اصغر مهاجری*
ژن خوب و فرسایش اجتماعی
چند روزی از راهاندازی کمپین «فرزندت کجاست» در شبکههای اجتماعی میگذرد و تاکنون چند نفر از هیات دولت از جمله وزیر امور خارجه، وزیر آموزش و پرورش و دستیار ویژه رییسجمهور در امور حقوق شهروندی به این کمپین ملحق شده و درباره وضعیت اشتغال و تحصیل فرزندانشان توضیح دادهاند. نمیخواهم بگویم کار خوبی نیست. از نظر جامعهشناسی کار خوبی است منتهی مفید نیست و حلال مشکلات ما نیست.
جامعه ایرانی و بخصوص، مسوولان ما به عمد یا غیرعمد، آگاهانه یا ناآگاهانه فکر میکنند که مشکلات جامعوی و ساختاری را میتوانند با روشهای روانشناختی پاسخ بدهند. ممکن است این روشها مسکن باشد و لحظهای، حال بعضیها را خوب کند و لحظهای، تامل کنیم که بله، میتوان اعتماد از دست رفته را بازستاند و میتوان سرمایه اجتماعی را افزایش داد اما اینها مسکن لحظهای هستند و قادر نخواهند بود مشکلات ساختاری را حل کنند.
مشکلات اجتماعی، راهکارهای جامعوی و اجتماعی دارد نه راهکارهای فردی. امروز مجموعه رسانههای ما، بخصوص رسانه ملی ما و مجموعه نظام فرهنگی ما در سطح مدیریتهای سیاسی و دولتی به دنبال این ایده هستند که مشکلات اجتماعی را با راهکارهای روانشناختی پاسخ بدهند در حالی که مشکلات جامعه ایرانی، مشکلات ساختاری و اجتماعی است. فرسایش سرمایه اجتماعی ما، یک امر جامعوی و ساختاری است و اگر حل نشود، هیچ راهکاری نمیتواند اعتماد را افزایش دهد.
سالهاست که فرسایش سرمایه اجتماعی ما در ردیف سه مساله اصلی کشور است به این معنا که سه ضلع افقی سرمایه اجتماعی؛ اعتماد، شفافیت و پویایی دچار مشکلات جدی ساختاری شده که از دلایل و عوامل مختلفی برمیخیزد و از جمله نابرابریهای اجتماعی، نابرابریهای قومی، نابرابریهای مذهبی و نابرابریهای جنسیتی.
اینها بحثهای ساختاری است و به این راحتی حل نمیشود مگر اینکه یک کار ساختاری یا یک کار فرهنگی در سطح کلان انجام بدهیم تا اعتماد و شفافیت برگردد. اگر میخواهیم این مساله حل شود، باید ساختارها را شناسایی کنیم و راهکارهای ساختاری هم ارایه بدهیم. اگر ساختارهای ما به لحاظ بافت ذهنی و فرهنگی و حقوقی و ترتیبات نهادی اجازه رانت و فساد میدهد، این ساختارها را نمیتوان با شفاف کردن ٤ مساله خیلی ساده که...
مثلا فرزندان مقامات کجا هستند و چه میکنند حل کنیم. در این ساختار، مجموع مقامات شاید هزار نفر باشند اما تا امروز فقط ٣ نفر به این سوال پاسخ دادهاند و شاید لازم است حدود ١٠٠ نفر از مقامات به این سوال پاسخ بدهند که البته پاسخ نخواهند داد. البته این شیوه پاسخگویی خیلی خوب است و حداقل در این خشکسالی خبرهای خوب، نسیم کوچکی است که لحظهای حال ما را خوش میکند.
اما نه راهکار است و نه مشکلی حل میکند و نه چندان به شفافیت کمک میکند. فرزندان این عزیزان اعلام کردند در استخدام دولت نیستند و به صورت پروژهای کار میکنند و فرض بگیریم که همین است. انجام پروژه هم قابل بحث است چون خیلیها نمیتوانند پروژه بگیرند. گرفتن پروژه و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران هم ممکن است وارد بحثهای رانت شود.
اما فرض کنیم که اینها از هیچ رانتی هم استفاده نکردند اما تعداد چنین افرادی چقدر است؟ وقتی ساختار اجتماعی شما اجازه هیچگونه انحراف به هیچ فردی نمیدهد و اجازه میدهد طبقه متوسط جامعه شما به پویایی برسد و قدرتمند شود و در راس قرار بگیرد و اجازه نمیدهد در فرهنگ شما، دروغ به صورت سیستماتیک عمل کند و خدای ناکرده در نظام اداری شما فساد سیستماتیک رخنه کند، آن زمان مشکلات شما حل خواهد شد. امروز نظام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما خروجیهای بسیار بدخیمی دارد؛ حاشیهنشینی فقر پروندههای قضایی بالای ١٥ میلیون پرونده، چکهای برگشتی آنچنانی، مشکلات اخلاقی، آسیبهای اجتماعی و راهحل این مشکلات طراحی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که میتواند تضمینکننده و بیمهگر ما بر این باشد که این مشکلات اتفاق نیفتد.
