرایند جامعه پذیری از نسلی به نسل دیگر، منتقل و موجب تداوم و حفظ الگوهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه می شود.
فرهنگ مردم گیلان مانند تمام فرهنگ های شفاهی و مردمی، در فراخنای زمان و از عناصر اسطوره ای و آئینی شکل گرفته و نمایش های آئینی، بخشی جدایی ناپذیر از این فرهنگ به شمار می رود. آنچه ناگوار می نماید این است که یورش پی در پی فرهنگ رسمی، موجب در پستو ماندن بسیاری از این عناصر فرهنگ بومی و قومی در اعماق مناطق جنگلی و کوهستانی می شود چنانکه بسیاری از این آئین ها ، تنها در دورترین نقاط روستایی برگزار می شوند.
گیلان - دیار آداب و آئین - هر گوشه اش نشانی از آئینی است که هریک هرچند اندک اما فرهنگ و خوشدلی پیشینیان این سرزمین را رقم می زند. نیک بدانیم پیام عاشورا آزادگی و روشنگری است؛ سادگی این فرهنگ آرام و آزادگی را به هیاهو و کج سلیقگی بدعت نخراشیم.
ارسال دیدگاه