تنها در این زمان است که سرمایه اجتماعی و اعتماد و شفافیت افزایش مییابد اما زمانی که این مشکلات در جای خود باقی است، اعلام قیمت ارز ظرف ٣ یا ٤ ماه، تا این حد رانت ایجاد میکند و ایجاد چنین رانتی نشان میدهد که ساختار پولی ما معیوب است و شاید حوزه فرهنگی و اجتماعی هم به همان اندازه معیوب باشد. جامعه شناسان به این نکته ظریف رسیدهاند و بارها تاکید کردهاند که مشکلات اجتماعی و ساختاری ما راهکارهای روانشناختی را برنمیتابد و اگر در پی این روشها باشیم، فقط لحظههایی بر سر وزش این نسیم خوشخبر خواهیم بود و ثانیههای بعد، دوباره کار از نو. چندی قبل هم جناح مخالف بحث «ژن خوب» را باب کرد و واکنشهای طولانی مدتی ایجاد شد. کلیدواژههایی از سر سادگی یک مصاحبهکننده یا از سر شیطنت یک جناح سیاسی خلق میشود و مردم ایران هم خوششان میآید اینها را هشتگ کنند شاید آرام بشوند و شاید دلشان خنک شود. اینها کارهای سیاسی با اهداف سیاسی بیارزش است و نه یک موقعیت با ارزش. چون سیاست یک حوزه مقدس است.
منظور من از این سیاسیکاریها، بیشتر به سیاهیکاریها تعبیر میشود و اتفاقا دلمشغول کردن و وقت گذاشتن برخی مسوولان نشانه مطلوبی است که در این بازیها بُر بخورند و نان جناحی را تقویت کنند یا نان جناحی را آجر کنند به جای آنکه پای اصلاح ساختارها وقت بگذارند و به کارهای کارآمد و کارکردهای مثبت پایدار برسند. این اتفاقات را باید به مردم دنبال نخود سیاه فرستادن و مطالبهگریهای جناحی را مسکوت گذاشتن تعبیر کرد.
زمانی دوستان عزیز اصولگرای ما کمتر صاحب پستهای قدرت و رانت هستند و از این اداها درمیآورند، زمانی هم دوستان اصلاحطلب که کمتر پست قدرت دارند علیه جناح مقابل حرف میزنند. جناح سیاسی در نهایت میخواهد با بهرهگیری از یک جمله خیلی ساده جناح سیاسی مقابل را زمین بزند و با سیاهکاریها و ادا درآوردنها بتواند به اهداف سیاسی خودش برسد و موج ایجاد کند و عدهای هم سوار موج شوند و بهره ببرند و مردم هم کف بزنند و سوت بکشند و بازار، تا مدتی داغ شود.
اما آیا رانتها کم خواهد شد؟ آیا مشکلی حل خواهد شد؟ آیا زخمی مرهم پیدا خواهد کرد؟ خیر. در حالی که باید به جای این کارها، دانشگاهیان ما پژوهشهای ساختاری و بین رشتهای انجام دهند و راهکارها به کار بسته شود و تصمیمات نهادی تاثیرگذار شود و قانون ما، بازبینی شود. این موانع باید شناسایی و مرتفع شود تا بتوانیم قوانین مجلس را اصلاح کنیم؛ مجلسی که قانون میگذارد اما هنوز جوهر امضای نمایندگانش خشک نشده که از کارایی ساقط میشود و زمین میخورد.
قوانینی که رییس مرکز پژوهشهای مجلس اعلام میکند «به شرط اجرای این قانون با زور باتوم، نهایت ٢٠ الی ٣٠ درصد این قانون قابل اجراست ... اجرای این قانون مصوب، گسل سیاسی ایجاد میکند ... اجرای این قانون با زور و چماق و گشت ارشاد ٦٥ درصد مخالف و ٣٥ درصد موافق دارد ...» و این حرفها را بعد از ٤٠ سال تلاش بیوقفه و صرف هزینههای میلیاردی میشنویم و این قوانین، ساختارهای ما را تشکیل میدهند اما بدون پیوست و بدون آیندهشناسی در خانه ملت مصوب میشوند. این مشکلات بحثهای اساسی این کشور است و برای برون رفت و پاسداشت از نظام سیاسی و برای توسعه کشور باید حل شود.
باقی موارد، بحثهای سیاسی و گروهی و جناحی و نمایشی است که میتوانیم برای بعضی کف بزنیم، برای بعضی رای بگیریم، رای بعضی را بشکنیم و متاسفانه رسانهها هم بعضی مواقع به این امواج دامن میزنند و مدتی هم ما دل خوش میکنیم به این حرفها و بعد میبینیم نتیجه، هیچ هیچ و صفر صفر است.
منبع: اعتماد
*جامعه شناس
ارسال دیدگاه